گنجور

شمارهٔ ۶ - در جواب انوری واقع شده است

هرکه را در دهان زبان باشد
در ثنای شه جهان باشد
کامبخشی که چون ثناش دعاش
ورد جان جهانیان باشد
آن که سلطانش ار لقب ننهند
فر سلطانیش عیان باشد
بایزید الدرم که تاج سران
بر درش خاک آستان باشد
بحر و کان چیست تا کسی گوید
که دلش این و دستش آن باشد
هریکی گاه گوهر افشانی
غیرت بحر و رشک کان باشد
تابع بخت اوست چرخ کهن
داند این هرکه نکته دان باشد
پیر را از متابعت چاره
نیست چون عاشق جوان باشد
همچو نوشیروان ز سایه عدل
خلق را مایه امان باشد
سلک عالم همه فروریزد
گر نه حزمش نگاهبان باشد
در جهان گرچه پادشاه بسیست
نه چو او پادشه نشان باشد
هرکه فرمانروایی از وی یافت
کارفرمای انس و جان باشد
پرتو روی او ز راه یقین
رافع ظلمت گمان باشد
نسبت آسمان و دولت او
نسبت گوی و صولجان باشد
روز هیجا که از غبار سپاه
طلعت مهر و مه نهان بادش
متخلخل زمین ز سم ستور
شاغل جوف آسمان باشد
آسمان دگر هوا گیرد
کش فرود از همه مکان باشد
واندر آن آسمان شده رخشان
برق تیغ و شهب سنان باشد
شاه را چتر زر به سمت الرأس
گشته خورشید خاوران باشد
زان طرف نای در نفیر بود
زین طرف کوس در فغان باشد
تیز پر تیر سوی سینه مرد
طایر رو در آشیان باشد
تیغها را ز چشمه سار زره
دمبدم جوی خون روان باشد
گرز سنگین زکاسه سر خصم
جرعه ها خورده سرگران باشد
غرق خون نیزه باغ معرکه را
طیره شاخ ارغوان باشد
تا درآید جهان به خنده فتح
روی اعدا چو زعفران باشد
کوههای بلا دلیران را
سنگ میزان امتحان باشد
آورد زور چون کمان بر تیر
هرکه را پی بر استخوان باشد
در زد و گیر تیر آن که شود
پشتگردان همین کمان باشد
ای خوش آن بادپای آتش سم
کش در آن روز زیر ران باشد
سم او مر هلال و پروین را
داده با یکدگر قران باشد
دم او بر قفای باد صبا
دسته دسته ز خیزران باشد
گر ز امروز بازپس گردد
پیش وی مطلق العنان باشد
گردد از وی پریر پس فردا
سوی فردا چو تگ زنان باشد
روز میدان بر ابلق شب و روز
سابق حبله رهان باشد
حد میدان یک دویدن او
قیروان تا به قیروان باشد
پیش پایش بود چو یک کف دست
گر دوصد دشت بی کران باشد
بازماند نعامه زو هرچند
هم به پا هم به پر دوان باشد
حرب تو با عدودین شاها
نه چو شاهان کامران باشد
کز پی ملک این جهان تیغت
گشته او را هلاک جان باشد
بلکه تا از سعادت ایمان
از بد کفر در امان باشد
تخم ایمان که در دلش کاری
بر او روضه جنان باشد
دیگدان مطبخ نوال تو را
صحن این تیره خاکدان باشد
ایستاده فراز آن مطبخ
آسمان صورت دخان باشد
که شود میهمان خوان وجود
گرنه جود تو میزبان باشد
که کشد خوان احتیاج و نیاز
کش نه لطف تو میهمان باشد
که بود مرکز سپهر کرم
گر نه ذات تو در میان باشد
که دهد شرح سرملک و ملل
گرنه کلک تو ترجمان باشد
که کند سرخ روی دین و دول
گرنه تیغ تو خون فشان باشد
گل که از باغ دولتت چینند
ایمن از آفت خزان باشد
گشته زان پر چو آستین عمل
دامن آخر الزمان باشد
نیست زین شعر قصد جامی آن
که ثناگوی و مدح خوان باشد
خواست کز نام شه به دیوانش
همچو دیگر شهان نشان باشد
تا به افشای شکر موهبتش
بعد از امروز داستان باشد
ورنه وقتی که از گذشتن عمر
سود عالم همه زیان باشد
شاید آن به که مرد اگر به مثل
فارس عرصه بیان باشد
کانچه نبود دعای خالص ازان
مهر بنهاده بر دهان باشد
آنچنان کاتصال جاویدان
لازم ذات فرقدان باشد
باد فرق تو را به افسر ملک
اتصالی که جاودان باشد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هرکه را در دهان زبان باشد
در ثنای شه جهان باشد
هوش مصنوعی: هر کسی که زبانش در تمجید و ستایش از پادشاه باشد، در نظر مردم دارای مقام و ارزش بالایی است.
