شمارهٔ ۸۰
بر آفتاب سلسلهٔ پرشکن مپیچ
مشکین طناب بر ورق یاسمن مپیچ
زخمم زدی هزار ز یک نکته، ای رقیب
مانند مار این همه بر خویشتن مپیچ
بر تن شهید عشق تو را خونْ لباس بس
چون مردهٔ فسردهاش اندر کفن مپیچ
خواهم که سر نهی به کنارم به وقت خواب
امشب، خدای را، که سر از حکم من مپیچ
باشد دلا فسانهٔ آن زلف بس دراز
طوماروار در صفتش بر سخن مپیچ
بویش به هر مشام دریغ آید ای نسیم
مگْذر بر آن قبا و در آن پیرهن مپیچ
جامی! تو را کمال بس است این طریقِ خاص
در طورِ شعرِ خسرو و نظم حَسَن مپیچ
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بر آفتاب سلسلهٔ پرشکن مپیچ
مشکین طناب بر ورق یاسمن مپیچ
هوش مصنوعی: بر آفتاب، زنجیرهای شکننده را نپیچ و بر گلهای یاسمن نیز طناب سیاه نزن.
زخمم زدی هزار ز یک نکته، ای رقیب
مانند مار این همه بر خویشتن مپیچ
هوش مصنوعی: ای رقیب، تو با یک لبتشر من را هزار بار زخم زدهای. مانند ماری که به دور خود میپیچد، این قدر غم و غصه به خود نچسبان.
بر تن شهید عشق تو را خونْ لباس بس
چون مردهٔ فسردهاش اندر کفن مپیچ
هوش مصنوعی: بر تن کسی که عاشق شده و جانش را برای عشق فدای کرده است، خون بهعنوان لباس است. پس مانند مردهای که در کفن پیچیده شده، تو را به دور خود نپیچ.
خواهم که سر نهی به کنارم به وقت خواب
امشب، خدای را، که سر از حکم من مپیچ
هوش مصنوعی: میخواهم که سر خود را در کنار من بگذاری وقتی میخوابی امشب، ای خدا، که از دستورات من سرپیچی نکنی.
باشد دلا فسانهٔ آن زلف بس دراز
طوماروار در صفتش بر سخن مپیچ
هوش مصنوعی: ای دل، باید بگویی که آن زلف بلند مانند طوماری است، پس در توصیفش زیادهروی نکن و حرفت را پیچیده نکن.
بویش به هر مشام دریغ آید ای نسیم
مگْذر بر آن قبا و در آن پیرهن مپیچ
هوش مصنوعی: ای نسیم، به این لباس و پیراهن نزدیک نشو، چون بوی آن در هوا به مشام میرسد و جانکاه است.
جامی! تو را کمال بس است این طریقِ خاص
در طورِ شعرِ خسرو و نظم حَسَن مپیچ
هوش مصنوعی: جامی! برای تو همین کمال کافی است که در این شیوهی خاص شعر و نظم خوب، حضور داشته باشی و از پیچیدگیها دوری کنی.