شمارهٔ ۱۰۳
گر بود در خاک پیشم رویم از کوی تو خشت
به که باشد روزنی بر جای آن خشت از بهشت
گیسو اندر پاکشان روزی برون آ تا شود
چون بهشت ای حوروش خاک درت عنبر سرشت
رشته جان است ایوان وصالت را کمند
وه که چرخ تیز گرد این رشته را کوتاه رشت
بت پرستان را ز دل سر برزند نور یقین
گر ز شمع رویت افروزند قندیل کنشت
یافت چشم از نم خلل تا در تو تخم مهر رست
خانه ویران شد ز باران گرچه خرم گشت کشت
بستم آن خط نقش در دل طی کنم طومار عیش
چون نوشتم نامه را ناچار در باید نوشت
نامه شوق است از جامی به جانان این غزل
نام خود اینک به خون دیده در پایان نوشت
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر بود در خاک پیشم رویم از کوی تو خشت
به که باشد روزنی بر جای آن خشت از بهشت
هوش مصنوعی: اگر در خاک باشم و در مسیر تو، بهتر است که خشتهایم از خاک برای جستجوی تو باشد تا اینکه روزنهای در جای آن خشت از بهشت وجود داشته باشد.
گیسو اندر پاکشان روزی برون آ تا شود
چون بهشت ای حوروش خاک درت عنبر سرشت
هوش مصنوعی: موهایت را در روز روشن بیرون بینداز تا مانند بهشت بشود، ای زیبا که خاک درگاه تو خوشبوی چون عطر است.
رشته جان است ایوان وصالت را کمند
وه که چرخ تیز گرد این رشته را کوتاه رشت
هوش مصنوعی: ای عزیز، رابطهی ما مانند ریسمانی است که به ایوان وصال متصل شده، اما افسوس که روزگار بیرحم و زمانهای که به تندی میگذرد، این ریسمان را کوتاه میکند.
بت پرستان را ز دل سر برزند نور یقین
گر ز شمع رویت افروزند قندیل کنشت
هوش مصنوعی: نور یقین دل بت پرستان را روشن میکند، اگر روشنی چهرهات مانند شمع در دل آنها بخواهد جرقهای بزند و چراغی در معبد آنها افروزد.
یافت چشم از نم خلل تا در تو تخم مهر رست
خانه ویران شد ز باران گرچه خرم گشت کشت
هوش مصنوعی: چشم من از اشک و غم پر شده است و در تو محبت و عشق ریشه دوانده است. خانهای که ویران شده بود، با باران و بخشش دوباره زندگی یافته است، اگرچه زراعت و کشت هم اکنون سرسبز شده است.
بستم آن خط نقش در دل طی کنم طومار عیش
چون نوشتم نامه را ناچار در باید نوشت
هوش مصنوعی: من آن خط زیبا را در دل قرار دادم و برای شادیام نوشتن سرگرمیام را آغاز میکنم، اما چون نامه را نوشتم، ناچار باید آن را دوباره بنویسم.
نامه شوق است از جامی به جانان این غزل
نام خود اینک به خون دیده در پایان نوشت
هوش مصنوعی: ای نازنین، این غزل، نامهای است پر از عشق و شوق که از قلب جامی به سوی تو ارسال شده است. در این پایان، نام خود را با اشک چشمانم نوشتهام.