کامبخشی که چون ثناش دعاش
ورد جان جهانیان باشد
هوش مصنوعی: کامبخش، به قدری قوی و تأثیرگذار است که اگر کسی او را ستایش کند، دعایش می‌تواند جان تمام مردم را نجات دهد یا بهبود بخشد.
آن که سلطانش ار لقب ننهند
فر سلطانیش عیان باشد
هوش مصنوعی: کسی که لقب سلطنتش را به او ندهند، اعتبار و مقام او به وضوح مشخص است.
بایزید الدرم که تاج سران
بر درش خاک آستان باشد
هوش مصنوعی: بایزید دررم، که از بزرگ‌ترین و مقام‌دارترین شخصیت‌هاست، در برابر درگاهش خاک می‌افتد و این نشان‌دهنده‌ی بزرگی و مقام والای اوست.
بحر و کان چیست تا کسی گوید
که دلش این و دستش آن باشد
هوش مصنوعی: منظور این است که اگر کسی ادعا کند که دلش با چیزی است و دستش به چیزی دیگر مشغول است، در واقع نمی‌تواند به واقعیت عمیق و گسترده‌ای که در پیرامونش وجود دارد، پی ببرد. در حقیقت، او از ارزش‌ها و مفاهیم بزرگ زندگی که به عمق دریا می‌ماند، غافل است.
هریکی گاه گوهر افشانی
غیرت بحر و رشک کان باشد
هوش مصنوعی: هر کس گاهی باید به شکوه و ارج خود ببالد و مانند دریا به دیگران افتخار کند.
تابع بخت اوست چرخ کهن
داند این هرکه نکته دان باشد
هوش مصنوعی: چرخ کهن، که به تقدیر و سرنوشت اشاره دارد، بر اساس شانس و بخت افراد می‌چرخد و تنها کسانی که به نکات و حکمت‌ها آگاهند، این را درک می‌کنند.
پیر را از متابعت چاره
نیست چون عاشق جوان باشد
هوش مصنوعی: پیرمردی که عاشق جوانی شده، راهی جز پیروی از او ندارد.
همچو نوشیروان ز سایه عدل
خلق را مایه امان باشد
هوش مصنوعی: همچون نوشیروان، سایه عدالت موجب امنیت مردم است.
سلک عالم همه فروریزد
گر نه حزمش نگاهبان باشد
هوش مصنوعی: اگر عقل و تدبیر نباشد، تمامی اعتبار و مقام علمی ممکن است به سهولت از بین برود.
در جهان گرچه پادشاه بسیست
نه چو او پادشه نشان باشد
هوش مصنوعی: در دنیا اگرچه پادشاهان زیادی وجود دارند، اما هیچ‌کدام مانند او نشانی از پادشاهی ندارند.
هرکه فرمانروایی از وی یافت
کارفرمای انس و جان باشد
هوش مصنوعی: هر کسی که بر دیگری تسلط پیدا کند، می‌تواند بر روح و روان او نیز حکومت کند.
پرتو روی او ز راه یقین
رافع ظلمت گمان باشد
هوش مصنوعی: نور چهره او به‌خودی‌خود، شک و تردید را دور می‌کند و راه را روشن می‌سازد.
