شمارهٔ ۳۴۴
تا دلم را پا در آن کو بسته شد
راه رفتارم ز هر سو بسته شد
ناقه عزم جهان پیمای را
بر سر آن کوی زانو بسته شد
بهر چشم بد دل من پر دعا
همچو تعویذش به بازو بسته شد
آن میان آمد چو مویم در خیال
رشته جانم به آن مو بسته شد
شیشه دل را به فکر قامتش
در درون صد نخل دلجو بسته شد
چشم من ناید به هم شبها مگر
نوک مژگانم به ابرو بسته شد
از سخن جامی چه لافد کش زبان
پیش آن لعل سخنگو بسته شد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا دلم را پا در آن کو بسته شد
راه رفتارم ز هر سو بسته شد
هوش مصنوعی: وقتی قلبم در آن عشق محصور شد، تمام راههای عمل و رفتارم به سمتهای مختلف بسته شد.
ناقه عزم جهان پیمای را
بر سر آن کوی زانو بسته شد
هوش مصنوعی: شتر با ارادهای قوی و عزم راسخ، در آن کوی خاص زانو زده است.
بهر چشم بد دل من پر دعا
همچو تعویذش به بازو بسته شد
هوش مصنوعی: برای چشمان حسود و بدخواه من، با دعا و نذر، همچون یک تعویذ به دستانم بسته شده است.
آن میان آمد چو مویم در خیال
رشته جانم به آن مو بسته شد
هوش مصنوعی: در آن لحظه که مویم در خیال او میآید، زندگی و جانم به آن مو گره خورده است.
شیشه دل را به فکر قامتش
در درون صد نخل دلجو بسته شد
هوش مصنوعی: دل شیشهای انسان به خاطر زیبایی و جذابیت قامت او، به شادی و شوقی درونی مشغول شده است و تحت تأثیر آن احساسات عمیق و دلچسبی را تجربه میکند.
چشم من ناید به هم شبها مگر
نوک مژگانم به ابرو بسته شد
هوش مصنوعی: چشمانم نمیتواند به خواب برود مگر اینکه نوک مژگانم روی ابروهایم بیفتد.
از سخن جامی چه لافد کش زبان
پیش آن لعل سخنگو بسته شد
هوش مصنوعی: از حرفها و ادعاهای من چه ارزشی دارد، وقتی زبانم در برابر زیبایی و دلنشینی کلام او بند آمده است.

جامی