گنجور

بخش ۱۳۰ - ختم کتاب و خاتمه خطاب

دامت آثارک ای طرفه قلم
دام دل ها زدی از مشک رقم
واسطی نسبت و شامی اثری
تحفه شام سوی روم بری
نقد عمر است نثار قدمت
نور چشم است سواد رقمت
مرغ جان راست صریر تو صفیر
وز صفیر تو در آفاق نفیر
از کجا پرسمت ای قاصد دل
که عجب مسرعی و مستعجل
مرکب گرم عنان می رانی
خوی چکان قطره زنان می رانی
نامه نامفزا می آری
خیر مقدم ز کجا می آری
این چه نقش است که ناگاه زدی
پنجه شب به رخ ماه زدی
بافتی بر قد این حور سرشت
حله از طره حوران بهشت
این چه حور است درین حله ناز
کرده از دولت جاوید طراز
روی زیباش مه اوج شرف
زلف مشکینش «من اللیل زلف »
جبهه اش فاتحه مصحف نور
بر میانش کمر «خیرالامور»
هر دو مصراع ز وی ابرویی
قبله حاجت حاجت جویی
چشمش از کحل بصیرت روشن
نظر لطف به عشاق افکن
طره اش پرده کش شاهد دین
خال او مردمک چشم یقین
لب او مژده ده باد مسیح
در فسون خوانی هر مرده فصیح
راستی شکل قد رعنایش
صدق عکس رخ صبح آسایش
گوشش از حلقه اخلاص گران
دیده عشق به رویش نگران
خرد گام زن از دنبالش
بیخود از زمزمه خلخالش
جامی آمد چو به خلخال سخن
از دعا گوهر خلخاش کن
یا رب این غیرت حورالعین را
شاهد روضه علیین را
از دل و دیده هر دیده وری
بخش توفیق قبول نظری
خاصه آن در روش فضل دلیر
زان دلیریش شده نام دو شیر
آن یکی در ره دین شیر خدای
وان دگر پنجه به هر صید گشای
چشمش از خوش قلمان روشن کن
خالش از پاک دمان گلشن کن
از خط خوب کنش پاینده
وز دم پاک طرب زاینده
لیک در جلوه گه عزت و جاه
دارش از دست دویی پاک نگاه
اول آن خامه زن سهو نویس
به سر دوک قلم بیهده ریس
بر خط و شعر وقوف از وی دور
چشم داران حروف از وی کور
فصل و وصل کلماتش نه به جای
فصل پیش نظرش وصل نمای
گه دو بیگانه به هم پیوسته
گه دو همخانه ز هم بگسسته
نقطه هایش نه به قانون حساب
خارج از دایره صدق و صواب
خال رخساره زده بر کف پای
شده از زیور رخ پای آرای
ور به اعراب شده راهسپر
رسم خط گشته ازو زیر و زبر
گه نوشته ست کم و گاه فزون
گشته موزون ز خطش ناموزون
یا برده یکی از پنج انگشت
یا فزوده ششم انگشت به مشت
از قلم باد جدا انگشتش
بلکه انگشت قلم در مشتش
دوم آن کس که کشد گزلک تیز
بهر اصلاح نه از سهو و ستیز
بتراشد ز ورق حرف صواب
زند از کلک خطا نقش بر آب
گل کند خار به جا بنشاند
خار را خوبتر از گل داند
بادش آن گزلک خنجر کردار
قاطع دست تصرف زین کار
حسن مقطع چو بود رسم کهن
قطع کردیم بر این نکته سخن
ختم الله لنا بالحسنی
و هو مولانا نعم المولی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دامت آثارک ای طرفه قلم
دام دل ها زدی از مشک رقم
هوش مصنوعی: ای قلم خوشنواز، آثار تو دل‌ها را مجذوب کرده و با خط خوشی که داری، زلالی و زیبایی را به تصویر کشیده‌ای.
واسطی نسبت و شامی اثری
تحفه شام سوی روم بری
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که واسطه‌ی روابط و نسبت‌ها، شامی است که هدیه‌ای از شام به روم می‌برد. به عبارت دیگر، شخصی که در این ارتباط‌ها نقش دارد، پیوندهایی را از شام به روم منتقل می‌کند.
نقد عمر است نثار قدمت
نور چشم است سواد رقمت
هوش مصنوعی: عمر خود را فدای تو کرده‌ام و روشنایی زندگی‌ام به خاطر توست.
مرغ جان راست صریر تو صفیر
وز صفیر تو در آفاق نفیر
هوش مصنوعی: پرنده روح من، صدای تو مانند نغمه‌ای زنده است و صدای تو در جهان طنین‌انداز می‌شود.
از کجا پرسمت ای قاصد دل
که عجب مسرعی و مستعجل
هوش مصنوعی: از کجا باید از تو بپرسم ای دلسوز، که چقدر زود و بی‌صبرانه می‌آیی؟
مرکب گرم عنان می رانی
خوی چکان قطره زنان می رانی
هوش مصنوعی: تو سوار بر مرکب خود هستی و با شتاب حرکت می‌کنی، همان‌طور که قطرات باران به زمین می‌چکد، تو هم با قدرت و شتاب به جلو می‌روی.
