گنجور

بخش ۷۵ - خاتمه در شکر اتمام و تاریخ اختتام و دعای بعض اکرام ابقاهم الله تعالی الی یوم القیام

بحمدالله که بر رغم زمانه
به پایان آمد این دلکش فسانه
دلم کز نظم سنجی در عنا بود
ز فکر قافیه در تنگنا بود
بیفکند از کف فکرت ترازو
نشست از نظم سنجی سست بازو
ز دیوار فراغت یافت پشتی
به راه نرمی افتاد از درشتی
سرم برداشت از زانو گرانی
سبک شد خاطر از بار نهانی
قلم آن فارس مرکب انامل
که کردی از حبش در روم منزل
به روم از مقدمش ماندی اثرها
به حاضر دادی از غایب خبرها
پی راحت ز مرکب شد پیاده
دراز افتاد بی مهد و وساده
نه از دست قلمزن تارکش پست
نه گزلک را بر او در سرزنش دست
دوات از طبله مشک خطایی
به امداد قلم در مشکسایی
دهان طبله را زد مهری از موم
که به باشد دهان طبله مختوم
ورق ها از پریشانی رهیدند
به دامن پای جمعیت کشیدند
به سان گل دو صد برگ است و یک پوست
که تا کی برکند زیشان فلک پوست
چو گل هر دم رواج تازه شان باد
ز پیوند بقا شیرازه شان باد
کتابی بین به کلک صدق مرقوم
به نام عاشق و معشوق موسوم
ز نامش طوطی آسایم شکرخا
چو بردم نام یوسف با زلیخا
بنامیزد چه خرم نوبهاریست
کزو باغ ارم را خارخاریست
بود هر داستان زو بوستانی
به هر بستان ز گلرویی نشانی
هزاران تازه گل در وی شگفته
دو صد نرگس به خواب ناز خفته
چمن های معانی شاخ در شاخ
عباراتش نواسنجان گستاخ
خط مشکین او بر لوح کافور
چو در پای درختان سایه و نور
هر آن حرفی که در وی چشمه دار است
ز معنی موج زن یک چشمه سار است
به هر سو جدول از هر چشمه ساری
پر از آب لطافت جویباری
خوش آن رهرو که بخت سازگارش
نشاند بر لب آن جویبارش
نظر در آبش از دل غم بشوید
غبار از خاطر درهم بشوید
ز جانش سر زند سر وفایی
ز جیب آرد برون دست دعایی
ز موج بحر الطاف الهی
کند این تشنه لب را قطره خواهی
چو آرد تازه گلها را در آغوش
نگردد باغبان بر وی فراموش
قلم نساجی این جنس فاخر
رسانید آخر سالی به آخر
که باشد بعد ازان سال مجرد
نهم سال از نهم عشر از نهم صد
گرفتم بیت بیتش را شماره
هزار آمد ولیکن چار باره
خداوندا به مردان ره عشق
نهاده بار در منزلگه عشق
که باد این نوعروس حجله غیب
تهی دامان و جیب از وصله عیب
مبارک بر شه و ارکان دولت
غضنفر هیبتان شیر صولت
به تخصیص آن جوانمردی کش از دیر
نسب چون نام باشد شیر بر شیر
ز بس در بیشه مردی دلیر است
ز مردان جهان نامش دو شیر است
یکی در از دژ دوران کننده
یکی سرپنجه با گوران زننده
به رسم تعمیه زان بردمش نام
که ماند دور ازان اندیشه عام
وگر نی کی توان زان فهم دراک
به صد حقه نهفت این گوهر پاک
کند در شعر طبعش موشکافی
وز آن مو نوک کلکش شعر بافی
نهد زین شعر مشکین دام دلها
دهد از شعر شیرین کام دل ها
دل عشاق ازان یک مانده در بند
لب خوبان ازین یک در شکرخند
به ذکرش ختم شد این روشن انفاس
به سان نور منزل ختم بر ناس
بلی در بارگاه آدمیت
جز او کم یافت راه محرمیت
همیشه تا عطای دور عالم
کند طبع لئیمان شاد و خرم
چنان دل با خدای عالمش باد
که ناید از عطای عالمش یاد
سخن را از دعا دادی تمامی
به آمرزش زبان بگشای جامی
سیهکاری مکن چون خامه خویش
بشوی از چشم پرخون نامه خویش
ازین صحرا جواد خامه پی کن
وز این سودا سواد نامه طی کن
زبان را گوشمال خامشی ده
که هست از هر چه گویی خامشی به

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بحمدالله که بر رغم زمانه
به پایان آمد این دلکش فسانه
هوش مصنوعی: خوشبختانه با وجود سختی‌های زمان، این داستان زیبا به پایان رسید.