نسبت آسمان و دولت او
نسبت گوی و صولجان باشد
هوش مصنوعی: این جمله به تشبیه رابطه آسمان و قدرت یک فرد یا حکومت می‌پردازد و می‌گوید که این رابطه شبیه به رابطه میان گوی و چنگ است. به عبارت دیگر، قدرت و تأثیر آسمان بر زمین و زندگی انسان‌ها مشابه تأثیر و کارکرد گوی در بازی چنگ است، که نشان‌دهنده‌ی اهمیت و نقش کلیدی است که هر یک در جایگاه خاص خود دارند.
روز هیجا که از غبار سپاه
طلعت مهر و مه نهان بادش
هوش مصنوعی: در روزی که با غبار سپاه، چهره خورشید و ماه پنهان شده است.
متخلخل زمین ز سم ستور
شاغل جوف آسمان باشد
هوش مصنوعی: زمین به خاطر حرکت و تأثیر سم‌های اسب‌ها دستخوش تغییراتی می‌شود و این تغییرات به قدری عمیق هستند که می‌توانند به آسمان نفوذ کنند.
آسمان دگر هوا گیرد
کش فرود از همه مکان باشد
هوش مصنوعی: آسمان دگرگونه می‌شود، زیرا از همه جا پایین می‌آید و به زمین نزدیک‌تر می‌شود.
واندر آن آسمان شده رخشان
برق تیغ و شهب سنان باشد
هوش مصنوعی: در آن آسمان، نورانی و روشن، شمشیری درخشان و نیزه‌ای نقطه‌زن وجود دارد.
شاه را چتر زر به سمت الرأس
گشته خورشید خاوران باشد
هوش مصنوعی: شاه به مانند خورشید طلایی است که بالای سرش چتری از زر دارد و مانند خورشید صبحگاهان در شرق درخشان می‌درخشد.
زان طرف نای در نفیر بود
زین طرف کوس در فغان باشد
هوش مصنوعی: از طرفی صدای نای در حال نواختن و ناله است و از طرف دیگر صدای کوس به گوش می‌رسد که ناله و فریاد می‌کند.
تیز پر تیر سوی سینه مرد
طایر رو در آشیان باشد
هوش مصنوعی: پرنده‌ای که به سوی سینه مرد تیر می‌اندازد، در واقع در آشیانه‌اش قرار دارد.
تیغها را ز چشمه سار زره
دمبدم جوی خون روان باشد
هوش مصنوعی: تیغ‌ها همچون آبشار از چشمه‌ای همچنان جاری‌اند و هر لحظه جوی‌های خونی به راه می‌اندازند.
گرز سنگین زکاسه سر خصم
جرعه ها خورده سرگران باشد
هوش مصنوعی: اگر دشمنی با ضربه‌های محکم و قوی مورد حمله قرار بگیرد، نباید انتظار داشته باشد که بر روی پا بایستد و مقاوم بماند.
غرق خون نیزه باغ معرکه را
طیره شاخ ارغوان باشد
هوش مصنوعی: به رغم خشونت و جنگ، زیبایی و لطافت در طبیعت همچنان وجود دارد و درختان با گل‌های زیبا آراسته‌اند.
تا درآید جهان به خنده فتح
روی اعدا چو زعفران باشد
هوش مصنوعی: زمانی فرامی‌رسد که دشمنان با لبخند و شادی در میدان ظاهر می‌شوند، مانند زعفرانی که جلوه می‌کند و همگان را مسحور می‌سازد.
کوههای بلا دلیران را
سنگ میزان امتحان باشد
هوش مصنوعی: کوه‌های سختی و مشکلات، برای دلیران همچون معیاری است که توانایی و استقامت آن‌ها را می‌سنجند.
آورد زور چون کمان بر تیر
هرکه را پی بر استخوان باشد
هوش مصنوعی: در این بیت، به تأثیر و قدرت اشاره شده است. به این معنا که هر کسی که نیرویی در درون خود داشته باشد، مانند کمان که تیرش را به پرواز در می‌آورد، می‌تواند بر مشکلات و چالش‌ها غلبه کند. در واقع، قدرت و استقامت شخصی می‌تواند او را به موفقیت برساند.
