اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به بوستان ولایت کهن درخت بلند
که عمرها به سر اهل فقر سایه فکند
هوش مصنوعی: در باغی کهن از ولایت، درختی بلند وجود دارد که سایهاش سالها بر سر بینیازان و فقرا قرار گرفته است.
چو شاخ سدره نه در سربلندیش همتا
چو باغ روضه نه در میوه بخشیش مانند
هوش مصنوعی: مانند درخت سدره که در بلندیاش هیچگونه همتایی ندارد، نیز باغی است که در بخشیدن میوهاش مشابهی ندارد.
فروغ آن به فیوض کرم گرانمایه
اصول آن به صفات قدم قوی پیوند
هوش مصنوعی: روشنی او ناشی از بخششهای باارزش است و ریشهاش در ویژگیهای قدیم و قوی است.
به بذل میوه غذای هزار روزیخواه
به بسط سایه پناه هزار حاجتمند
هوش مصنوعی: برای کسانی که به دنبال روزی هستند، میوهای را در اختیار قرار بده که غذای هزار نفر باشد و برای آنهایی که به پناه نیاز دارند، سایهای وسیع فراهم کن.
ستوده خواجه عبیدالله آن که در همه عمر
جز از شهود حقیقت نشد دلش خرسند
هوش مصنوعی: خواجه عبیدالله در تمام عمر خود، تنها از دیدن حقیقت و واقعیت خوشنود بود و هیچ چیز دیگری نتوانست او را راضی کند.
به هشتصد و نود و پنج صرصر اجلش
نکرده رحم بر اهل جهان ز بیخ بکند
هوش مصنوعی: در این بیت به یک وضعیت اضطراری و خطرناک اشاره شده است که زمانه به شدت سخت و بیرحم شده و مرگ به هیچ کس رحم نمیکند. در واقع، سرنوشتی شوم بر سر مردم فرود آمده و آنها را از ریشهشان برمیکند.
گذشته پاسی از آخرین شب از ماهی
که شمع جمع رسل را در او رسید گزند
هوش مصنوعی: در بخش آخرین شب از ماهی که شمع جمع رسولان در آنجا روشن بود، آسیب و اتفاقی رخ داد.
نبود رفتن او همچو دیگران جامی
ز دهر حادثه زای و سپهر فتنه پسند
هوش مصنوعی: او مانند دیگران از دنیا و حوادثش نیست که با رفتنش، دنیای پر از حادثه و فتنه را به جا بگذارد.
چو جذب معنی وحدت به عارف آرد روی
نه ممکن است که ماند به قید صورت بند
هوش مصنوعی: وقتی که احساس معنای وحدت در دل عارف شکل میگیرد، دیگر ممکن نیست که او در قید و بندهای ظاهری باقی بماند.
حاشیه ها
1402/02/08 08:05
یزدانپناه عسکری
3- فروغ آن به فیوض کرم گرانمایه - اصول آن به صفات قدم قوی پیوند
[یزدانپناه عسکری]
آگاهی ازلی ینبوع همسویی فیوض موجود با فیوض وجود است.
ادراک (1) : تداوم ادراک و حضور قلب انسان متقی
مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ أُکُلُها دائِمٌ وَ ظِلُّها تِلْکَ عُقْبَی الَّذینَ اتَّقَوْا وَ عُقْبَی الْکافِرینَ النَّار - الرعد : 35
______________
1- فرهنگ لاروس (عربی-فارسی) جلد اول، تالیف دکتر خلیل جُرّ، ترجمۀ دکتر سید حمید طبیبیان – تهران : امیرکبیر 1387 – صص 290 -292 :
أَکَلَة عمره : عمر خود را بر باد داد.
انقطع من الدنیا اکله : مرد
الأکلَأ : اسم تفضیل. « بلغ اللهُ بک أکلأَ العمر» : خدا ترا به آخر عمر و درازتر عمر رساند.[درک و آگاه و زنده بودن].
-
و یقالُ: بَلَغَ اللَّه بکَ أَکْلأ العُمُرِ، یَعْنِی آخِرَه و أَبْعدَه. (ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغة - بیروت، چاپ: اول. ج10 ؛ ص197)