دلم کز نظم سنجی در عنا بود
ز فکر قافیه در تنگنا بود
هوش مصنوعی: دل من از اینکه به نظم و ترتیب فکر می‌کرد، سرشار بود و به خاطر نگرانی از قافیه، در فشار و تنگنا قرار داشت.
بیفکند از کف فکرت ترازو
نشست از نظم سنجی سست بازو
هوش مصنوعی: فکر و اندیشه‌ات را کنار بگذار و از همه‌ی مقیاس‌ها و معیارهایی که برای سنجش نظم و ترتیب در زندگی‌ات به کار می‌بردی، دست بردار.
ز دیوار فراغت یافت پشتی
به راه نرمی افتاد از درشتی
هوش مصنوعی: از دیوار دوری و راحتی، پشتی نرم و ملایم به زمین افتاد و دیگر خبری از سختی نیست.
سرم برداشت از زانو گرانی
سبک شد خاطر از بار نهانی
هوش مصنوعی: وقتی سرم را از زانوهایم بلند کردم، احساس سبکی کردم و نگرانی‌های درونی‌ام از بین رفت.
قلم آن فارس مرکب انامل
که کردی از حبش در روم منزل
هوش مصنوعی: قلم این داستان به اندازه‌ای قوی و تأثیرگذار است که با آن عشق و احساس را از سرزمین حبش به روم منتقل کردی.
به روم از مقدمش ماندی اثرها
به حاضر دادی از غایب خبرها
هوش مصنوعی: بر اثر حضور او در روم، نشانه‌های زیادی از او باقی مانده است و تو از دور به من خبرهایی رساندی.
پی راحت ز مرکب شد پیاده
دراز افتاد بی مهد و وساده
هوش مصنوعی: برای راحتی، از اسب پیاده شد و دراز به زمین افتاد، بدون اینکه تشک و رختخوابی داشته باشد.
نه از دست قلمزن تارکش پست
نه گزلک را بر او در سرزنش دست
هوش مصنوعی: نه از قضاوت‌های تند و بی‌ملاحظه‌ی نویسنده دلگیر باش و نه به خاطر انتقادهای گزاف و بی‌پایه دیگران ناراحت شو.
دوات از طبله مشک خطایی
به امداد قلم در مشکسایی
هوش مصنوعی: دواتی که از مشک ساخته شده، خطای قلم را در نمادی که بر روی آن است، اصلاح می‌کند.
دهان طبله را زد مهری از موم
که به باشد دهان طبله مختوم
هوش مصنوعی: مهر از موم بر روی دهانه‌ی طبله‌ای زده شده است که نشان می‌دهد این طبله محتوای درون خود را محفوظ نگه‌داشته و بسته است.
ورق ها از پریشانی رهیدند
به دامن پای جمعیت کشیدند
هوش مصنوعی: برخی از ورق‌ها به خاطر بی‌نظمی و سردرگمی، به سمت دامن جمعیت حرکت کردند.
به سان گل دو صد برگ است و یک پوست
که تا کی برکند زیشان فلک پوست
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و fragility انسان و زندگی اشاره دارد. هر فرد مانند گلی است که برگ‌های زیادی دارد، اما تنها یک پوست از آن گل باقی مانده است. این تصویر نشان‌دهنده‌ی گذر زمان و ناپایداری زندگی است، و سوالی مطرح می‌کند که آیا سرنوشت تا چه زمانی این پوست را از انسان می‌گیرد و نقش روزگار بر روی آن چه خواهد بود.
چو گل هر دم رواج تازه شان باد
ز پیوند بقا شیرازه شان باد
هوش مصنوعی: مانند گل، هر لحظه شکوفا و تازه هستند و این تازگی به خاطر پیوندی است که به زندگی و استمرارشان دارد.
کتابی بین به کلک صدق مرقوم
به نام عاشق و معشوق موسوم
هوش مصنوعی: کتابی که به قلم صداقت نوشته شده، به نام عشق و دوستانه‌ای که بین عاشق و معشوق وجود دارد، معرفی می‌شود.
ز نامش طوطی آسایم شکرخا
چو بردم نام یوسف با زلیخا
هوش مصنوعی: با یادآوری نام او مانند طوطی خوشحالم و وقتی نام یوسف را با زلیخا می‌برم، احساس شیرینی و لذتی همچون شکر در وجودم جاری می‌شود.
بنامیزد چه خرم نوبهاریست
کزو باغ ارم را خارخاریست
هوش مصنوعی: با نامی که می‌نویسند، به چه خوشی و سرزندگی بهاری است که به واسطه آن، باغ ارم پر از خاری شده است.
بود هر داستان زو بوستانی
به هر بستان ز گلرویی نشانی
هوش مصنوعی: هر داستانی که وجود دارد، مانند یک باغی است که در هر باغ نشانه‌ای از گل‌های زیبا وجود دارد.
