گنجور

شمارهٔ ۶۳

با اسیران نظری نیست تو را
بر غریبان گذری نیست تو را
چون نیاری دگرم پیش نظر
گر نظر با دگری نیست تو را
قول دشمن مشنو در حق من
که ز من دوست تری نیست تو را
سرم از خاک درت دور مکن
گر ز من درد سری نیست تو را
خون دل بر مژه ام بست جگر
چند گویی جگری نیست تو را
در دلت ناله ما را چه اثر
از وفا چون اثری نیست تو را
جامی از عشق بتان عار مدار
غیر ازین خود هنری نیست تو را

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با اسیران نظری نیست تو را
بر غریبان گذری نیست تو را
هوش مصنوعی: تو به اسیران توجهی نداری و نمی‌توانی بر غریبانی گذر کنی.
چون نیاری دگرم پیش نظر
گر نظر با دگری نیست تو را
هوش مصنوعی: وقتی که دیگر نتوانی مرا در نظر داشته باشی، اگر هم به کسی دیگر نگاه کنی، برای تو ارزش و اهمیتی نخواهد داشت.
قول دشمن مشنو در حق من
که ز من دوست تری نیست تو را
هوش مصنوعی: به سخن دشمنان توجه نکن، زیرا من از تو به عنوان دوست، احساس نزدیکی بیشتری دارم.
سرم از خاک درت دور مکن
گر ز من درد سری نیست تو را
هوش مصنوعی: سرم را از در خانه‌ات دور نکن، حتی اگر من برای تو هیچ مشکلی ایجاد نکنم.
خون دل بر مژه ام بست جگر
چند گویی جگری نیست تو را
هوش مصنوعی: دل من به شدت غمگین و پریشان است، اما تو از چهره‌ام نگو که انگار هیچ دردی ندارم.
در دلت ناله ما را چه اثر
از وفا چون اثری نیست تو را
هوش مصنوعی: ناله و درد ما در دل تو هیچ تاثیری ندارد، چون خودت هم وفایی نداری و اثری از محبت در تو نیست.
جامی از عشق بتان عار مدار
غیر ازین خود هنری نیست تو را
هوش مصنوعی: به عشق معشوق‌ها دل ببند و از هیچ چیز دیگری دریغ نداشته باش، زیرا جز این، هیچ هنری در تو وجود ندارد.