گنجور

بخش ۳۴ - عقد نهم در مقام توبه که پشت بر مخالفات کردن است و روی در موافقات آوردن

پیش ازان کایدت این واقعه پیش
به که از توبه کنی چاره خویش
دامن از نفس و هوا درچینی
پس زانوی وفا بنشینی
هر چه بد باشد ازان بازآیی
عقد اصرار ز دل بگشایی
زانچه بگذشت پشیمان باشی
اشک اندوه ز مژگان پاشی
ره به سر حد خطا کم سپری
سوی اقلیم جفا کم گذری
گل این باغ همه یکرنگ است
بانگ مرغانش به یک آهنگ است
میوه کامسال ز شاخش چینی
بر همان صورت پارش بینی
بوی آنه هست همان رنگ همان
به کمال خودش آهنگ همان
پار خوش بود به چشم و دل تو
چیست امسال ازان حاصل تو
باشد اندر نظر نکته شناس
سال دیگر به همین طرز و قیاس
نیست در کار ز تکرار بزه
لیکن آن می برد از کار مزه
چند باشی ز معاصی مزه کش
توبه هم بی مزه ای نیست بچش
ملک از وصمت عصیان پاک است
دیو کافر منش و بی باک است
نکند طبع ملک میل گناه
ناید از توبه گری دیو به راه
خاصه آدمی آمد توبه
مایه محرمی آمد توبه
گرت از نسبت آدم نه اباست
ربنا گو و ظلمنات کجاست
چهره پر گرد کن از خاک نیاز
مژه از خون جگر رنگین ساز
جامه خود چو فلک زن در نیل
به درون شعله فکن چون قندیل
دیده را سرمه بیداری کش
رخت در زاویه خواری کش
فرش آن زاویه خاکستر کن
جا در او با دل چون اخگر کن
سینه از ناخن حسرت بخراش
حرف میل گنه از دل بتراش
دست بردار به درگاه خدای
کای خطابخش خطاگر بخشای
گریه و زاری و خواریم نگر
بر جگر ناوک کاریم نگر
آتش افکند به دل آوخ من
بس بود آتش دل دوزخ من
ز آتش دل شده ام گرم نفس
در گنه سوزیم این آتش بس
زین قبل گرد تواضع می تن
در زاری و تضرع می زن
بو که در دل کند اینت اثری
وا شود بر رخت از توبه دری
ور نه دریوزه کنان از زن و مرد
بر در هر کس و ناکس می گرد
درد دل می کن و همت می خواه
تا ازین ورطه برون آری راه
ای بسا شیر ز عجز آمده تنگ
کش شود صید نما روبه لنگ
وی بسا مرد فرومانده به جای
کش کشد پیرزنی خار ز پای
ای رقم کرده تو حرف گناه
نامه عمرت ازین حرف سیاه
گر نیی خامه سیهکاری چند
بهر هر حرف نگونساری چند
وای اگر عهد بقا پشت دهد
مرگ بر حرف تو انگشت نهد
گسترد دست اجل مهد فراق
وز فزع ساق تو پیچد بر ساق
دوستان نغمه غم ساز کنند
دشمنان خرمی آغاز کنند
وارثان حلقه به گرد سر تو
حلقه کوبان ز طمع بر در تو
از برون سو به تو گریان نگرند
وز درون خرم و خندان گذرند
هیچ تن را سر سودای تو نی
هیچ کس را غم فردای تو نی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پیش ازان کایدت این واقعه پیش
به که از توبه کنی چاره خویش
هوش مصنوعی: قبل از اینکه این واقعه بر تو اتفاق بیفتد، بهتر است که به فکر چاره‌ای برای خود باشی و از توبه و بازگشت به راه درست غافل نشوی.
دامن از نفس و هوا درچینی
پس زانوی وفا بنشینی
هوش مصنوعی: پوشش خود را از نفس و هوا پاک کن، سپس بر زانوی وفا بنشین.
هر چه بد باشد ازان بازآیی
عقد اصرار ز دل بگشایی
هوش مصنوعی: هر چیزی که بد است، باید از آن دوری کردی. دل خود را از اصرار و پافشاری خالی کن.
زانچه بگذشت پشیمان باشی
اشک اندوه ز مژگان پاشی
هوش مصنوعی: اگر از گذشته چیزی را از دست داده‌ای، بهتر است از آن پشیمان باشی و اشک‌های حسرت را از چشمانت بریزی.
ره به سر حد خطا کم سپری
سوی اقلیم جفا کم گذری
هوش مصنوعی: مسیر خطا و اشتباه، بسیار کوتاه است و تنها فرصت کمی برای وارد شدن به سرزمین آسیب و ظلم وجود دارد.