هزاران تازه گل در وی شگفته
دو صد نرگس به خواب ناز خفته
هوش مصنوعی: یکی از زیبایی‌های فراوان در وجود او مانند گل‌های تازه در حال شکفتن است و او را مانند نرگس‌هایی می‌بیند که در خواب عمیق و آرامی به سر می‌برند.
چمن های معانی شاخ در شاخ
عباراتش نواسنجان گستاخ
هوش مصنوعی: چمنزارهای معانی با هم در هم تنیده‌اند و عباراتش به شکل آزاد و بی‌پروایی بیان می‌شود.
خط مشکین او بر لوح کافور
چو در پای درختان سایه و نور
هوش مصنوعی: نقش زیبای او مانند سایه و نوری است که بر روی درختان می‌افتد و بر روی زمینه‌ای روشن و درخشان تجلی می‌کند.
هر آن حرفی که در وی چشمه دار است
ز معنی موج زن یک چشمه سار است
هوش مصنوعی: هر سخنی که در او عمق و جان دارد، همچون چشمه‌ای است که از آن حکمت و معنا می‌جوشد.
به هر سو جدول از هر چشمه ساری
پر از آب لطافت جویباری
هوش مصنوعی: در هر طرف، جدول‌هایی وجود دارد که از چشمه‌ها پر از آب زلال و نرم شده‌اند.
خوش آن رهرو که بخت سازگارش
نشاند بر لب آن جویبارش
هوش مصنوعی: خوشا به حال آن کسی که سرنوشتش او را در کنار جوی آب خوشی‌ها و آسایش‌ها قرار دهد.
نظر در آبش از دل غم بشوید
غبار از خاطر درهم بشوید
هوش مصنوعی: با نگاه کردن به آب، غم و غصه‌ها را پاک کن و از ذهن خود آشفتگی‌ها را برطرف ساز.
ز جانش سر زند سر وفایی
ز جیب آرد برون دست دعایی
هوش مصنوعی: از دل او وفای واقعی سر برمی‌آورد و از جیبش دعا به بیرون می‌آید.
ز موج بحر الطاف الهی
کند این تشنه لب را قطره خواهی
هوش مصنوعی: از امواج بخشش‌های الهی، این تشنه لب می‌تواند یک قطره آب دریافت کند.
چو آرد تازه گلها را در آغوش
نگردد باغبان بر وی فراموش
هوش مصنوعی: وقتی گل‌های تازه را در آغوش بگیرد، باغبان دیگر فراموشش نمی‌شود.
قلم نساجی این جنس فاخر
رسانید آخر سالی به آخر
هوش مصنوعی: قلم نساجی در پایان سال، این جنس باارزش را به ما رساند.
که باشد بعد ازان سال مجرد
نهم سال از نهم عشر از نهم صد
هوش مصنوعی: کسی نیست که بعد از آن سال، یازده سال از سال نهم، نه سال از سال دهم و نه سال از سال صد بگذرد.
گرفتم بیت بیتش را شماره
هزار آمد ولیکن چار باره
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان این نکته می‌پردازد که هر یک از اجزای یک پدیده یا مفهوم را جداگانه بررسی کرده و به تعداد زیادی (هزار) از آن‌ها رسیدم، اما در نهایت متوجه شدم که آنچه به دنبال آن بودم، چهار بار تکرار شده است. به عبارتی، هر چند در ابتدا عدد زیادی ظاهر می‌شود، اما در نهایت موضوع اصلی و اساسی شامل تکرارهایی است که در آن وجود دارد.
خداوندا به مردان ره عشق
نهاده بار در منزلگه عشق
هوش مصنوعی: خدایا، تو به مردان عاشق، سنگینی بار عشق را در خانه عشق می‌گذاری.
که باد این نوعروس حجله غیب
تهی دامان و جیب از وصله عیب
هوش مصنوعی: این متن به زیبایی و جوانی اشاره دارد که مانند عروسی تازه به خانه بخت می‌آید. باد، که نماد بی‌ثباتی و سرعت زمان است، نوبهار را به این عروسی می‌آورد و در عین حال فضایی را به تصویر می‌کشد که از عیب و نقص خالی است. در اینجا، مفهوم پاکیزگی و بی‌گناهی نیز احساس می‌شود و به نوعی به کمال و زیبایی اشاره دارد که در زندگی جدید شکل می‌گیرد.
مبارک بر شه و ارکان دولت
غضنفر هیبتان شیر صولت
هوش مصنوعی: این جمله به شادی و تبریک به دلاوری‌ها و قدرت شیر، که به نماد اقتدار و سلطنت اشاره دارد، اشاره می‌کند. به طور کلی، به بیان ارزش و اهمیت قدرت و شکوه پادشاه و پایه‌های دولتی او می‌پردازد.
