گنجور

شمارهٔ ۲۴

شد سحر قاید اقبال من شیدا را
آتش انس من جانب طور نارا
ای خوش آن آتش رخشنده کز آیینه صبح
می برد شعله آن رنگ شب یلدا را
گر نیابم ز سر کوی تو در کعبه نشان
از مژه دجله بغداد کنم بطحا را
نکهت عنبر سارا همه عالم بگرفت
تا صبا شانه زد آن طره عنبرسا را
طوطی ناطقه را قوت حدیث لب توست
به حدیثی بگشا آن لب شکرخا را
بس که رفتند شهیدان غمت سوی عدم
لاله ها غرقه به خون می دمد آن صحرا را
جامی از عرض سخن چیست ندانم غرضت
چون درین عهد کسی کم خرد این کالا را

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شد سحر قاید اقبال من شیدا را
آتش انس من جانب طور نارا
هوش مصنوعی: صبحی فرارسید که محبوب من به آتش عشق من شیدا و سرمست شده است و در شوق وصل، به سوی کوه عشق می‌رود.
ای خوش آن آتش رخشنده کز آیینه صبح
می برد شعله آن رنگ شب یلدا را
هوش مصنوعی: آتش درخشان و زیبایی که از تابش صبح‌گاهی برمی‌خیزد، می‌تواند رنگ و حال و هوای شب یلدا را از بین ببرد و روشنایی و گرما به ارمغان بیاورد.
گر نیابم ز سر کوی تو در کعبه نشان
از مژه دجله بغداد کنم بطحا را
هوش مصنوعی: اگر نتوانم در کعبه نشانی از سر کوی تو پیدا کنم، با مژه رود دجله بغداد برای بطحا (محل مقدس) نشان می‌زنم.
نکهت عنبر سارا همه عالم بگرفت
تا صبا شانه زد آن طره عنبرسا را
هوش مصنوعی: عطر و بوی خوشی که از موهای سارا برمی‌خیزد، همه‌ی جهان را پر کرده است، زیرا نسیم صبحگاهی با مهارت، این موهای خوشبو را شانه زده است.
طوطی ناطقه را قوت حدیث لب توست
به حدیثی بگشا آن لب شکرخا را
هوش مصنوعی: طوطی سخنگو به واسطه گفتار تو توانایی صحبت کردن دارد؛ پس لب‌های شیرینت را باز کن تا به گفتگو بپردازیم.
بس که رفتند شهیدان غمت سوی عدم
لاله ها غرقه به خون می دمد آن صحرا را
هوش مصنوعی: به خاطر غم و اندوه شهدای زیادی که رفته‌اند، لاله‌های خونین در آن بیابان به شکوفه نشسته‌اند.
جامی از عرض سخن چیست ندانم غرضت
چون درین عهد کسی کم خرد این کالا را
هوش مصنوعی: من نمی‌دانم منظور تو از صحبت کردن چیست، زیرا در این زمان کسی که کم‌خرد باشد، به این موضوع اهمیت نمی‌دهد.