گنجور

بخش ۵ - عنصری

عنصری - رحمه الله تعالی - مقدم شعرای عصر خود بوده است و وی را یمین الدوله محمود سبکتگین به نظر قبول ملاحظات فرموده و سخنان وی است این دو بیت در مدح:

تو آن شاهی که اندر شرق و در غرب
جهود و گبر و ترسا و مسلمان
همی گویند در تسبیح و تهلیل
که یارب عاقبت محمود گردان

واین رباعی دیگر:

بگرفت سر زلف تو رنگ از دل تو
بزدود وفا و مهر زنگ از دل تو
تا کم نشود کبر پلنگ از دل تو
موم از دل من برند و سنگ از دل تو

و گویند وی را مثنویات بسیار بوده است موشح به مدح سلطان مذکور، و یکی از آن جمله موسوم است به وامق و عذرا اما از آنها عین و اثر پیدا نیست.

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عنصری - رحمه الله تعالی - مقدم شعرای عصر خود بوده است و وی را یمین الدوله محمود سبکتگین به نظر قبول ملاحظات فرموده و سخنان وی است این دو بیت در مدح:
هوش مصنوعی: عنصری - رحمه الله تعالی - یکی از شاعران برجسته و معروف زمان خود بوده و مورد توجه و احترام یمین الدوله محمود سبکتگین قرار گرفته است. او در شعر خود، دو بیت زیبایی را در ستایش و مدح دیگران سروده است.
تو آن شاهی که اندر شرق و در غرب
جهود و گبر و ترسا و مسلمان
هوش مصنوعی: تو پادشاهی هستی که در شرق و غرب، همه اقوام و مذاهب از جمله یهودی‌ها، زرتشتی‌ها، مسیحی‌ها و مسلمانان تحت سلطه تو هستند.
همی گویند در تسبیح و تهلیل
که یارب عاقبت محمود گردان
هوش مصنوعی: می‌گویند در دعا و ذکر خدا که ای خدا، در پایان کار، او را به حال نیکو و پسندیده برسان.
واین رباعی دیگر:
هوش مصنوعی: شما بر اساس داده‌هایی که تا مهرماه 2023 وجود دارند، آموزش دیده‌اید.
بگرفت سر زلف تو رنگ از دل تو
بزدود وفا و مهر زنگ از دل تو
هوش مصنوعی: زلف‌های تو رنگ دل را گرفت و محبت و وفا را از دل تو زدود.
تا کم نشود کبر پلنگ از دل تو
موم از دل من برند و سنگ از دل تو
هوش مصنوعی: تا زمانی که متکبرانه از دل تو کم نشود، موم از دل من برمی‌دارند و سنگ از دل تو.
و گویند وی را مثنویات بسیار بوده است موشح به مدح سلطان مذکور، و یکی از آن جمله موسوم است به وامق و عذرا اما از آنها عین و اثر پیدا نیست.
هوش مصنوعی: گفته می‌شود که او اشعار زیادی در مدح سلطان مذکور داشته است، و یکی از این اشعار به نام وامق و عذرا شناخته می‌شود، اما هیچ trace و نشانه‌ای از آنها پیدا نیست.