بخش ۱۴ - معارضه حکیم و لئیمی که صورت این چون سیرت آن آراسته بود و صورت آن چو سیرت این ناپیراسته
حکیمی نه بر صورت دلپسند
ز سرمایه حسن نابهرهمند
ز حد تناسب برون پیکرش
به هم ناملایم ز پا تا سرش
قدی راست چون همت سفله پست
رخی همچو زلف بتان پر شکست
ز آسیب لنگیش پا پر خلل
ز نیروی گیراییش دست شل
ز قوّت تهی، حقه مشت او
به فرمان او نی یک انگشت او
فضولی بدو گفت دور از قبول
که ای طبع دانا ز شکلت ملول
بدین شکل ناخوش ز حکمت ملاف
ندیده کس از تیرهگل آب صاف
هر آن میوه کش نیست خوش رنگ و بوی
ز شیرینی طعم او دست شوی
به چشم عنایت مشو ناظرش
که عنوان باطن بود ظاهرش
بخندید از آن هرزهگویی حکیم
بدو گفت کای هرزهگوی سلیم
ز من این هنر بس که جان کاستم
به نقش حقایق دل آراستم
مصیقل شد آیینهسان سینهام
دو عالم مصور در آیینهام
ز من یافت اجناس عالم نوی
شدم عالمی نو ولی معنوی
به تکمیل معنی که مقدور بود
قصور تکاسل ز من دور بود
چو تحسین صورت به تدبیر من
نیامد، مزن طعن تقصیر من
به صنع از تو گر طعنهای راجع است
به تحقیق آن طعنه بر صانع است
به این طعنه کم ده زبان را گشاد
مده خرمن دین و دانش به باد
بیا ساقی آن باده عیبشوی
که از خم فتاده به دست سبوی
بده تا دمی عیبشویی کنم
درون فارغ از عیبجویی کنم
بیا مطرب و پردهای خوش بساز
وز آن پرده کن چشم عیبم فراز
که تا گردم از عیبجویی خموش
شوم بر سر عیبها پردهپوش
بخش ۱۳ - آغاز سخن گستری به شروع در خردنامه اسکندری: شناسای تاریخ های کهنبخش ۱۵ - داستان آفتاب دولت فیلقوس به سر دیوار رسیدن و آیینه اسکندری را در مقابله آن داشتن و فروغ آن را در وی دیدن و سلطنت رابه ربقه تصرف وی در آوردن و از استاد وی ارسطو طلب وصیت کردن: سکندر چو ز آلایش جهل پاک
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حکیمی نه بر صورت دلپسند
ز سرمایه حسن نابهرهمند
هوش مصنوعی: حکیمی که فقط به زیبایی ظاهری توجه کند، از واقعیات عمیق و ارزشهای واقعی بیخبر است.
ز حد تناسب برون پیکرش
به هم ناملایم ز پا تا سرش
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که فرم و اندازه بدن شخص به قدری نامتناسب و ناهماهنگ است که از حد زیبایی و تناسب خارج شده است. به طور کلی، از پا تا سر، همه چیز در این فرد نامناسب به نظر میرسد.
قدی راست چون همت سفله پست
رخی همچو زلف بتان پر شکست
هوش مصنوعی: مردی با قامت راست و استوار، نماد تلاش و اراده است. در مقابل، افرادی که همت و آرزویی پایین دارند، مانند ظاهری زیبا اما شکننده هستند که به سادگی تحت تأثیر قرار میگیرند.
ز آسیب لنگیش پا پر خلل
ز نیروی گیراییش دست شل
هوش مصنوعی: به دلیل آسیب و نقصی که در پا دارد، نمیتواند به خوبی حرکت کند و قدرت جذب او تحت تأثیر قرار گرفته و باعث شده دستش ضعیف شود.
ز قوّت تهی، حقه مشت او
به فرمان او نی یک انگشت او
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وقتی از قدرت و توانایی خالی هستیم، حتی دست و بازوی ما هم تحت فرمان و اراده خودمان نمیتواند عمل کند. به عبارت دیگر، بدون قدرت و توان، نمیتوانیم بر چیزی تسلط پیدا کنیم و این نشاندهندهی اهمیت توانمندی در اعمال ماست.
