بخش ۴۵
شاعری پیش صاحب عباد قصیده ای آورد، هر بیت از دیوانی و هر معنی زاده طبع سخندانی. صاحب گفت: از برای ما عجب قطار شتر آورده ای که اگر کسی مهارشان بگشاید هر یک به گله دیگر گراید!
همی گفتی به دعوی دی که باشد
به پیش شعر عذبم انگبین هیچ
ز هر جا جمع کردی چند بیتی
به دیوانت نبینم غیر ازین هیچ
اگر هریک به جای خود رود باز
بجز کاغذ نماند بر زمین هیچ
بخش ۴۴: دو شاعر بر مایده ای جمع آمدند، پالوده ای آوردند بغایت گرم یکی از ایشان مر دیگری را گفت: این پالوده گرمتر است از آن حمیم و غساق که فردا در جهنم خواهی آشامید. دیگری در جواب گفت: یک بیت از اشعار خود بخوان و بر آنجا دم تا هم تو بیاسایی و هم دیگرانبخش ۴۶: فرزدق ملک بصره را که خالد نام داشت مدح کرد. صله مدح خود چنان که می خواست نیافت به این دو بیتش هجو کرد:
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شاعری پیش صاحب عباد قصیده ای آورد، هر بیت از دیوانی و هر معنی زاده طبع سخندانی. صاحب گفت: از برای ما عجب قطار شتر آورده ای که اگر کسی مهارشان بگشاید هر یک به گله دیگر گراید!
هوش مصنوعی: شاعر یک قصیده به صاحب عباد ارائه کرد که هر بیت آن از دیوانی و هر معنی آن نتیجه ذوق شاعرانه بود. صاحب عباد گفت: تو واقعاً شگفتانگیز یک کاروان شتر برای ما آوردهای که اگر کسی افسارشان را loos کند، هر یک به سمت گلهای دیگر خواهد رفت!
همی گفتی به دعوی دی که باشد
به پیش شعر عذبم انگبین هیچ
هوش مصنوعی: تو همیشه میگفتی که دیروز در برابر شعر شیرین من، هیچ چیزی وجود ندارد.
ز هر جا جمع کردی چند بیتی
به دیوانت نبینم غیر ازین هیچ
هوش مصنوعی: از هر جا که حرف و شعرهایی را جمع کردهای، نمیتوانم غیر از این یک مورد را در دیوانت ببینم.
اگر هریک به جای خود رود باز
بجز کاغذ نماند بر زمین هیچ
هوش مصنوعی: اگر هر چیز به جای خود برگردد، بر روی زمین چیزی جز کاغذ باقی نخواهد ماند.