گنجور

بخش ۴۴ - حکایت پادشاه فرزانه با آن دیوانه از خرد بیگانه

ز شاهان پیشین ستم پیشه ای
در آزار نیکان بد اندیشه ای
به دیوانه ای گفت آشفته خوی
که از دور گردون چه خواهی بگوی
اگر مال خواهی و بگزیده گنج
کشد پیش روی تو نادیده رنج
وگر جفت خواهی و ایوان و کاخ
کند بر تو میدان عشرت فراخ
وگر خواهی از تاج شاهی رواج
نهد بر سرت از سر شاه تاج
بخندید دیوانه کای ساده دل
بر این کار بازیچه بنهاده دل
فلک کیست سرگشته هرزه گرد
شب و روز با اهل دل در نبرد
به جز کجروی نیست اندیشه اش
جز آزرن راستان پیشه اش
ستاند ز نوشیروان تاج و تخت
دهد با چو تو ظالم دیده سخت
من از وی چه نیکی توقع کنم
که چون سفلگانش تواضع کنم
ز کج غیر چشم کجی داشتن
بود خاک در دیده انباشتن
بیا ساقیا تا کی این بخردی
بنه بر کفم مایه بیخودی
چنان فارغم کن ز ملک و ملک
که سر درنیارم به چرخ فلک
بیا مطربا کز غم افسرده ام
ز پژمردگی گوییا مرده ام
چنان گرم کن در سماعم دماغ
که بخشد ز دور سپهرم فراغ

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز شاهان پیشین ستم پیشه ای
در آزار نیکان بد اندیشه ای
هوش مصنوعی: از میان شاهان گذشته، ستمگری وجود داشت که نسبت به نیکوکاران، کم‌فکری و بداندیشی کرد.
به دیوانه ای گفت آشفته خوی
که از دور گردون چه خواهی بگوی
هوش مصنوعی: به دیوانه‌ای گفتند که به خاطر حال آشفته‌اش، چه خواسته‌ای از دورگردون (سرنوشت یا تقدیر) دارد.
اگر مال خواهی و بگزیده گنج
کشد پیش روی تو نادیده رنج
هوش مصنوعی: اگر به دنبال ثروت هستی، بدان که برای به دست آوردن آن، باید سختی‌ها و زحمات زیادی را تحمل کنی که شاید در ابتدا دیده نشوند.
وگر جفت خواهی و ایوان و کاخ
کند بر تو میدان عشرت فراخ
هوش مصنوعی: اگر به دنبال دوست و همدم و زندگی راحتی هستی، باید برای خودت زمینه‌ای از خوشی و لذت فراهم کنی.
وگر خواهی از تاج شاهی رواج
نهد بر سرت از سر شاه تاج
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی تاج شاهی بر سرت باشد، باید تاج را از سر شاه بگیری.
بخندید دیوانه کای ساده دل
بر این کار بازیچه بنهاده دل
هوش مصنوعی: این دیوانه را ببین که چقدر بی‌خبر و ساده‌دل است؛ او به این کارها و ترفندهای دنیوی دل بسته است و نمی‌داند که اینها تنها بازیچه‌های بی‌اهمیت هستند.
فلک کیست سرگشته هرزه گرد
شب و روز با اهل دل در نبرد
هوش مصنوعی: آسمان کیست که همیشه در حال گردش و سرگردانی است و با انسان‌های با ایمان و دل‌سپرده در جدال و مبارزه به سر می‌برد؟
به جز کجروی نیست اندیشه اش
جز آزرن راستان پیشه اش
هوش مصنوعی: فکر او جز انحراف و نادرستی نیست و او هیچ راهی جز راه کج و مشکل را در پیش نگرفته است.
ستاند ز نوشیروان تاج و تخت
دهد با چو تو ظالم دیده سخت
هوش مصنوعی: از نوشیروان تاج و تخت گرفته می‌شود، زیرا با وجود کسی مثل تو که ظالم است، باید با دیدی سخت و بی‌رحم رفتار کرد.
من از وی چه نیکی توقع کنم
که چون سفلگانش تواضع کنم
هوش مصنوعی: من از او چه خیر و خوبی می‌توانم بخواهم در حالی که او مثل پست‌ها با من همین‌طور فروتنانه برخورد می‌کند؟
ز کج غیر چشم کجی داشتن
بود خاک در دیده انباشتن
هوش مصنوعی: اگر از چشم بدم باکی نداشته باشی، نباید انتظار داشته باشی که زمین در چشمانت جمع شود.
بیا ساقیا تا کی این بخردی
بنه بر کفم مایه بیخودی
هوش مصنوعی: بیا ای ساقی، تا کی این عقل را بر دستم بگذار، من به نوشیدن در حالت بی‌خودی نیاز دارم.
چنان فارغم کن ز ملک و ملک
که سر درنیارم به چرخ فلک
هوش مصنوعی: چنان مرا از سلطنت و دارایی‌ها آزاد کن که حتی نتوانم به آسمان و گردونه زندگی فکر کنم.
بیا مطربا کز غم افسرده ام
ز پژمردگی گوییا مرده ام
هوش مصنوعی: بیا ای نوازنده، من از غم و اندوه بسیار ناراحت و دلشکسته‌ام، گویی که دیگر زنده نیستم.
چنان گرم کن در سماعم دماغ
که بخشد ز دور سپهرم فراغ
هوش مصنوعی: به گونه‌ای مرا در اوج شادی و نشئگی غرق کن که از فشار و مشکلات زندگی دور شوم و احساس آرامش کنم.