بخش ۷۶ - عقد بیست و سیم در حیا که محافظت ظاهر و باطن است از مخالفت احکام الهی به سبب مراقبه نظر حق سبحانه و تعالی
ای برافکنده ز رخ ستر حیا
هیچ ازین کار حیا نیست تو را
خیره چشمی چه کنی اختروار
همچو خورشید حیایی پیش آر
دل تو مزرعه تخم وفاست
نم آن مزرعه باران حیاست
نشود سبزه زبستان نو خیز
ناشده ابر بر آن باران ریز
خوی که بر رخ ز حیا دارد گل
زان بسی نشو و نما دارد گل
غنچه کز شرم به رخ بسته نقاب
زان نقاب است زر و گوهر یاب
لعل و زر باشد ازان حاصل او
منبسط گشته ز شادی دل او
لاله کز شرم به دل دارد داغ
سرخرو گشته از آنست به باغ
بنگر آن سوسن شرمنده که چون
از زبان نامده حرفیش برون
لاجرم در صف سوری و سمن
شد به آزادی مشهور چمن
خیره چشم است به بستان نرگس
که دهد جام به مستان نرگس
زان سبب دیده اش از نور تهی
مانده بی خاصیت نوردهی
خوی که از شرم نشیند به جبین
تازه رو باشد ازو شاهد دین
آنکه بر صخره صما شب تار
که بود در تگ چه در بن غار
از نفوذ بصر نور فشان
بیند از رهروی مور نشان
ناظر حال تو باشد شب و روز
تو هم از ناظریش دیده فروز
ناظر ناظری او می باش
حاضر حاضری او می باش
بو که شرمندگیت آید پیش
که بتابی ز گنه خاطر خویش
در مقامی که کنی قصد گناه
گر کند کودکی از دور نگاه
شرم داری ز گنه در گذری
پرده عصمت خود را ندری
شرم بادت که خداوند جهان
که بود واقف اسرار نهان
بر تو باشد نظرش بیگه و گاه
تو کنی در نظرش قصد گناه
بخش ۷۵ - مناجات در انتقال از حال قرب به حیا: ای که چون روح به تن نزدیکیبخش ۷۷ - حکایت یوسف و زلیخا که پرده پوشی زلیخا پرده گشای دیده یوسف آمد تا حق را ناظر خود یافت و از نظر زلیخا روی بتافت: چون زلیخا ز مه کنعانی
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای برافکنده ز رخ ستر حیا
هیچ ازین کار حیا نیست تو را
هوش مصنوعی: ای کسی که حیا را از چهرهات کنار زدهای، نگران نباش که در این کار هیچ نشانهای از حیا برای تو نیست.
خیره چشمی چه کنی اختروار
همچو خورشید حیایی پیش آر
هوش مصنوعی: اگر چشمانت به مانند خورشید درخشید، چه کار میتوانی بکنی؟ مانند خورشید با حیا و سرزندگی خود را نشان بده.
دل تو مزرعه تخم وفاست
نم آن مزرعه باران حیاست
هوش مصنوعی: دل تو مانند مزرعهای است که بذر وفاداری در آن کاشته شده است و رطوبت این زمین، به برکت بارش باران حیا به وجود آمده است.
نشود سبزه زبستان نو خیز
ناشده ابر بر آن باران ریز
هوش مصنوعی: اگر باران از ابر نبارد، سبزهای در بهار تازه رشد نخواهد کرد.
خوی که بر رخ ز حیا دارد گل
زان بسی نشو و نما دارد گل
هوش مصنوعی: چهرهای که از شرم زیبایی مانند گل دارد، نشانهای از رشد و شکوفایی آن گل نیز به شمار میرود.
غنچه کز شرم به رخ بسته نقاب
زان نقاب است زر و گوهر یاب
هوش مصنوعی: غنچهای که به خاطر شرم، چهرهاش را پنهان کرده، همانند نقابی است که از طلا و جواهر ساخته شده است.
لعل و زر باشد ازان حاصل او
منبسط گشته ز شادی دل او
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شادی و خوشحالی دل او باعث شده است که چیزهای ارزشمندی مانند الماس و طلا در دسترس او قرار بگیرد و او را از حالتی منقبض به حالتی گشوده و شاداب تبدیل کند.
