بخش ۱۲۲ - حکایت امیرالمؤمنین حسن رضی الله عنه با آن جوان منزوی
حسن آن سبط نبی سر ولی
طلعتش مطلع انوار جلی
رفت در خانه آن تازه جوان
در ره اهل دل از گرم روان
دید بر خلق خدا در بسته
وز همه خلق جدا بنشسته
گفت کام تو ز یکتایی چیست
مونس جانت به تنهایی کیست
گفت آن کس که مقیم دلم اوست
تخم دل کشته در آب و گلم اوست
من و اوییم درین تنهایی
نیست کس را به میان گنجایی
باز گفتا که درین کاشانه
مر تو را چیست متاع خانه
گفت چیزی که درین خانه مراست
ترسکاری دل از قهر خداست
گرد این خانه چو در می نگرم
غیر ازین نیست متاع دگرم
باز گفتا که دهد دور و دراز
مجلس خوش حسن بصری ساز
وعظ او پرده غفلت بدرد
کاهلی را ز جبلت ببرد
چون سوی مجلس او می نروی
تا ازو نکته حکمت شنوی
گفت ناید بجز از بی خبران
حق پرستی به حدیث دگران
ای بد آن بنده که در راه خدای
پند ناصح دهدش قوت پای
من به بیداری خود در کارم
گو مکن مرغ سحر بیدارم
بخش ۱۲۱ - عقد سی و هشتم در وصیت فرزند ارجمند ضیاء الدین یوسف حفظه الله عما یوجب التحسر و التأسف: ای نهال چمن جان و دلمبخش ۱۲۳ - مناجات در انتقال از وصیت فرزند به نصیحت نفس خود: ای مراد دل تنها شدگان
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حسن آن سبط نبی سر ولی
طلعتش مطلع انوار جلی
هوش مصنوعی: زیبایی آن جوان نبی مانند ستارهای است که نورش درخشان و تابان است.
رفت در خانه آن تازه جوان
در ره اهل دل از گرم روان
هوش مصنوعی: آن جوان تازهنفس به خانهاش رفت و در مسیر دلهای عاشق و اهل دل، از احوالات و احساسات گرم و پرشور خود گذشت.
دید بر خلق خدا در بسته
وز همه خلق جدا بنشسته
هوش مصنوعی: او به ایستایی و وقار به دیگر افراد نگاه میکند و از همه مردم فاصله گرفته و تنها نشسته است.
گفت کام تو ز یکتایی چیست
مونس جانت به تنهایی کیست
هوش مصنوعی: میپرسد که چه چیزی برای تو در تنهایی آرامشبخش است و مونس جانت در این تنهایی کیست.
گفت آن کس که مقیم دلم اوست
تخم دل کشته در آب و گلم اوست
هوش مصنوعی: کسی که در دل من جا دارد، دانهای از عشق را در آب و گل وجودم کاشته است.
من و اوییم درین تنهایی
نیست کس را به میان گنجایی
هوش مصنوعی: ما تنها دو نفر هستیم و در این تنهایی، هیچ کس دیگری در میان ما جایی ندارد.
باز گفتا که درین کاشانه
مر تو را چیست متاع خانه
هوش مصنوعی: او دوباره گفت که در این خانه برای تو چه چیزی ارزشمند است؟
گفت چیزی که درین خانه مراست
ترسکاری دل از قهر خداست
هوش مصنوعی: گفت که هر چیزی که در این خانه وجود دارد، ناشی از ترس من از عذاب خداوند است.
گرد این خانه چو در می نگرم
غیر ازین نیست متاع دگرم
هوش مصنوعی: وقتی به دور این خانه نگاه میکنم، غیر از این چیز دیگری ندارم.
باز گفتا که دهد دور و دراز
مجلس خوش حسن بصری ساز
هوش مصنوعی: او دوباره گفت که دور و دراز، جلسهای زیبا و خوشآیند با حسن بصری برپا کن.
وعظ او پرده غفلت بدرد
کاهلی را ز جبلت ببرد
هوش مصنوعی: سخنرانی یا نصیحت او میتواند غفلت را از دل انسان دور کند و بیتوجهی را از فطرت او پاک کند.
چون سوی مجلس او می نروی
تا ازو نکته حکمت شنوی
هوش مصنوعی: وقتی به دیدار او نمیروی، هرگز نتوانی از او سخنان حکمتآمیز بشنوی.
گفت ناید بجز از بی خبران
حق پرستی به حدیث دگران
هوش مصنوعی: او میگوید که تنها کسانی که در جهل به سر میبرند، میتوانند به پرستش حق بپردازند و از سخنان دیگران پیروی کنند.
ای بد آن بنده که در راه خدای
پند ناصح دهدش قوت پای
هوش مصنوعی: بندهای که در مسیر خداوند، از نصیحتهای ناصحین بهره نبرد و به استقامت و قدرت خود متکی باشد، در واقع در وضعیتی نامناسب قرار دارد.
من به بیداری خود در کارم
گو مکن مرغ سحر بیدارم
هوش مصنوعی: در مورد بیداری خودم و تلاشهایم حرف نزن، چون من صبح زود بیدار شدهام و مشغول کارم.