گنجور

شمارهٔ ۱۴۴

یاقوت لب تو قوت جان است
وصل تو حیات جاودان است
زلف تو بر آفتاب تابان
از شعر سیاه سایه بان است
بستی به لباس کج کلاهان
بر موی کمر که این میان است
راندی به لب شکر دهانان
در هیچ سخن که این دهان است
در هر آنی تویی به شانی
ما اعظم شانک این چه شان است
هر چند به هر زبان ز عشقت
هر لحظه هزار داستان است
زان دم که تو را شناخت جامی
مهر خمشیش بر زبان است

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یاقوت لب تو قوت جان است
وصل تو حیات جاودان است
هوش مصنوعی: لب‌های تو همانند یاقوت، برای من قوت و انرژی زندگی هستند و وصالت موجب حیات ابدی من می‌باشد.
زلف تو بر آفتاب تابان
از شعر سیاه سایه بان است
هوش مصنوعی: زلف تو مانند سایه‌ای پرعظمت است که بر روی آفتاب تابان می‌افتد و به نوعی بر زیبایی آن افزوده می‌شود.
بستی به لباس کج کلاهان
بر موی کمر که این میان است
هوش مصنوعی: تو نوارهای لباس افرادی که کلاه‌های کج دارند را به دور کمر خود بسته‌ای، زیرا اینجا جایی است که همه چیز در آن وجود دارد.
راندی به لب شکر دهانان
در هیچ سخن که این دهان است
هوش مصنوعی: به خاطر شیرینی کلام و زیبایی بیان، هیچ سخنی نمی‌تواند با این دهان رقابت کند.
در هر آنی تویی به شانی
ما اعظم شانک این چه شان است
هوش مصنوعی: در هر لحظه تویی، و ما در مقایسه با تو مقام و مرتبه‌ای نداریم. این مقام چیست که اینگونه پایین است؟
هر چند به هر زبان ز عشقت
هر لحظه هزار داستان است
هوش مصنوعی: هرچند عشق تو به هر زبانی هزاران داستان را در بر دارد، اما من همچنان به تو فکر می‌کنم.
زان دم که تو را شناخت جامی
مهر خمشیش بر زبان است
هوش مصنوعی: از زمانی که تو را شناختم، کلامم پر از محبت و مهر تو شده است.