نامه نامفزا می آری
خیر مقدم ز کجا می آری
هوش مصنوعی: تو نامه‌ای که به من می‌فرستی، چیزی به جز خوب آمدی و احوالپرسی نیست. اما سوال اینجاست که این پیام خوشامدگویی را از کجا می‌آوری؟
این چه نقش است که ناگاه زدی
پنجه شب به رخ ماه زدی
هوش مصنوعی: این چه تصویری است که ناگهان ایجاد کردی، انگار که شب با دستانش بر چهره ماه پرده انداخته است.
بافتی بر قد این حور سرشت
حله از طره حوران بهشت
هوش مصنوعی: لباسی زیبا و دلنشین بر تن این پری، بافته شده از موهای حوران بهشتی است.
این چه حور است درین حله ناز
کرده از دولت جاوید طراز
هوش مصنوعی: این چه موجودی است که در این لباس زیبا و دلربا نمایان شده و از نعمت ابدی و جاودان بهره‌مند است؟
روی زیباش مه اوج شرف
زلف مشکینش «من اللیل زلف »
هوش مصنوعی: زیبایی او به قدری چشم‌نواز است که در اوج شرافت و درخشش، زلف‌های مشکی‌اش همواره در نور مهتاب می‌درخشند.
جبهه اش فاتحه مصحف نور
بر میانش کمر «خیرالامور»
هوش مصنوعی: چهره‌اش مانند آیه‌هایی نورانی است و بر کمرش عملی برتر و نیکو وجود دارد.
هر دو مصراع ز وی ابرویی
قبله حاجت حاجت جویی
هوش مصنوعی: هر دو مصراع به این معناست که ابروهای زیبای او، مانند راهی برای هدایت و جلب درخواست‌ها و آرزوهای مردم است.
چشمش از کحل بصیرت روشن
نظر لطف به عشاق افکن
هوش مصنوعی: چشم او با کحل بصیرتی که دارد، روشنی می‌بخشد و لطفش را به عاشقان نشان می‌دهد.
طره اش پرده کش شاهد دین
خال او مردمک چشم یقین
هوش مصنوعی: موهای او مانند پرده‌ای است که زیبایی دین را می‌پوشاند و خال زیبای او همچون مردمک چشم حقیقت و یقین می‌درخشد.
لب او مژده ده باد مسیح
در فسون خوانی هر مرده فصیح
هوش مصنوعی: لب او، مانند مژده‌ای از طرف مسیح، در حال نغمه‌سرایی است که به هر مرده‌ای جان تازه‌ای می‌بخشد و او را به گفت‌وگویی روان وا می‌دارد.
راستی شکل قد رعنایش
صدق عکس رخ صبح آسایش
هوش مصنوعی: چهره زیبا و قد دلربایش همچون تصویری از زیبایی صبحگاه است که آرامش و صفا را به همراه دارد.
گوشش از حلقه اخلاص گران
دیده عشق به رویش نگران
هوش مصنوعی: گوش او به حلقه‌ای است که نشان‌دهنده‌ی صداقت و تعهد است و نگاه عاشقانه‌اش به او متمرکز و مراقب است.
خرد گام زن از دنبالش
بیخود از زمزمه خلخالش
هوش مصنوعی: حکمت و عقل را دنبال کن و بی‌خبر از صدای زنگوله‌اش، قدم بردار.
جامی آمد چو به خلخال سخن
از دعا گوهر خلخاش کن
هوش مصنوعی: زمانی که جامی به خلخال نزدیک شد، صحبت از دعا را آغاز کرد و خواست که سنگی قیمتی از خلخال بیرون بیاورد.
یا رب این غیرت حورالعین را
شاهد روضه علیین را
هوش مصنوعی: پروردگارا، این حس غیرت و عشق به حورالعین را به نظاره جمال بهشتی و زیبایی‌های بهشت، که همانا بهشت علیین است، بکش.
از دل و دیده هر دیده وری
بخش توفیق قبول نظری
هوش مصنوعی: از دل و چشمان هر بیننده، توفیق دیدن و شناختنِ زیبایی‌ها تقدیم کن.
خاصه آن در روش فضل دلیر
زان دلیریش شده نام دو شیر
هوش مصنوعی: به ویژه آنکه در زمینه generosity و مهربانی، با شجاعت و دلیر بودن خود، موجب شده است که نام او در دل‌ها مانند نام دو شیر به یادگار بماند.
آن یکی در ره دین شیر خدای
وان دگر پنجه به هر صید گشای
هوش مصنوعی: یکی در راه دین مانند شیر است که قدرت و شجاعت دارد، و دیگری با چنگال‌هایش به هر صیدی دست می‌اندازد و آنها را شکار می‌کند.
چشمش از خوش قلمان روشن کن
خالش از پاک دمان گلشن کن
هوش مصنوعی: چشمانش به خاطر خطی خوش روشن و درخشان است و برآمدگی صورتش به لطف پاکی و لطافت، مثل گلزار زیبا می‌باشد.
