شمارهٔ ۱۴
نبرد کعبه ام از خاطر این تمنا را
که قبله گاه کنم خیمه گاه سلمی را
چو نیست روی توجه به خیمه گاه ویم
به سوی کعبه کنم روی خود تسلی را
خیال قامت او کار سربلندان است
حریم سدره بود جا درخت طوبی را
گشاد گوشه برقع ز رویش ای صوفی
بیا مشاهده کن معنی تجلی را
به آستانه میخانه کی توان زد دست
به زیرپای نکرده سپهر اعلا را
به سجع و قافیه جامی همیشه مایل بود
ز بهر بستن زیور عروس معنا را
هجوم عشق تو ناگه رسید و یکسر برد
ز خاطرش هوس شعر و ذوق انشا را
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نبرد کعبه ام از خاطر این تمنا را
که قبله گاه کنم خیمه گاه سلمی را
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر بیان میکند که برای رسیدن به آرزوی خود، نه تنها به کعبه میجنگد بلکه تصمیم دارد که محل زندگی و آرامش خود را به جایی تبدیل کند که مورد احترام و توجه همگان باشد. این درخواست و آرزو نشاندهنده عزم و اراده او برای رسیدن به مکانی امن و محترم در زندگیاش است.
چو نیست روی توجه به خیمه گاه ویم
به سوی کعبه کنم روی خود تسلی را
هوش مصنوعی: وقتی که دیگر توجهی به جایگاه او ندارم، به سوی کعبه روی میآورم تا آرامش بگیرم.
خیال قامت او کار سربلندان است
حریم سدره بود جا درخت طوبی را
هوش مصنوعی: اندیشه و تصور زیبایی او باعث افتخار و سربلندی افراد برجسته است، زیرا درخت طوبی در جایی قرار دارد که به حریم سدره (جایی بسیار مقدس) مرتبط است.
گشاد گوشه برقع ز رویش ای صوفی
بیا مشاهده کن معنی تجلی را
هوش مصنوعی: ای صوفی، بینداز گوشهای از پردهی چهرهاش را کنار و ببین که جلوهی حقیقی چگونه است.
به آستانه میخانه کی توان زد دست
به زیرپای نکرده سپهر اعلا را
هوش مصنوعی: ورود به میخانه و نوشیدن شراب باید با تواضع و احترام باشد. کسی که به این مکان میآید، باید از بزرگی و مقام بالای خود دست بکشد و به ادب و فروتنی نزدیک شود.
به سجع و قافیه جامی همیشه مایل بود
ز بهر بستن زیور عروس معنا را
هوش مصنوعی: شاعر همیشه به زیبایی کلام و هماهنگی الفاظ توجه داشت، تا بتواند معنا را به شکل زیبا و دلنشینی ارائه دهد، مانند زیوری که برای عروس بعنوان تزیین به کار میرود.
هجوم عشق تو ناگه رسید و یکسر برد
ز خاطرش هوس شعر و ذوق انشا را
هوش مصنوعی: عشق تو به ناگاه به دلم حمله کرد و تمام آرزوها و تمایلم به شعر گفتن و نویسندگی را از یادم برد.