شمارهٔ ۳۹۲
دل قدت را بلاست میگوید
کج نگویم که راست میگوید
هرکه را دیده شد غبار درت
دیده را توتیاست میگوید
درد خود بیتو هرکه را گفتم
درد تو بیدواست میگوید
لب تو خط فزود میگویم
لب من جانفزاست میگوید
تیر من گفت در دلت حیف است
آنچه در دل مراست میگوید
قتل من کار توست میگویم
قتل تو عار ماست میگوید
هست هر مو ز زلف او عمری
جامی این عمرهاست میگوید
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل قدت را بلاست میگوید
کج نگویم که راست میگوید
هوش مصنوعی: دل میگوید که سختیها و بلاها تو را از پا درآوردهاند، اما من نمیتوانم بگویم که درست میگوید یا نه.
هرکه را دیده شد غبار درت
دیده را توتیاست میگوید
هوش مصنوعی: هر کس که به تو نزدیک شده و از تو عبور کرده، حتماً تحت تأثیر زیبایی و زرق و برق تو قرار گرفته و به نوعی دلبستهات شده است.
درد خود بیتو هرکه را گفتم
درد تو بیدواست میگوید
هوش مصنوعی: هر کس که دربارهی درد خودم با او صحبت کردم، وقتی از درد تو بگویم، میگوید که آن درد بیدرمان است.
لب تو خط فزود میگویم
لب من جانفزاست میگوید
هوش مصنوعی: لب تو همچون خطی است که زیبایی را افزون میکند، و من میگویم که لب من جانبخش است و او پاسخ میدهد.
تیر من گفت در دلت حیف است
آنچه در دل مراست میگوید
هوش مصنوعی: تیر من میگوید در دل تو چیزی وجود دارد که حیف است و آنچه در دل من است را بیان کند.
قتل من کار توست میگویم
قتل تو عار ماست میگوید
هوش مصنوعی: من میگویم که تو باعث مرگ من هستی، اما او میگوید که مرگ تو ننگ ماست.
هست هر مو ز زلف او عمری
جامی این عمرهاست میگوید
هوش مصنوعی: هر تار موی او مانند جامی است که عمرها را در خود دارد و این موضوع خود داستان میگوید.

جامی