فضولی بدو گفت دور از قبول
که ای طبع دانا ز شکلت ملول
هوش مصنوعی: فضولی به او گفت: احمقانه است که بگویی من از تو خستهام، زیرا تو طبیعت دانایی داری.
بدین شکل ناخوش ز حکمت ملاف
ندیده کس از تیرهگل آب صاف
هوش مصنوعی: در این بیت به این نکته اشاره شده است که هیچکس از حکمت و علم واقعی آنچه که در دل ظاهری زیبا و صاف (مانند آب) وجود دارد، آگاه نیست. این بیان میکند که ممکن است سطحی زیبا و دلربا وجود داشته باشد، اما در زیر آن عمق و حکمت پنهانی نهفته باشد که کمتر کسی به آن دسترسی دارد.
هر آن میوه کش نیست خوش رنگ و بوی
ز شیرینی طعم او دست شوی
هوش مصنوعی: هر میوهای که خوش رنگ و خوش بو به نظر میرسد، لزوماً طعم شیرینی ندارد؛ بنابراین نباید تنها به ظاهر آن تکیه کرد.
به چشم عنایت مشو ناظرش
که عنوان باطن بود ظاهرش
هوش مصنوعی: به نگاه و توجه کسی، به ظواهر آن تکیه نکن، زیرا آنچه در باطن وجود دارد، ممکن است کاملاً متفاوت از آن چیزی باشد که در ظاهر دیده میشود.
بخندید از آن هرزهگویی حکیم
بدو گفت کای هرزهگوی سلیم
هوش مصنوعی: خندیدند به حرفهای بیپایه و بیمنطق آن حکیم و یکی از آنها گفت: ای حکیم بیهودهگو، چرا اینگونه صحبت میکنی؟
ز من این هنر بس که جان کاستم
به نقش حقایق دل آراستم
هوش مصنوعی: من به قدر کافی هنر دارم که جانم را در زیباییهای حقیقت به تصویر کشیدهام.
مصیقل شد آیینهسان سینهام
دو عالم مصور در آیینهام
هوش مصنوعی: سینهام مانند یک آینه شده و دو جهان در آن به تصویر کشیده شدهاند.
ز من یافت اجناس عالم نوی
شدم عالمی نو ولی معنوی
هوش مصنوعی: از من، اشیاء و موجودات جدیدی به وجود آمدهاند؛ من به جهانی نو و جدید وارد شدم، اما این جهان به صورت معنوی است.
به تکمیل معنی که مقدور بود
قصور تکاسل ز من دور بود
هوش مصنوعی: به تلاش برای کامل کردن معنی که در توانم بود، از کسالت و تنبلی فاصله گرفتم.
چو تحسین صورت به تدبیر من
نیامد، مزن طعن تقصیر من
هوش مصنوعی: اگر نتوانستی زیبایی من را به درستی درک کنی، مرا به نقص و کمبود متهم نکن.
به صنع از تو گر طعنهای راجع است
به تحقیق آن طعنه بر صانع است
هوش مصنوعی: اگر انتقادی به خلق و آفرینش تو وارد باشد، در واقع آن انتقاد به خود آفریننده بازمیگردد.
به این طعنه کم ده زبان را گشاد
مده خرمن دین و دانش به باد
هوش مصنوعی: با این سخن طعنهآمیز، زبانت را بیهوده دراز نکن و نگذار که ارزش دین و دانشت به هدر برود.
بیا ساقی آن باده عیبشوی
که از خم فتاده به دست سبوی
هوش مصنوعی: بیا ای ساقی، آن نوشیدنی را بیاور که عیبها را پاک میکند و از کاسهای که در دست داری ریخته است.
بده تا دمی عیبشویی کنم
درون فارغ از عیبجویی کنم
هوش مصنوعی: بگذار تا لحظاتی به تو خدمت کنم و عیبهایت را بپوشانم و از انتقاد کردن دور شوم.
بیا مطرب و پردهای خوش بساز
وز آن پرده کن چشم عیبم فراز
هوش مصنوعی: بیا ای نوازنده، آهنگی زیبا بساز و از این آهنگ کمک بگیر تا عیب و نقصهای من را نادیده بگیری.
که تا گردم از عیبجویی خموش
شوم بر سر عیبها پردهپوش
هوش مصنوعی: تا زمانی که از عیبجویی سکوت کنم، بر روی عیوب پردهای میافکنم.