شمارهٔ ۳۱۸
گر از پیراهنت بویی به طرف گلستان آید
زند گل جامه بر خود چاک و بلبل در فغان آید
بر آن اندام نازک چون پسندم بار پیراهن
که بر وی سایه گلبرگ هم دانم گران آید
به حلق تشنه آب زندگی دانی چه خوش باشد
مرا تیغ جفایت بر گلو خوشتر ازان آید
چو نی هر استخوانم شد ز پیکان تو روزنها
کنون گر دم زنم صد ناله از هر استخوان آید
مکن خورشید من از تیغ بیم خاکسار خود
که برتابد زمین گر صد بلا از آسمان آید
دهانت غنچه عارض گل برت نسرین خطت سبزه
مبادا کین بهار حسن را روزی خزان آید
همین بس دولت جامی که خاک آستانت شد
گر آن عزت نمی یابد که در سلک سگان آید
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر از پیراهنت بویی به طرف گلستان آید
زند گل جامه بر خود چاک و بلبل در فغان آید
هوش مصنوعی: اگر از پیراهنت بویی به سوی گلستان بیفتد، گلها بر سر خود جامهای پاره میکنند و بلبلها در حال ناله خواهند بود.
بر آن اندام نازک چون پسندم بار پیراهن
که بر وی سایه گلبرگ هم دانم گران آید
هوش مصنوعی: من بر آن اندام زیبا و باریک، پیراهنی را میپسندم که به اندازهای راحت باشد که حتی سایه گلبرگها نیز بر او سنگینی نکند.
به حلق تشنه آب زندگی دانی چه خوش باشد
مرا تیغ جفایت بر گلو خوشتر ازان آید
هوش مصنوعی: آب زندگی برای من چقدر خوشایند است، اما تیغ نامهربانی تو بر گلوی من حتی از آن هم خوشایندتر است.
چو نی هر استخوانم شد ز پیکان تو روزنها
کنون گر دم زنم صد ناله از هر استخوان آید
هوش مصنوعی: من همچون نی هستم که از تیر تو آسیب دیدهام. اکنون اگر دمی بزنم، از هر استخوانم صد ناله به گوش میرسد.
مکن خورشید من از تیغ بیم خاکسار خود
که برتابد زمین گر صد بلا از آسمان آید
هوش مصنوعی: ای خورشید من، با تیغ بیم خاکسار خود، نکن که اگر بترسی، زمین هم تاب تحمل بلاهایی که از آسمان نازل میشود را از دست خواهد داد.
دهانت غنچه عارض گل برت نسرین خطت سبزه
مبادا کین بهار حسن را روزی خزان آید
هوش مصنوعی: دهانت مانند غنچهای است که در کنار گل و نرگس شکفته، و خط زیبایت مانند چمن سبز است. امیدوارم روزی بهار زیباییهایت به پاییز نرسد.
همین بس دولت جامی که خاک آستانت شد
گر آن عزت نمی یابد که در سلک سگان آید
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که خودِ بودن در نزدیکی و خاکساری در برابر تو، به اندازهای ارزشمند است که حتی اگر شخصی به درجهای عالی نرسد، باز هم شایستهاست. در حقیقت، خودِ قربانی کردن و نزدیک شدن به تو، به اندازهای قدرت و شأن دارد که از بسیاری عناوین و مقامها بالاتر است.
حاشیه ها
1402/11/23 13:01
سیدمحمد جهانشاهی
مکن خورشیدِ من از تیغ ، بیمِ خاکسارِ خود