شمارهٔ ۳۱۶
از بس که چشم دارم کان مه ز در درآید
از جا جهم چو ناگه آواز در برآید
ریزم سرشک گلگون از زخمه مغنی
آری روان شود خون بر رگ چو نشتر آید
گرمم ز آتش دل زانسان که گر درین تب
پهلو نهم به بستر دودم ز بستر آید
آن کامدن به کویت کرد اختیار یک ره
بی اختیار گشته صد بار دیگر آید
بالین خواب راحت سازم بر آستانت
شبها ز پاسبانم سنگی که بر سر آید
از اوج ناز کم ده دامن به کس که بر کف
هر چند گل خوش آید بر بار خوشتر آید
هست آن دهان نشانی از آب خضر کز وی
لب تشنه باز گردد گر خود سکندر آید
بی لعل تو نشانی باشد ز اشک جامی
خون کز دل صراحی در چشم ساغر آید
شمارهٔ ۳۱۵: مرا بر هر زمین از دیده اشک لاله گون آیدشمارهٔ ۳۱۷: چو ترکش بسته از راه آن سوار نازنین آید
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از بس که چشم دارم کان مه ز در درآید
از جا جهم چو ناگه آواز در برآید
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه چشمانم همیشه به در خیره است تا آن ماه زیبایم وارد شود، مانند جرقه ای ناگهانی، ناگاه صدایی بلند میشود.
ریزم سرشک گلگون از زخمه مغنی
آری روان شود خون بر رگ چو نشتر آید
هوش مصنوعی: به خاطر زخمهایی که از صدای دلانگیز و غم انگیز خواننده بر او وارد میشود، دردش چنان عمیق است که حس میکند خونش در رگها جاری میشود.
گرمم ز آتش دل زانسان که گر درین تب
پهلو نهم به بستر دودم ز بستر آید
هوش مصنوعی: اگر در آتش عشق و احساسات سوزان هستم، به خاطر انسانی است که اگر در این گرما کمی آرام بگیرم، به قدری میسوزم که از بستر خودم هم بالا میآیم.
آن کامدن به کویت کرد اختیار یک ره
بی اختیار گشته صد بار دیگر آید
هوش مصنوعی: آن شخصی که با اختیار به خانهات میآید، در واقع یک بار بدون اختیار به تو بازخواهد گشت و این اتفاق بارها تکرار خواهد شد.
بالین خواب راحت سازم بر آستانت
شبها ز پاسبانم سنگی که بر سر آید
هوش مصنوعی: شبها بر درگاه تو میآیم و خواب راحتی برایت فراهم میکنم، در حالی که نگهبانی میکنم. هر مانعی که بر سر راهم باشد، مثل سنگی بر سرم میافتد.
از اوج ناز کم ده دامن به کس که بر کف
هر چند گل خوش آید بر بار خوشتر آید
هوش مصنوعی: از زیبایی و لطافت خود کم نکن و به کسی التماس نکن، زیرا هر چند که بسیاری از گلها زیبا هستند، اما در نهایت، خوشبختی و آرامش واقعی از ثمراتی که به دست میآید، شیرینتر است.
هست آن دهان نشانی از آب خضر کز وی
لب تشنه باز گردد گر خود سکندر آید
هوش مصنوعی: این دهان نشانهای از آب خضر است، آبی که میتواند تشنگی را برطرف کند، حتی اگر سکندر هم به آن نزدیک شود.
بی لعل تو نشانی باشد ز اشک جامی
خون کز دل صراحی در چشم ساغر آید
هوش مصنوعی: بی حضور تو، نشانهای از درد و اندوه در دل وجود دارد که همچون جامی سرخ از اشک، از چشمان ساغر جاری میشود.