گنجور

شمارهٔ ۶۱

بگشا دری از تیغ جفا سینه ما را
وز سینه برون بر غم دیرینه ما را
چون ناوک دلدوز تو راحت نرساند
هر مرهم راحت که رسد سینه ما را
ماییم و دل صاف چو آیینه چه داری
محروم ز عکس رخت آیینه ما را
تو شاهی و ما عور و گداییم چه نسبت
با اطلس زربفت تو پشمینه ما را
ما را اگر از کینه به پهلو ندهی راه
این بس که به دل جای دهی کینه ما را
گر جلوه کنان بگذری آدینه به مسجد
بتخانه کنی مسجد آدینه ما را
جامی چه کنی گنج هنر عرض چو آن شوخ
قدری ننهد حاصل گنجینه ما را

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بگشا دری از تیغ جفا سینه ما را
وز سینه برون بر غم دیرینه ما را
هوش مصنوعی: در اینجا شخصی از دردی که در دل دارد سخن می‌گوید و می‌خواهد که درهای سختی و ظلم را از قلبش بگشایند. او آرزو دارد که غم و اندوهی که مدت‌ها در سینه‌اش جا گرفته، از دلش بیرون بیاید و آزاد شود.
چون ناوک دلدوز تو راحت نرساند
هر مرهم راحت که رسد سینه ما را
هوش مصنوعی: عاشقانه تو به من آرامش نمی‌دهد، هر درمان و وضعیتی که برای آرام کردن دل ما بیاید، فایده‌ای ندارد.
ماییم و دل صاف چو آیینه چه داری
محروم ز عکس رخت آیینه ما را
هوش مصنوعی: ما دل‌هامان صاف و پاک مثل آیینه است، پس چه چیزی داری که از دیدن تصویر چهره‌ات محروم باشی؟
تو شاهی و ما عور و گداییم چه نسبت
با اطلس زربفت تو پشمینه ما را
هوش مصنوعی: تو پادشاهی و ما در فقر و ذلت زندگی می‌کنیم. چه ربطی دارد بین پارچهٔ گرانبهای تو با پشم‌های سادهٔ ما؟
ما را اگر از کینه به پهلو ندهی راه
این بس که به دل جای دهی کینه ما را
هوش مصنوعی: اگر تو از روی کینه به ما آسیب نرسانی، این کافی است که در دل خود، کینه‌ات را از ما نگه‌داری.
گر جلوه کنان بگذری آدینه به مسجد
بتخانه کنی مسجد آدینه ما را
هوش مصنوعی: اگر در روز جمعه با زیبایی و جلوه‌ای دل‌فریب از کنار ما بگذری، مسجدمان را به کعبه و بت‌خانه تبدیل خواهی کرد.
جامی چه کنی گنج هنر عرض چو آن شوخ
قدری ننهد حاصل گنجینه ما را
هوش مصنوعی: اگر هنر و گنجی داشته باشی، چه فایده‌ای دارد وقتی که آن معشوق بازیگوش و مغرور به ما توجهی نمی‌کند و دستاوردهای ما را نادیده می‌گیرد؟