گنجور

شمارهٔ ۳۴۲

تا دامن آن تازه گل از دست برون شد
چون غنچه دلم ته به ته آغشته به خون شد
گفتم نکنم میل جوانان چو شوم پیر
فریاد که چون پیر شدم حرص فزون شد
بگشاد صبا تاری ازان جعد مسلسل
صد خسته جگر بسته زنجیر جنون شد
از بس که مرا سوخت خط غالیه بویت
از دود دلم روی هوا غالیه گون شد
صد بار شد از عشق توام حال دگرگون
یک بار نگفتی که فلان حال تو چون شد
جان سوخت غم عشق توام شاد مبادا
آن کس که بدین ورطه مرا راهنمون شد
مرغ دل جامی که کسی را نشدی رام
در دام سر زلف تو افتاد و زبون شد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا دامن آن تازه گل از دست برون شد
چون غنچه دلم ته به ته آغشته به خون شد
هوش مصنوعی: هنگامی که دامن آن گل تازه از دست رفت، دل من مانند یک غنچه به حالت غم و اندوه عمیق مبتلا شد و احساس درد و خونریزی کرد.
گفتم نکنم میل جوانان چو شوم پیر
فریاد که چون پیر شدم حرص فزون شد
هوش مصنوعی: گفتم وقتی که پیر شوم، دیگر نخواهم خواست که مانند جوانان تمایل داشته باشم. اما وقتی پیر شدم، متوجه شدم که دلخواهم بیشتر از قبل شده است.
بگشاد صبا تاری ازان جعد مسلسل
صد خسته جگر بسته زنجیر جنون شد
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی رشته‌ای از موهای زیبای محبوب را باز کرد، و این کار باعث شد که صدها دل شکسته و مجنون در زنجیر عشق قرار بگیرند.
از بس که مرا سوخت خط غالیه بویت
از دود دلم روی هوا غالیه گون شد
هوش مصنوعی: به خاطر بوی غلیظ و دلنشین تو، آتش عشق و اشتیاق در دلم شعله‌ور شده و آنقدر دلم در وضعیت هیجان و غلغل است که مانند بخاری که به فضا می‌پرد، به هوا می‌رود.
صد بار شد از عشق توام حال دگرگون
یک بار نگفتی که فلان حال تو چون شد
هوش مصنوعی: من بارها به خاطر عشق تو وضعیت خود را تغییر داده‌ام، اما تو هرگز نپرسیدی که حال من چطور شده است.
جان سوخت غم عشق توام شاد مبادا
آن کس که بدین ورطه مرا راهنمون شد
هوش مصنوعی: دل من از عشق تو داغدار است و نباید خوشحال باشد آن کسی که مرا به این دنیای درد و رنج راهنمایی کرد.
مرغ دل جامی که کسی را نشدی رام
در دام سر زلف تو افتاد و زبون شد
هوش مصنوعی: پرنده‌ی دل من، که هیچ‌کس نتوانسته بود او را تسلیم کند، در دام زلف تو گرفتار شد و زبون و درآمد.