گل این باغ همه یکرنگ است
بانگ مرغانش به یک آهنگ است
هوش مصنوعی: این باغ پر از گل‌های هم‌شکل و هم‌رنگ است و آواز پرندگانش نیز با یک هماهنگی و ریتم خاصی شنیده می‌شود.
میوه کامسال ز شاخش چینی
بر همان صورت پارش بینی
هوش مصنوعی: میوه‌ای که به‌طور کامل رسیده است، از همان درختی چیده می‌شود که شکل و شمایل آن را می‌بینی.
بوی آنه هست همان رنگ همان
به کمال خودش آهنگ همان
هوش مصنوعی: بو و رنگ آن به یکدیگر شبیه است و هر کدام به زیبایی و کمال خاص خودشان می‌رسند.
پار خوش بود به چشم و دل تو
چیست امسال ازان حاصل تو
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که در این سال، نعمت و برکت با چشمان و دل تو خوشایند است و نتیجه آنچه که به دست آورده‌ای چقدر برای تو رضایت‌بخش است.
باشد اندر نظر نکته شناس
سال دیگر به همین طرز و قیاس
هوش مصنوعی: سال آینده نیز با دقت و نکته‌سنجی به همین شکل و روش خواهیم نگریست.
نیست در کار ز تکرار بزه
لیکن آن می برد از کار مزه
هوش مصنوعی: در کارهای ناپسند، تکرار آن‌ها مشکلی ندارد، اما همان می‌تواند لذت و طعم کار را از بین ببرد.
چند باشی ز معاصی مزه کش
توبه هم بی مزه ای نیست بچش
هوش مصنوعی: اگر مدتی از گناهان دور بگذرانی و طعم توبه را بچشی، متوجه می‌شوی که حتی توبه هم طعمی دارد که می‌توان از آن لذت برد. پس هر قدر هم که از گناه دور باشی، این طعم شیرین از یاد نمی‌رود.
ملک از وصمت عصیان پاک است
دیو کافر منش و بی باک است
هوش مصنوعی: ملک از نافرمانی و گناه خالی است، در حالی که دیو، کافر و بی‌پروا است.
نکند طبع ملک میل گناه
ناید از توبه گری دیو به راه
هوش مصنوعی: شاید خصلت انسانی به گناه گرایش پیدا نکند، یعنی اینطور نیست که حتی یک دیو هم از مسیر توبه و بازگشت به سوی خوبی منحرف شود.
خاصه آدمی آمد توبه
مایه محرمی آمد توبه
هوش مصنوعی: به ویژه انسان به سوی توبه می‌آید، چون توبه مایه‌ی پاکی و آزادگی است.
گرت از نسبت آدم نه اباست
ربنا گو و ظلمنات کجاست
هوش مصنوعی: اگر تو از نسب آدم نیستی، پس بگو پروردگارمان، و تاریکی‌ها کجاست؟
چهره پر گرد کن از خاک نیاز
مژه از خون جگر رنگین ساز
هوش مصنوعی: صورتت را با خاک نیاز بپوشان و با اشک خون جگر، مژه‌هایت را رنگین کن.
جامه خود چو فلک زن در نیل
به درون شعله فکن چون قندیل
هوش مصنوعی: لباس خود را مانند آسمان در آب آبی بینداز و آن را در درون شعله بیفکند، مانند یک چراغ.
دیده را سرمه بیداری کش
رخت در زاویه خواری کش
هوش مصنوعی: چشم را به سرمه بیداری آغشته کن و ظاهر خود را در گوشه‌ای از ناچیزی پنهان کن.
فرش آن زاویه خاکستر کن
جا در او با دل چون اخگر کن
هوش مصنوعی: فرش آن گوشه را به خاکستر بپوشان و در دل خود مانند گدازه‌های آتشین جا بده.
سینه از ناخن حسرت بخراش
حرف میل گنه از دل بتراش
هوش مصنوعی: دل پر از حسرت است و باید با درد و خراشیدن آن، آرزوها و تمایلات گناه‌آلود را از درون بیرون ریخت.
دست بردار به درگاه خدای
کای خطابخش خطاگر بخشای
هوش مصنوعی: ای خدا، دست از بی‌ادبی و خطاهای خود بردار و از تو درخواست می‌کنم که بر ما ببخشایی و مهربانیت را شامل حال ما کن.
گریه و زاری و خواریم نگر
بر جگر ناوک کاریم نگر
هوش مصنوعی: به تماشای اندوه و زاری دیگران بنشین و به حال خود فکر کن که چگونه قلب‌مان تحت فشار مشکلات دچار آسیب و درد می‌شود.
