گنجور

شمارهٔ ۲۲

سقاک الله یا خیر المغانی
ولا اخلاک عن وصل الغوانی
تویی آن آسمان بیت معمور
که در روی زمینت نیست ثانی
ز خورشید جهانسوز حوادث
کند سقف رفیعت سایه بانی
به زیر پا فکنده فرش صحنت
حریفان را بساط کامرانی
در و دیوار تو باشد منقش
به نقش جمله آمال و امانی
فروغ شمسه ات چون روز روشن
نموده در شب اسرار نهانی
بود حوضت به سان چشمه خضر
لبالب از زلال زندگانی
ز فواره چو ریزی آب صافی
به فصادی غریب اندیشه مانی
که بر جای عقیق تر ز نشستر
سوی بالا بلور حل فشانی
ز لحن صوت ابوابت رسیده
به هرگوشی نوای شادمانی
وز اینها جمله بهتر آنکه گه گاه
مکانت خسرو عالی مکانی
به نور روی و ظلمت سوزی رای
چراغ دوده تیمور خانی
شه صاحبقران سلطان حسین آن
که بر وی ختم شد صاحبقرانی
به یک لحظه ستاند کشوری را
همین باشد حد کشورستانی
به هر کشور که راند رخش دولت
کند با او سعادت همعنانی
کند جودش ز خوان نعمت خویش
به هر دم عالمی را میهمانی
چو در قانون دانش نعمت خویش
به هر دم عالمی را میهمانی
چو در قانون دانش نکته راند
خرد عاجز شود از نکته دانی
چو بر تخت جهانداری نهد پای
سرافرازد بدو تاج کیانی
ز یمن تیغ او روشن شد آفاق
چنان کز لمعه برق یمانی
به ستر غیب هر سری که مخفیست
کند آن را زبانش ترجمانی
زآهن تیغ او بسته ست سدی
به پیش فتنه آخر زمانی
نیارد شادی انفاس حسودش
نخندد غنچه از باد خزانی
پی پابوس او هست آسمان را
به درگاهش هوای آستانی
زبان کوتاه کن جامی ز گفتار
مشو غره بدین شیرین زبانی
درآن حضرت که پر گویی ادب نیست
دعا گویی به است از مدح خوانی
الا تا باشد احکام زمینی
به وفق وضعهای آسمانی
همیشه آسمان را باد وضعی
که باشد دولت شه را نشانی
قضا دوزد به قددولت او
قبایی از بقای جاودانی
رود زانگونه ملک این جهانش
که گردد اصل ملک آن جهانی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سقاک الله یا خیر المغانی
ولا اخلاک عن وصل الغوانی
هوش مصنوعی: ای پروردگار، به من آب حیات ببخش، ای بهترین مکان‌ها! و مرا از پیوند با دختران زیبا دور مکن.
تویی آن آسمان بیت معمور
که در روی زمینت نیست ثانی
هوش مصنوعی: تو همان آسمان پر از زندگی هستی که در زمین هیچ چیز مشابهی برایت نیست.
ز خورشید جهانسوز حوادث
کند سقف رفیعت سایه بانی
هوش مصنوعی: از خورشید سرنوشت، که سوزانندهٔ حوادث است، بر روی سقف بلندت سایه‌ای ایجاد می‌کند.
به زیر پا فکنده فرش صحنت
حریفان را بساط کامرانی
هوش مصنوعی: فرش زیبای حریفان در زیر پا نهاده شده و این نشانه‌ای از موفقیت و کامیابی است.
در و دیوار تو باشد منقش
به نقش جمله آمال و امانی
هوش مصنوعی: تمام دیوار و فضای تو پر است از نقوشی که نشان دهنده‌ی آرزوها و رویاهای من هستند.
فروغ شمسه ات چون روز روشن
نموده در شب اسرار نهانی
هوش مصنوعی: نور تو مانند روز روشنی بخش شب‌های تاریک و پراز رمز و راز است.
بود حوضت به سان چشمه خضر
لبالب از زلال زندگانی
هوش مصنوعی: حوض تو مانند چشمه‌ای زلال و سرشار از زندگی است.
ز فواره چو ریزی آب صافی
به فصادی غریب اندیشه مانی
هوش مصنوعی: زمانی که آب زلالی از فواره‌ای می‌ریزد، به یاد تو می‌افتم که در دنیای خاص و متفاوتی به سر می‌بری.
که بر جای عقیق تر ز نشستر
سوی بالا بلور حل فشانی
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که در این بیت، شاعر به زیبایی و درخشندگی چیزی اشاره می‌کند که از لحاظ ظاهری، حتی از عقیق نیز زیباتر و جذاب‌تر است. این چیز، با استفاده از بلور و نوعی فشردگی یا انباشتنی به سمت بالا، جلوه‌ای خاص و خیره‌کننده دارد. به طور کلی، شاعر به وصف زیبایی‌های طبیعی و اصیل پرداخته و حس تحسین‌برانگیزی را القا می‌کند.
ز لحن صوت ابوابت رسیده
به هرگوشی نوای شادمانی
هوش مصنوعی: صدای خوش و شاداب ابوابی به گوش همه رسیده و شادی را در دل‌ها منتشر کرده است.