به تخصیص آن جوانمردی کش از دیر
نسب چون نام باشد شیر بر شیر
هوش مصنوعی: این بیت اشاره دارد به شخصیتی که از نسل نیکو و با اصالت است و به دلیل بزرگواریش مشهور شده است. او همچون شیری از نژاد شیرهای دیگر، در میان دیگران می‌درخشد و ویژگی‌های برجسته‌ای دارد.
ز بس در بیشه مردی دلیر است
ز مردان جهان نامش دو شیر است
هوش مصنوعی: به خاطر شجاعت و دلیری‌اش در جنگل، او مردی است که در میان تمام مردان جهان، نامش به عظمت دو شیر شناخته می‌شود.
یکی در از دژ دوران کننده
یکی سرپنجه با گوران زننده
هوش مصنوعی: یک نفر در حال ور رفتن با دیوارهای محکم زمان است، و نفر دیگر در تلاش است تا با قدرتی که دارد، بر موانع غلبه کند.
به رسم تعمیه زان بردمش نام
که ماند دور ازان اندیشه عام
هوش مصنوعی: به خاطر رسم و عادت، او را به نامی فراخواندم که تا حدودی دور از تفکر عمومی است.
وگر نی کی توان زان فهم دراک
به صد حقه نهفت این گوهر پاک
هوش مصنوعی: اگر کسی نتواند از آن درک عمیق بهره‌مند شود، هرچقدر هم که خود را به‌ظاهر با حقه‌ها و نیرنگ‌ها بیاراید، این گوهر ناب و ارزشمند را نخواهد دید.
کند در شعر طبعش موشکافی
وز آن مو نوک کلکش شعر بافی
هوش مصنوعی: او در شعر خود بسیار دقیق است و از همین دقت و ظرافت در جزئیات، شعرهایی زیبا و هنرمندانه می‌سازد.
نهد زین شعر مشکین دام دلها
دهد از شعر شیرین کام دل ها
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و تأثیرگذاری شعر اشاره دارد. شاعر می‌گوید که شعر خوشبو و دلنشین می‌تواند دل‌ها را جذب کند و شادی و رضایت را به همراه بیاورد. این شعر با بوی خوش مشک و طعم دلپذیر شیرین بودنش، انسان‌ها را تحت تأثیر قرار می‌دهد و احساسات خوبی را برمی‌انگیزد.
دل عشاق ازان یک مانده در بند
لب خوبان ازین یک در شکرخند
هوش مصنوعی: دل عاشقان به خاطر زیبایی لبان معشوقان در تنگناست و از خنده‌های شیرین آن‌ها غرق در شادی است.
به ذکرش ختم شد این روشن انفاس
به سان نور منزل ختم بر ناس
هوش مصنوعی: این شعر به معنای این است که یاد و ذکر او (خدا یا یک شخصیت نورانی) باعث می‌شود که زندگی و نفس‌های روشن افراد به پایان برسد و در واقع آن نور به منزلی ختم می‌شود که شامل دیگر انسان‌ها نیز می‌گردد. در واقع، اشاره به این دارد که یاد او، نور و راهنمایی برای همگان است.
بلی در بارگاه آدمیت
جز او کم یافت راه محرمیت
هوش مصنوعی: در این دنیا، تنها اوست که به مقام انسانی نزدیک‌تر است و افراد دیگر به این مرتبه نمی‌رسند.
همیشه تا عطای دور عالم
کند طبع لئیمان شاد و خرم
هوش مصنوعی: همیشه وقتی که گرفتار دنیا و لذت‌های آن می‌شویم، افراد بدطینت و دنیاطلب از این وضعیت خوشحال و راضی هستند.
چنان دل با خدای عالمش باد
که ناید از عطای عالمش یاد
هوش مصنوعی: دل او چنان با خداوند پیوند خورده است که هرگز از نعمت‌ها و بخشش‌های او غافل نمی‌شود.
سخن را از دعا دادی تمامی
به آمرزش زبان بگشای جامی
هوش مصنوعی: سخن را تنها به دعا و طلب آمرزش تعلق دادی، زبانت را باز کن و از جام بخور.
سیهکاری مکن چون خامه خویش
بشوی از چشم پرخون نامه خویش
هوش مصنوعی: بدی نکن و از روی حسادت، کلمات خود را آلوده نکن. خط خود را از زشتی‌ها پاک کن و نامه‌ات را با چشم پرخون ننویس.
ازین صحرا جواد خامه پی کن
وز این سودا سواد نامه طی کن
هوش مصنوعی: از این بیابان سوارکاری کن و از این اندیشه، نامه‌ای بنویس.
زبان را گوشمال خامشی ده
که هست از هر چه گویی خامشی به
هوش مصنوعی: زبان را با خاموشی تربیت کن، زیرا از هر چیزی که بگویی، خاموشی بهتر است.