آتش افکند به دل آوخ من
بس بود آتش دل دوزخ من
هوش مصنوعی: عشق و احساس عمیق من را به شدت جریحه‌دار کرده و شعله‌های آن، مانند آتش سوزانی، در دل من می‌سوزد؛ این درد و آتش برای من کافی است و می‌تواند دل من را به آتش دوزخ بکشاند.
ز آتش دل شده ام گرم نفس
در گنه سوزیم این آتش بس
هوش مصنوعی: بخاطر شعله‌های دل، دچار گرمایی شده‌ام و با نفس کشیدن در گناه، این آتش را بیشتر می‌سوزانم.
زین قبل گرد تواضع می تن
در زاری و تضرع می زن
هوش مصنوعی: قبل از این، با تواضع و فروتنی باید در حال درخواست و خواستن به سر برد.
بو که در دل کند اینت اثری
وا شود بر رخت از توبه دری
هوش مصنوعی: بویی که از دل برمی‌خیزد، اثری را بر چهره‌ات باقی می‌گذارد و از توبه، دری به روی تو باز می‌شود.
ور نه دریوزه کنان از زن و مرد
بر در هر کس و ناکس می گرد
هوش مصنوعی: در غیر این صورت، مردان و زنان به در خانه هر کسی می‌روند و به در begging (گدایی) می‌پردازند و خواهش کنند.
درد دل می کن و همت می خواه
تا ازین ورطه برون آری راه
هوش مصنوعی: برای اینکه از این مشکل خارج شوی، باید با دیگران درد و دل کنی و اراده و تلاش خود را بکار گیری.
ای بسا شیر ز عجز آمده تنگ
کش شود صید نما روبه لنگ
هوش مصنوعی: بسیاری از شیرها به خاطر ناتوانی، به تنگنا می‌افتند و در این وضعیت، شکار می‌شوند و مانند پیشرویی که به ضعف رسیده، در دام گرفتار می‌شوند.
وی بسا مرد فرومانده به جای
کش کشد پیرزنی خار ز پای
هوش مصنوعی: بسیاری از مردان قوی و نیرومند در زندگی با مشکلات و چالش‌هایی روبرو می‌شوند، در حالی که یک زن سن‌دار ممکن است با یک مسئله کوچک، مانند خاری که به پایش رفته، دست و پنجه نرم کند. این نشان می‌دهد که اهمیت و شدت مشکلات هر فرد به وضعیت و شرایط او بستگی دارد.
ای رقم کرده تو حرف گناه
نامه عمرت ازین حرف سیاه
هوش مصنوعی: ای کسی که سرنوشت و کردارهای منفی زندگی‌ام را رقم زده‌ای، به خاطر این کردارهای نامناسب و تاریک، عمر من تحت تأثیر قرار گرفته است.
گر نیی خامه سیهکاری چند
بهر هر حرف نگونساری چند
هوش مصنوعی: اگر تو قلمی نداری، چرا برای هر حرفی که می‌نویسی، این همه درد و رنج می‌کشی؟
وای اگر عهد بقا پشت دهد
مرگ بر حرف تو انگشت نهد
هوش مصنوعی: آه اگر پیمان ماندگاری شکسته شود، مرگ بر سخن تو انگشت اشاره کند.
گسترد دست اجل مهد فراق
وز فزع ساق تو پیچد بر ساق
هوش مصنوعی: دستی که به سراغ سرنوشت می‌آید، مهد جدایی را در بر می‌گیرد و از ترس، ساق پای تو به دور پا می‌پیچد.
دوستان نغمه غم ساز کنند
دشمنان خرمی آغاز کنند
هوش مصنوعی: دوستان با همدیگر غم و غصه‌ها را می‌سرایند، در حالی که دشمنان شادی و خوشی را شروع می‌کنند.
وارثان حلقه به گرد سر تو
حلقه کوبان ز طمع بر در تو
هوش مصنوعی: وارثان و کسانی که به تو وابسته‌اند، به خاطر خواسته‌هایشان دور تو جمع شده و به در خانه‌ات می‌کوبند.
از برون سو به تو گریان نگرند
وز درون خرم و خندان گذرند
هوش مصنوعی: از بیرون به تو گریه می‌کنند و از درون شاد و خندان هستند.
هیچ تن را سر سودای تو نی
هیچ کس را غم فردای تو نی
هوش مصنوعی: هیچ‌کس به خاطر تو دغدغه‌ای ندارد و هیچ‌کس و غمی در مورد آینده‌ات نگران نیست.