شمارهٔ ۲۲۲
ای تنت سیم و بر و ساعد و بازو همه سیم
چون زر از مفلسی از سیم توام دل به دو نیم
دزدی از من تن خود چون گذرم پهلویت
من چنین مفلس و از من تو همی دزدی سیم
هست بی ساعد سیمین توام بیم هلاک
دست ده تا که برون آیم ازین ورطه بیم
با سگ کوی توام هست قدیمی عهدی
حاش لله که فراموش کنم عهد قدیم
چشم نرگس شود از خاصیت آن بینا
بوی پیراهن خود گر دهی ای گل به نسیم
تو به شهر خود و ز آوازه حسنت شده اند
خلقی آواره ز هر شهر و به شهر تو مقیم
جان جامی به لبت میل طبیعی دارد
به شکر خنده درآ تا کند آن را تسلیم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای تنت سیم و بر و ساعد و بازو همه سیم
چون زر از مفلسی از سیم توام دل به دو نیم
هوش مصنوعی: ای بدن تو همچون نقره است و بازوهایت نیز نقرهای دارد. اما با این حال، دل من در اثر فقر و تنگدستی به دو نیم شده است.
دزدی از من تن خود چون گذرم پهلویت
من چنین مفلس و از من تو همی دزدی سیم
هوش مصنوعی: از من به تن خود مانند دزدی عبور کن، چون وقتی به پهلویت میرسم، اینقدر بیپول و بیچیزم که تو هم از من پول دزدی میکنی.
هست بی ساعد سیمین توام بیم هلاک
دست ده تا که برون آیم ازین ورطه بیم
هوش مصنوعی: من بدون وجود ساعد سفید تو، در خطر هلاکت هستم. دستم را بگیر تا بتوانم از این بلای بیپایان نجات پیدا کنم.
با سگ کوی توام هست قدیمی عهدی
حاش لله که فراموش کنم عهد قدیم
هوش مصنوعی: من مثل یک سگ در کوی تو هستم و تا ابد عهدی را که با تو داشتهام فراموش نخواهم کرد.
چشم نرگس شود از خاصیت آن بینا
بوی پیراهن خود گر دهی ای گل به نسیم
هوش مصنوعی: چشم نرگس به دلیل خاصیت خود بینا میشود. اگر تو ای گل، بوی پیراهن خود را به نسیم بدهی.
تو به شهر خود و ز آوازه حسنت شده اند
خلقی آواره ز هر شهر و به شهر تو مقیم
هوش مصنوعی: تو در شهر خود، به خاطر زیبایی و خوبیات، دلیل شدهای که افرادی از نقاط مختلف به دنبال تو بیافتند و به شهر تو بیایند و در آنجا ساکن شوند.
جان جامی به لبت میل طبیعی دارد
به شکر خنده درآ تا کند آن را تسلیم
هوش مصنوعی: زندگی و روح تو به طور طبیعی به چیزهای شیرین و خوشایند متمایل است. با لبخند و شادی به او نزدیک شو تا او را به خود جذب کنی و تسلیم کنی.