گنجور

شمارهٔ ۹۳

ای در هوای مهر تو ذرات کاینات
واقف نه از کماهی ذات تو هیچ ذات
شد چشم عقل خیره چو در مبداء ازل
حسنت نمود جلوه در آیینه صفات
هر خشتی از کنشت شود کعبه دگر
گر پرتو جمال تو افتد به سومنات
هر جا که تافت پرتو انوار عزتت
عزی ندید عزی و قدری نیافت لات
در بحر کبریای تو آن کس که شد فنا
چون خضر راه برد به سرچشمه حیات
هر کس به کعبه طلبت رو نهد نخست
از کل کاینات کند قطع التفات
جامی ببخش جامی لب تشنه را به لطف
زان باده کز کدورت جهلش دهد نجات

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای در هوای مهر تو ذرات کاینات
واقف نه از کماهی ذات تو هیچ ذات
هوش مصنوعی: ای عشق تو، ذرات عالم از وجود تو باخبر نیستند و هیچ یک به حقیقت وجود تو آگاهی ندارند.
شد چشم عقل خیره چو در مبداء ازل
حسنت نمود جلوه در آیینه صفات
هوش مصنوعی: چشم عقل حیران و شگفت‌زده شد، وقتی که زیبایی تو در آغاز وجود، به وضوح در آیینه ویژگی‌هایت نمایان گردید.
هر خشتی از کنشت شود کعبه دگر
گر پرتو جمال تو افتد به سومنات
هوش مصنوعی: هر سنگی از معبد تو می‌تواند تبدیل به کعبه‌ای جدید شود اگر زیبایی تو به سومنات بیفتد.
هر جا که تافت پرتو انوار عزتت
عزی ندید عزی و قدری نیافت لات
هوش مصنوعی: هر جایی که روشنایی و نور عظمت تو تابیده، عزتی وجود نداشته و ارادتی هم حس نشده است.
در بحر کبریای تو آن کس که شد فنا
چون خضر راه برد به سرچشمه حیات
هوش مصنوعی: در عظمت وجود تو، آن کسی که به فنا رسیده است، مانند خضر، به منبع زندگی دست پیدا کرده است.
هر کس به کعبه طلبت رو نهد نخست
از کل کاینات کند قطع التفات
هوش مصنوعی: هر کسی که به سوی تو، ای معشوق و مقصد نهایی، حرکت کند، ابتدا باید تمام تعلقات دنیایی و توجهاتش را کنار بگذارد.
جامی ببخش جامی لب تشنه را به لطف
زان باده کز کدورت جهلش دهد نجات
هوش مصنوعی: به کسی که لب تشنه است، جامی بده و او را از زحمت و سختی جهلش نجات بده. این بخشش به خاطر لطف و محبت است که با شراب معرفت و آگاهی به او می‌رسد.