لاله کز شرم به دل دارد داغ
سرخرو گشته از آنست به باغ
هوش مصنوعی: لالهای که به خاطر شرم، دلی پر از عشق و اندوه دارد، به خاطر همین احساس، در باغ سرخ و زیبا شده است.
بنگر آن سوسن شرمنده که چون
از زبان نامده حرفیش برون
هوش مصنوعی: به تماشا بایست سوسن نازنین که چگونه از شرم، لب به سخن نمیگشاید و فقط با نگاهش احساساتش را بیان میکند.
لاجرم در صف سوری و سمن
شد به آزادی مشهور چمن
هوش مصنوعی: به طور حتم، در صف زیبایی و شادابی، گلها به خاطر آزادی خود معروف و شناخته شدهاند.
خیره چشم است به بستان نرگس
که دهد جام به مستان نرگس
هوش مصنوعی: چشمان او به باغ نرگس خیره شده است، زیرا میخواهد به مهمانیها و شادیها روح ببخشد.
زان سبب دیده اش از نور تهی
مانده بی خاصیت نوردهی
هوش مصنوعی: به خاطر همین، چشمش از نور خالی شده و دیگر قدرت روشنگری ندارد.
خوی که از شرم نشیند به جبین
تازه رو باشد ازو شاهد دین
هوش مصنوعی: اگر کسی از شرم بر پیشانیاش عرق بنشیند، نشان از آن دارد که او از ایمان و دیانت خود آگاه و مراقب است.
آنکه بر صخره صما شب تار
که بود در تگ چه در بن غار
هوش مصنوعی: شخصی که در شب تار، در دل غاری که در عمق کوه است، قرار دارد.
از نفوذ بصر نور فشان
بیند از رهروی مور نشان
هوش مصنوعی: با نگاهی تیزبین و روشن، میتوان نشانهها و آثار راهرفتنهایی را که بر روی زمین به جا مانده، مشاهده کرد.
ناظر حال تو باشد شب و روز
تو هم از ناظریش دیده فروز
هوش مصنوعی: شما همیشه تحت نظر هستید و هر لحظه از رفتار شما توسط ناظری مراقب دیده میشود.
ناظر ناظری او می باش
حاضر حاضری او می باش
هوش مصنوعی: به کسی که مینگرد و نظارهگر است، توجه کن و آماده باش که خودت نیز در آن مقام حاضر هستی.
بو که شرمندگیت آید پیش
که بتابی ز گنه خاطر خویش
هوش مصنوعی: اگر احساس شرمندگی کنی، به خاطر اینکه از گناه و خطاهایی که در دل داری، نگران باشی.
در مقامی که کنی قصد گناه
گر کند کودکی از دور نگاه
هوش مصنوعی: زمانی که در جایی قصد مرتکب شدن به گناه را داشته باشی، اگر کودکی از دور تو را ببیند، ممکن است نظرت را تغییر دهد و باعث شود که از آن کار دست بکشی.
شرم داری ز گنه در گذری
پرده عصمت خود را ندری
هوش مصنوعی: اگر نسبت به گناه خود شرم داری، در passing خود حجاب و عفت خود را نپاره کن.
شرم بادت که خداوند جهان
که بود واقف اسرار نهان
هوش مصنوعی: شرمنده باش که خداوندی که آگاه به رازهای پنهان است، وجود دارد.
بر تو باشد نظرش بیگه و گاه
تو کنی در نظرش قصد گناه
هوش مصنوعی: هر زمان که تو به او نگاه کنی، او هم به تو مینگرد و این بینش ممکن است تو را به سمت گناه سوق دهد.
حاشیه ها
1399/02/13 01:05
منصوره
روایت داریم که جوانی به گناهی آلوده بود، پیامبر اسلام از او پرسید آیا اگر طفلی ناظر برتو باشد از گناه منصرف نمیشوی؟ گفت آری حیا میکنم. پیامبر فرمود پس خدای باری تعالی را کمتر از آن طفل ندان. چون خدا را حاضر و ناظر بر اعمال خود بینی از گناهان درگذری.
1402/02/22 01:04
محمد صالح
خیلی ممنونم منصوره توضیحاتت باعث شد شعر را بهتر متوجه شوم