از خط خوب کنش پاینده
وز دم پاک طرب زاینده
هوش مصنوعی: از نوشتار زیبا و باخط خوب، آثار ماندگاری به وجود می‌آید و با نفس پاک و خالص، شادی و نشاط به وجود می‌آید.
لیک در جلوه گه عزت و جاه
دارش از دست دویی پاک نگاه
هوش مصنوعی: اما در محل نمایش قدرت و منزلت، او را از دست دوگانگی‌ها دور نگه‌دار.
اول آن خامه زن سهو نویس
به سر دوک قلم بیهده ریس
هوش مصنوعی: در ابتدا، نویسنده‌ای که بدون دقت می‌نویسد، به سر دوکی می‌ماند که بی‌جهت و بی‌فایده نخ می‌ریسد.
بر خط و شعر وقوف از وی دور
چشم داران حروف از وی کور
هوش مصنوعی: درک و آگاهی از خط و شعر به دور از چشمان افرادی است که حروف را نمی‌بینند.
فصل و وصل کلماتش نه به جای
فصل پیش نظرش وصل نمای
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده است که صحبت‌ها و کلمات او به جای اینکه به فصل و تقسیم‌بندی خاصی تقسیم شوند، باید به گونه‌ای متصل و یکپارچه ارائه شوند. به عبارتی، او خواستار یک اتصال و همبستگی در کلماتش است که به جای جدایی، بر روی ارتباط و پیوستگی آن‌ها تأکید کند.
گه دو بیگانه به هم پیوسته
گه دو همخانه ز هم بگسسته
هوش مصنوعی: گاه پیش می‌آید که دو نفر که به‌طور کلی غریبه‌اند، با هم نزدیکی و دوستی برقرار می‌کنند، و در عوض، گاهی هم افرادی که با هم زندگی کرده و همخانه بوده‌اند، از هم جدا می‌شوند.
نقطه هایش نه به قانون حساب
خارج از دایره صدق و صواب
هوش مصنوعی: نقطه‌های او به قوانین منطقی و درست محدود نمی‌شوند و از دایره واقعیات خارجند.
خال رخساره زده بر کف پای
شده از زیور رخ پای آرای
هوش مصنوعی: نقطه زیبایی که بر صورت می‌درخشد، به اندازه زیبایی که بر پاها نقش بسته، دل نشین و جذاب است.
ور به اعراب شده راهسپر
رسم خط گشته ازو زیر و زبر
هوش مصنوعی: اگر به عرب‌ها راهی خوب نشان داده شود، می‌توانند نوشته‌ها را به درستی و با نظم تغییر دهند.
گه نوشته ست کم و گاه فزون
گشته موزون ز خطش ناموزون
هوش مصنوعی: در برخی مواقع، نوشته‌ها کم و گاهی بیشتر می‌شود و این نوشته‌ها از نظر زیبایی و هماهنگی به دلیل خط نامناسبش، ناهماهنگ به نظر می‌رسند.
یا برده یکی از پنج انگشت
یا فزوده ششم انگشت به مشت
هوش مصنوعی: یا اینکه یکی از پنج انگشت را در اختیار داری، یا اینکه باید یک انگشت ششم به دستت اضافه کنی.
از قلم باد جدا انگشتش
بلکه انگشت قلم در مشتش
هوش مصنوعی: بنگر که چطور باد را به آرامی و با دقت در دستش نگه‌داشته، به طوری که انگشتش با قلم یکی شده و او می‌تواند با آن به نگارش بپردازد. این تصویر به ما می‌گوید که او توانسته است قدرت و لطافت باد را در اختیار بگیرد و از آن برای خلق آثار هنری استفاده کند.
دوم آن کس که کشد گزلک تیز
بهر اصلاح نه از سهو و ستیز
هوش مصنوعی: دومین فردی که با دقت و تندبالی تلاش می‌کند تا چیزی را اصلاح کند، این کار را از روی اشتباه یا نزاع نمی‌کند.
بتراشد ز ورق حرف صواب
زند از کلک خطا نقش بر آب
هوش مصنوعی: از روی کاغذ، کلام صحیح را شکل می‌دهد و از قلم نادرست، تصاویری که به زودی از بین خواهند رفت، می‌سازد.
گل کند خار به جا بنشاند
خار را خوبتر از گل داند
هوش مصنوعی: گل به خار می‌گوید که تو در جا خود بمان و بدان که از من نیز بهتر هستی.
بادش آن گزلک خنجر کردار
قاطع دست تصرف زین کار
هوش مصنوعی: باد در دستش، مانند خنجری تیز است که قدرت تصرف در این کار را دارد.
حسن مقطع چو بود رسم کهن
قطع کردیم بر این نکته سخن
هوش مصنوعی: زیبایی خط آخر مانند یک رسم قدیمی است که ما آن را تغییر داده‌ایم و بر این موضوع صحبت کردیم.
ختم الله لنا بالحسنی
و هو مولانا نعم المولی
هوش مصنوعی: خداوند با بهترین نتیجه برای ما پایان داد و او سرپرست ماست؛ چه سرپرست نیکویی است.