شمارهٔ ۲۴۲
دردا که یار جانب ما را نگه نداشت
آیین مهر و رسم وفا را نگه نداشت
شد خاک پای در ره او صد خداشناس
فارغ گذشت و راه خدا را نگه نداشت
چشم حوادثش مرساد ار چه غمزه اش
از سینه ام خدنگ جفا را نگه نداشت
در غیرتم ز باد که از چشم مردمان
چون سرمه خاک آن کف پا را نگه نداشت
صوفی صفای دل به غم غیر تیره ساخت
آیینه خدای نما را نگه نداشت
هر جا که شد مقیم درت حرمتی نیافت
چون در صف سگان تو جا را نگه نداشت
جامی پس از دعای وصالت ز هجر سوخت
افسوس ازین دعا که بلا را نگه نداشت
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دردا که یار جانب ما را نگه نداشت
آیین مهر و رسم وفا را نگه نداشت
هوش مصنوعی: چه دردناک است که محبوب، جانب ما را نگریست و عشق و وفاداری را فراموش کرد.
شد خاک پای در ره او صد خداشناس
فارغ گذشت و راه خدا را نگه نداشت
هوش مصنوعی: در پی او، انسانهای بزرگوار و خداشناس زیادی بودند که بدون توجه به راه خدا، از آن عبور کردند و گذشتند.
چشم حوادثش مرساد ار چه غمزه اش
از سینه ام خدنگ جفا را نگه نداشت
هوش مصنوعی: چشمش به حوادث میافتد، هرچند که چشمانش با ناز و ادا به قفسهٔ سینهام نخی از غم و رنج را نمیگذارد.
در غیرتم ز باد که از چشم مردمان
چون سرمه خاک آن کف پا را نگه نداشت
هوش مصنوعی: در غیرتم تحت تأثیر بادهای بیاهمیت قرار نمیگیرم، چون مردم نمیتوانند حتی ذرهای از شخصیت و عزم من را خدشهدار کنند.
صوفی صفای دل به غم غیر تیره ساخت
آیینه خدای نما را نگه نداشت
هوش مصنوعی: صوفی با غم دیگران، دل خود را آلوده کرده و دیگر نمیتواند تصویر الهی را در دل خود حفظ کند.
هر جا که شد مقیم درت حرمتی نیافت
چون در صف سگان تو جا را نگه نداشت
هوش مصنوعی: هر جا که تو ساکن شدهای، کسی نتوانسته است به احترام قدم بگذارد، زیرا در جایی که سگها هستند، دیگر کسی به جایگاه اهمیت نمیدهد.
جامی پس از دعای وصالت ز هجر سوخت
افسوس ازین دعا که بلا را نگه نداشت
هوش مصنوعی: جامی بعد از اینکه برای وصال معشوقش دعا کرد، از درد جدایی میسوزد و افسوس میخورد که این دعا نتوانسته او را از مشکلات دور نگه دارد.