در زد و گیر تیر آن که شود
پشتگردان همین کمان باشد
هوش مصنوعی: اگر کسی در برابر تیر و حمله‌ای قرار گیرد و پشتش را نسبت به آن برگرداند، همان کمان است که نشان‌دهنده‌ی قدرت و تسلط بر شرایط می‌باشد. به عبارتی، در برابر چالش‌ها باید ایستادگی کرد و تسلیم نشد.
ای خوش آن بادپای آتش سم
کش در آن روز زیر ران باشد
هوش مصنوعی: ای کاش آن نسیم خوشی بیاید که در آن روز زیر ران آتش به پا میزند.
سم او مر هلال و پروین را
داده با یکدگر قران باشد
هوش مصنوعی: سم، او را در هم آمیخته و هلال و پروین را در کنار هم قرار داده است.
دم او بر قفای باد صبا
دسته دسته ز خیزران باشد
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی با خود بوی خوشی را به همراه دارد که مانند گروهی از نی‌های سرسبز در حرکت است.
گر ز امروز بازپس گردد
پیش وی مطلق العنان باشد
هوش مصنوعی: اگر امروز به عقب برگردد و به سوی او بیاید، او به طور کامل قدرت خواهد داشت.
گردد از وی پریر پس فردا
سوی فردا چو تگ زنان باشد
هوش مصنوعی: پس از گذشت فردا، او به سوی فردا خواهد رفت، چنان که وقتی که آن را ضمن مبارزه می‌پیماید.
روز میدان بر ابلق شب و روز
سابق حبله رهان باشد
هوش مصنوعی: در روز مبارزه، اسب رنگی بر روی تمامی شب‌ها و روزهای گذشته غلبه دارد و از بندهای کهنه رها می‌شود.
حد میدان یک دویدن او
قیروان تا به قیروان باشد
هوش مصنوعی: حدّ میدان یک دویدن او قیروان تا به قیروان باشد یعنی مرز توانایی و تلاش انسان در زندگی، در نهایت باید به هدف‌های بزرگ‌تر و مواردی برسد که ارزش تلاش و کوشش را داشته باشد. در واقع، این جمله به مفهوم ادامه دادن مسیر و جنبش به سوی دستاوردهای بزرگ‌تر اشاره دارد.
پیش پایش بود چو یک کف دست
گر دوصد دشت بی کران باشد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که حتی اگر دوصد دشت وسیع و بی‌پایان هم وجود داشته باشد، در مقابل او تنها به اندازه یک کف دست است، یعنی اهمیت و بزرگی او آن‌قدر زیاد است که همه چیز در مقایسه با او کوچک و ناچیز به نظر می‌آید.
بازماند نعامه زو هرچند
هم به پا هم به پر دوان باشد
هوش مصنوعی: هرچقدر هم که مرغابی تلاش کند و با پا و پرش بدود، باز هم از پرواز باز می‌ماند.
حرب تو با عدودین شاها
نه چو شاهان کامران باشد
هوش مصنوعی: جنگ تو با دشمنان مانند نبرد شاهان پیروز نیست.
کز پی ملک این جهان تیغت
گشته او را هلاک جان باشد
هوش مصنوعی: به دلیل تمایل به دستیابی به پادشاهی و سلطنت در این دنیا، تیغ تو برآمده و باعث نابودی جان او خواهد شد.
بلکه تا از سعادت ایمان
از بد کفر در امان باشد
هوش مصنوعی: اما تا زمانی که از خوشبختی ایمان در برابر خطرات کفر محافظت شود.
تخم ایمان که در دلش کاری
بر او روضه جنان باشد
هوش مصنوعی: اگر در دل کسی بذر ایمان کاشته شده باشد، به گونه‌ای است که او همیشه به بهشت و زیبایی‌های آن فکر می‌کند.
دیگدان مطبخ نوال تو را
صحن این تیره خاکدان باشد
هوش مصنوعی: خاک این دنیا مانند دیگ آشپزخانه‌ای است که تو در آن پخته می‌شوی.
