بخش ۱۵
اسکندر یکی از کارداران را از عملی شریف عزل کرد و عملی خسیس به وی داد روزی آن مرد بر اسکندر درآمد، گفت: چگونه می بینی عمل خویش را؟
گفت: زندگانی پادشاه دراز باد! نه مرد به عمل بزرگ و شریف گردد بلکه عمل به مرد بزرگ و شریف شود، در هر عملی که هست نیکو سیرتی می باید و داد و انصاف اسکندر را خوش آمد، عمل وی را به وی باز داد.
بایدت منصب بلند بکوش
تا به فضل و هنر کنی پیوند
نه به منصب بود بلندی مرد
بلکه منصب شد به مرد بلند
بخش ۱۴: پادشاهی از حکیمی طلب نصیحت کرد حکیم گفت: از تو مسئله ای پرسم، بی نفاق جواب گوی، زر را دوستتر می داری یا خصم را؟ گفت: زر را گفت: چونست که آن را دوستتر می داری - یعنی زر را - اینجا می گذاری و آنچه دوست نمی داری - یعنی خصم را - با خود می بری؟ پادشاه بگریست و گفت: نیکو پندی دادی که همه پندها در این درج است.بخش ۱۶: سه کار از سه گروه زشت آید: تندی از پادشاه و حرص بر مال از دانایان و بخل از توانگران.
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.