شمارهٔ ۲۱۰
بیا ساقی بیار آن باده پاک
بشو حرف مرا زین تخته خاک
که بند پای گشته حرف هستی
نشاید رفت ازین راه خطرناک
بود آسان نما ادراک مقصود
ولی مشکل بود ادراک ادراک
همی بینی ولیکن دید خود را
نبینی این نه بیناییست ماناک
ز خارستان طبع اندر دوچشمت
خلیده گوییا خار است و خاشاک
عجبتر آنکه هرگز یک سر موی
ز نابینایی خود نیستت باک
چو نرگس چشمها بگشاده جامی
به کوری ساختی حاشاک حاشاک
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بیا ساقی بیار آن باده پاک
بشو حرف مرا زین تخته خاک
هوش مصنوعی: بیا و برایم آن شراب خالص را بیاور، تا بتوانم از این دنیای مادی و زمینی خودم را رها کنم و به حقیقتها بپردازم.
که بند پای گشته حرف هستی
نشاید رفت ازین راه خطرناک
هوش مصنوعی: هرگز نباید از این مسیر پرخطر خارج شد، چرا که وابستگی به وجود و هستی همچون بند پای ماست.
بود آسان نما ادراک مقصود
ولی مشکل بود ادراک ادراک
هوش مصنوعی: فهمیدن هدف و مقصود کار سادهای است، اما درک عمق و معنی این درک کار دشواری به شمار میرود.
همی بینی ولیکن دید خود را
نبینی این نه بیناییست ماناک
هوش مصنوعی: تو میبینی اما در واقع خودت را نمیبینی. این دیدن واقعی نیست، مانند این است که به حقیقت نپیوندی.
ز خارستان طبع اندر دوچشمت
خلیده گوییا خار است و خاشاک
هوش مصنوعی: چشمهایت مانند خارزار است و در آن خارها و خاشاک وجود دارد.
عجبتر آنکه هرگز یک سر موی
ز نابینایی خود نیستت باک
هوش مصنوعی: عجیب است که تو حتی نسبت به یک تار موی نابیناییات هیچ نگرانی نداری.
چو نرگس چشمها بگشاده جامی
به کوری ساختی حاشاک حاشاک
هوش مصنوعی: چشمهای تو مانند گل نرگس باز شده و با زیبایی خود، جهانی را به تاریکی و کوری انداختی. هرگز نمیتوانم این زیبایی را انکار کنم.