ایستاده فراز آن مطبخ
آسمان صورت دخان باشد
هوش مصنوعی: در بالای آن آشپزخانه آسمانی، بخار یا دود وجود دارد.
که شود میهمان خوان وجود
گرنه جود تو میزبان باشد
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد از نعمت‌های وجود بهره‌مند شود، باید به مهمانی پرمهر و بخشش تو بیاید، در غیر این صورت، بخشش تو به‌تنهایی نمی‌تواند او را از این نعمت‌ها بهره‌مند کند.
که کشد خوان احتیاج و نیاز
کش نه لطف تو میهمان باشد
هوش مصنوعی: کسی که به سفره نیاز و احتیاج می‌رسد، چون به لطف توست، دیگر نمی‌توان او را میهمان نامید.
که بود مرکز سپهر کرم
گر نه ذات تو در میان باشد
هوش مصنوعی: هر که در دنیای نیکی و مهربانی وجود دارد، اگر غیر از وجود تو را در نظر بگیریم، مرکز آن فقط خود تو هستی.
که دهد شرح سرملک و ملل
گرنه کلک تو ترجمان باشد
هوش مصنوعی: اگر کسی بتواند داستان و توصیف سرزمین‌های مختلف را بازگو کند، در غیر این صورت، قلم تو می‌تواند به عنوان مترجم و بیان‌کننده اینکه چه کسی هستی عمل کند.
که کند سرخ روی دین و دول
گرنه تیغ تو خون فشان باشد
هوش مصنوعی: اگر کسی به دین و مقام سرخوش باشد، در غیر این صورت، تیغ تو می‌تواند خونریزی کند.
گل که از باغ دولتت چینند
ایمن از آفت خزان باشد
هوش مصنوعی: گل‌هایی که از باغ زیبای تو چیده می‌شوند، از خطرات و آسیب‌های فصل پاییز در امان خواهند بود.
گشته زان پر چو آستین عمل
دامن آخر الزمان باشد
هوش مصنوعی: چون پرچم پرچم‌دار را در آستین خود دارد، آخرین زمان دامن‌گیر خواهد شد.
نیست زین شعر قصد جامی آن
که ثناگوی و مدح خوان باشد
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که هدف از این نوع شعرها این نیست که فقط ستایش و مدح شخصی را بکنند.
خواست کز نام شه به دیوانش
همچو دیگر شهان نشان باشد
هوش مصنوعی: خواست که از نام پادشاه، در دیوانش مانند دیگر پادشاهان، نشانی وجود داشته باشد.
تا به افشای شکر موهبتش
بعد از امروز داستان باشد
هوش مصنوعی: تا آینده، داستانی از پرستش و نعمتی که به ما داده شده، منتشر خواهد شد.
ورنه وقتی که از گذشتن عمر
سود عالم همه زیان باشد
هوش مصنوعی: اگر عمر انسان به بیهودگی سپری شود، علم و دانش او هیچ فایده‌ای نخواهد داشت و تمامی آن ضرر است.
شاید آن به که مرد اگر به مثل
فارس عرصه بیان باشد
هوش مصنوعی: شایسته‌تر آن است که مردانگی و شجاعت را نشان دهند، حتی اگر در جایی مانند فارس به کلام و بیان پرداخته شود.
کانچه نبود دعای خالص ازان
مهر بنهاده بر دهان باشد
هوش مصنوعی: هر چیزی که نتیجه‌ی دعای خالص نباشد، مانند عشقی است که بر زبان جاری شده باشد.
آنچنان کاتصال جاویدان
لازم ذات فرقدان باشد
هوش مصنوعی: به گونه‌ای که ارتباط ابدی برای ذات ستاره فرقدان لازم است.
باد فرق تو را به افسر ملک
اتصالی که جاودان باشد
هوش مصنوعی: باد به گونه‌ای می‌وزد که گویی می‌خواهد نشان دهد فرق تو به تاج و تختی وصل است که همیشگی و پایدار خواهد بود.