شمارهٔ ۹۰
می زند مشت به رویم که مبین سوی حبیب
هیچ کس نیست چو من مشتکی از دست رقیب
گر نهد دست به نبض من محرور زند
شعله چون شمع ز تاب تبم انگشت طبیب
هر که را عشق تو آداب خرد بر هم زد
نیست ممکن که مودب شود از پند ادیب
روز آدینه به مقصوره درآ تا خواند
خطبه سلطنت حسن به نام تو خطیب
بر چمن گر گذرد نکهتی از پیرهنت
پر شود دامن و جیب سمن و غنچه ز طیب
هر که با صورت شیرین پسران عشق نباخت
نیست از معنی پیران رهش هیچ نصیب
جامی آن مه به غریبان ننهد گوش مکن
بیش ازین در سخن انگیز خیالات غریب
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
می زند مشت به رویم که مبین سوی حبیب
هیچ کس نیست چو من مشتکی از دست رقیب
هوش مصنوعی: او به من ضربه میزند و میخواهد که به محبوبم نگاه نکنم. هیچکس به اندازه من در این وضعیت دلتنگی نیست و از دست رقیب در عذابم.
گر نهد دست به نبض من محرور زند
شعله چون شمع ز تاب تبم انگشت طبیب
هوش مصنوعی: اگر کسی دستش را بر نبض من بگذارد، حرارت من به قدری زیاد است که مانند شمع شعلهور میشود. انگشت پزشک هم نمیتواند این حالت را نادیده بگیرد.
هر که را عشق تو آداب خرد بر هم زد
نیست ممکن که مودب شود از پند ادیب
هوش مصنوعی: هر کسی که عشق تو باعث شده آداب و رسوم عقل را زیر پا بگذارد، نمیتواند از نصیحتهای معلم وادب شود.
روز آدینه به مقصوره درآ تا خواند
خطبه سلطنت حسن به نام تو خطیب
هوش مصنوعی: در روز جمعه به محل عبادت برو و ببین چگونه خطبهای درباره سلطنت حسن خوانده میشود که به نام تو خطیب است.
بر چمن گر گذرد نکهتی از پیرهنت
پر شود دامن و جیب سمن و غنچه ز طیب
هوش مصنوعی: اگر نسيمی از لباست بر چمن بگذرد، دامن و جیب پر از عطر گلها و غنچهها خواهد شد.
هر که با صورت شیرین پسران عشق نباخت
نیست از معنی پیران رهش هیچ نصیب
هوش مصنوعی: هر کسی که با چهرههای دلنشین و زیبا در عشق بازی نکند، از درک و بهرهمندی از معانی عمیق و حکمتهای کهن بیبهره است.
جامی آن مه به غریبان ننهد گوش مکن
بیش ازین در سخن انگیز خیالات غریب
هوش مصنوعی: آن ماه زیبا به غریبهها توجهی ندارد، دیگر در سخنان به سبکهای عجیب و غریب نغو نمیکنم.