گنجور

شمارهٔ ۱۰۵

یار اگر شبرو و عیار بود باکی نیست
شوخ و بیباک و دل آزار بود باکی نیست
گرچه غمخانه عشاق ز وی ویران است
تا نه همخانه اغیار بود باکی نیست
دامن گل چو به دست تو نهد باد صبا
گر ز پی سرزنش خار بود باکی نیست
عمر بگذشت به محرومی اگر روز پسین
ختم بر دولت دیدار بود باکی نیست
پاسبان گر فکند بر در شه بستر خواب
دیده بخت چو بیدار بود باکی نیست
هرکه را عشق کند سبحه و زنار یکی
گر میان بسته به زنار بود باکی نیست
جامی آن را که به آن جان و جهان اقرار است
با تو گر بر سر افکار بود باکی نیست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یار اگر شبرو و عیار بود باکی نیست
شوخ و بیباک و دل آزار بود باکی نیست
هوش مصنوعی: اگر یار ش nocturnal و پرجنب و جوش باشد، ترسی وجود ندارد، حتی اگر شوخ و بی‌پروا و دلشکن باشد، باز هم نگرانی نیست.
گرچه غمخانه عشاق ز وی ویران است
تا نه همخانه اغیار بود باکی نیست
هوش مصنوعی: اگرچه خانه عاشقان به خاطر او خراب و ویران شده است و هیچ هم‌نشینی با دیگران وجود ندارد، اما نگران نیستم.
دامن گل چو به دست تو نهد باد صبا
گر ز پی سرزنش خار بود باکی نیست
هوش مصنوعی: وقتی باد صبا دامن گل را به دست تو می‌آورد، اگر خیال خار به سرت بیفتد، نگران نباش.
عمر بگذشت به محرومی اگر روز پسین
ختم بر دولت دیدار بود باکی نیست
هوش مصنوعی: زندگی اگر در محرومیت گذشت، اما اگر در روزهای آخر عمر با خوشی و دیداری از خوشبختی همراه باشد، دیگر جای نگرانی نیست.
پاسبان گر فکند بر در شه بستر خواب
دیده بخت چو بیدار بود باکی نیست
هوش مصنوعی: اگر نگهبان درِ شهر خواب آلود باشد، وقتی بخت آدم بیدار باشد، هیچ نگرانی وجود ندارد.
هرکه را عشق کند سبحه و زنار یکی
گر میان بسته به زنار بود باکی نیست
هوش مصنوعی: هر کسی که عشق ورزد، به گردن خود زنجیری دارد و این زنجیر با هر چیز دیگری که به آن بسته شده باشد، فرقی نمی‌کند. بنابراین، اگر کسی به عشق واقعی دست یافته باشد، هیچ چیز دیگری نمی‌تواند مانع او شود.
جامی آن را که به آن جان و جهان اقرار است
با تو گر بر سر افکار بود باکی نیست
هوش مصنوعی: کسی که به قلب و روح خود ایمان دارد، اگر حتی در بحث‌ها و افکار با تو هم‌نظر نباشد، هیچ نگرانی ندارد.