وز اینها جمله بهتر آنکه گه گاه
مکانت خسرو عالی مکانی
هوش مصنوعی: از این همه چیز بهتر این است که گه‌گاهی در مکان عالی و باشکوه خسرو قرار بگیری.
به نور روی و ظلمت سوزی رای
چراغ دوده تیمور خانی
هوش مصنوعی: با روشنی چهره‌ات و برطرف کردن تاریکی‌ها، به مانند چراغی می‌باشی که حتی در دوده‌ و سیاهی‌های تیمور، می‌تابد و روشنی می‌بخشید.
شه صاحبقران سلطان حسین آن
که بر وی ختم شد صاحبقرانی
هوش مصنوعی: سلطان حسین، شاهی بزرگ و معتبر است که دوران حکمرانی او به اوج خود رسید و او آخرین پادشاهی است که به عنوان نماد سلطنت شناخته می‌شود.
به یک لحظه ستاند کشوری را
همین باشد حد کشورستانی
هوش مصنوعی: در یک لحظه ممکن است کشوری از بین برود، و این خود مرز تعریف شده یک سرزمین را نشان می‌دهد.
به هر کشور که راند رخش دولت
کند با او سعادت همعنانی
هوش مصنوعی: به هر سرزمینی که یک دولت قدرتش را نشان دهد، خوشبختی نیز با آن همراه خواهد بود.
کند جودش ز خوان نعمت خویش
به هر دم عالمی را میهمانی
هوش مصنوعی: خداوند در هر لحظه از رحمت و نعمت خود به بندگانش می‌دهد و همه را دعوت به مهمانی خود می‌کند.
چو در قانون دانش نعمت خویش
به هر دم عالمی را میهمانی
هوش مصنوعی: هر زمان که در علم و دانش خود به نعمت‌های الهی پی می‌بری، می‌توانی مانند یک مهمان خوب برای دیگران باشی و آنها را به علم و معرفت دعوت کنی.
چو در قانون دانش نکته راند
خرد عاجز شود از نکته دانی
هوش مصنوعی: وقتی که دانش در دستور و قواعد خود نکته‌ای را مطرح می‌کند، عقل انسان از درک آن نکته ناتوان می‌شود.
چو بر تخت جهانداری نهد پای
سرافرازد بدو تاج کیانی
هوش مصنوعی: زمانی که شاهی با وقار بر تخت سلطنت می‌نشیند، بر سر او تاجی از جنس افتخار و عظمت قرار می‌گیرد.
ز یمن تیغ او روشن شد آفاق
چنان کز لمعه برق یمانی
هوش مصنوعی: به خاطر تأثیر تیغ او، زمین و آسمان روشن و درخشان شدند، همان‌طور که نور یک شمشیر یمانی درخشش خاصی دارد.
به ستر غیب هر سری که مخفیست
کند آن را زبانش ترجمانی
هوش مصنوعی: هر پنهانی که در دل کسی وجود دارد، زبان او می‌تواند آن را آشکار کند و به نوعی بیانش کند.
زآهن تیغ او بسته ست سدی
به پیش فتنه آخر زمانی
هوش مصنوعی: تیغ او مثل آهن، سدی را در برابر آشوب‌های آخرالزمان ایجاد کرده است.
نیارد شادی انفاس حسودش
نخندد غنچه از باد خزانی
هوش مصنوعی: شادی نفس حسود را به همراه ندارد و غنچه از ناملایمات هوا نمی‌خندد.
پی پابوس او هست آسمان را
به درگاهش هوای آستانی
هوش مصنوعی: آسمان برای احترام و خدمت به او بی‌نهایت حاضر و آماده است، گویی که در آستانش ایستاده است.
زبان کوتاه کن جامی ز گفتار
مشو غره بدین شیرین زبانی
هوش مصنوعی: زبان خود را کوتاه کن و در گفت و گو مغرور مشو، چرا که به این شیرینی سخن گفتن فریفته نشوی.
درآن حضرت که پر گویی ادب نیست
دعا گویی به است از مدح خوانی
هوش مصنوعی: در آن مکان که سخن گفتن بی‌ادبی محسوب می‌شود، بهتر است به جای مدح و تمجید، دعا و درخواست کنیم.
الا تا باشد احکام زمینی
به وفق وضعهای آسمانی
هوش مصنوعی: تا زمانی که قوانین و مقررات دنیوی با شرایط و وضع آسمانی هماهنگ نباشند، انتظار بهبود و اصلاح امور وجود ندارد.
همیشه آسمان را باد وضعی
که باشد دولت شه را نشانی
هوش مصنوعی: همیشه آسمان با هر شرایطی، نشانه‌ای از دولت و سرنوشت پادشاهی را به نمایش می‌گذارد.
قضا دوزد به قددولت او
قبایی از بقای جاودانی
هوش مصنوعی: سرنوشت، با ترفندی خاص، بُعدی از قدرت او را به شکل جامه‌ای از جاودانگی می‌دوزد.
رود زانگونه ملک این جهانش
که گردد اصل ملک آن جهانی
هوش مصنوعی: اگر چنین باشد که این جهان مانند یک رود است، پس چطور می‌تواند ملک و سرزمین آن جهان دیگر باشد؟