شمارهٔ ۳۱
عشق باید کز دو عالم فرد سازد مرد را
درد این معنی نباشد مردم بی درد را
وعده غم می دهد یار و نداند این قدر
کین نوید عشق باشد جان غم پرورد را
هر کجا گردد ز رویش حسن را هنگامه گرم
گرد گشتن کی رسد خورشید عالم گرد را
بی خود افتادم چو خوردم شربت هجران بلی
جز چنان خوابی کجا لایق بود این خورد را
گرچه گشتم خاک راه او بحمدالله که باد
از سر راهش سوی دیگر نبرد این گرد را
لاله نیمی سرخ و نیمی زرد روید از گلم
چون برم در خاک اشک سرخ و رنگ زرد را
برد جامی را به کویش سیل اشک اما چه قدر
در چنان بستانی این خاشاک آب آورد را
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عشق باید کز دو عالم فرد سازد مرد را
درد این معنی نباشد مردم بی درد را
هوش مصنوعی: عشق باید به گونهای باشد که انسان را از تمام دنیاها آزاد کند و به او احساس قدرت و جدایی از مشکلات بدهد؛ اما این مفهوم برای افرادی که دردی احساس نمیکنند، قابل فهم نیست.
وعده غم می دهد یار و نداند این قدر
کین نوید عشق باشد جان غم پرورد را
هوش مصنوعی: یار به من وعده غم میدهد، اما نمیداند که این وعده، نوید عشق است و برای کسی که جانش در غم پرورده شده، معنای دیگری دارد.
هر کجا گردد ز رویش حسن را هنگامه گرم
گرد گشتن کی رسد خورشید عالم گرد را
هوش مصنوعی: هر جا که زیبایی او نمایان شود، جشنی از شادابی و نشاط برپا میشود. اما چه زمانی میتوان به نور و روشنی عالم دست یافت؟
بی خود افتادم چو خوردم شربت هجران بلی
جز چنان خوابی کجا لایق بود این خورد را
هوش مصنوعی: بیهدف و بیخبر از خود غرق در احساس جدایی شدم. واقعاً جز چنین خواب و حالی که به خاطر این نوشیدنی تلخ به دست آوردم، شایستهی این تجربه نبود.
گرچه گشتم خاک راه او بحمدالله که باد
از سر راهش سوی دیگر نبرد این گرد را
هوش مصنوعی: با اینکه من در مسیر او خیلی زحمت کشیدم، خوشبختانه باد و گرد و غبار نتوانستهاند مرا از آن راه دور کند.
لاله نیمی سرخ و نیمی زرد روید از گلم
چون برم در خاک اشک سرخ و رنگ زرد را
هوش مصنوعی: لالهای که به دو رنگ سرخ و زرد است، از گل من سر بر میآورد. زمانی که من در خاک فرو میروم، اشک سرخ و رنگ زرد را به همراه میآورد.
برد جامی را به کویش سیل اشک اما چه قدر
در چنان بستانی این خاشاک آب آورد را
هوش مصنوعی: در دل کوی محبوب، چشمانم از اشک پر شده و آنقدر غمگینم که گویی در یک باغ سرسبز و زیبا، برگهای خشک و بیفایدهای را جمع کردهام.