بخش ۱۱۶ - حکایت نصیحت قبول کردن عمر عبدالعزیز از غلام خود که خازن بیت المال بود
عمر ثانی آن همچو نخست
کرده در دین سبق عدل درست
داشت در ستر حرم فرزندان
چون پدر جمله سعادتمندان
عید شد پیش پدر جمع شدند
همه پروانه آن شمع شدند
اشک از دیده فشاندند چو شمع
کای پریشانی عالم به تو جمع
با تن عور چو شمعیم همه
بهر جامه شده جمعیم همه
نیست از اطلس اکسون سخنی
همچو فانوس کم از پیرهنی
تا به کی سرزنش دایه کشیم
سردی طعنه همسایه کشیم
چون عمر گریه فرزندان دید
بار غم بر دلشان نپسندید
بنده ای داشت عجب فرخ فال
کار او خازنی بیت المال
گفتش آور بدر از مخزن خویش
خرج یک ماهه من بی کم و بیش
کار این چند جگرگوشه بساز
خرجی من به دگر ماه انداز
بنده گفتا که تویی ای خواجه
بر سر دفتر دین دیباچه
می ندانم که تو را ضامن کیست
که یکی هفته دگر خواهی زیست
چون خوری مال مسلمانان را
گر بمیری که دهد تاوان را
عمر آن نکته نیکو چو شنفت
آفرین کرد و به فرزندان گفت
روی در زاویه درد کنید
وین هوس بر دل خود سرد کنید
زانکه بی خون جگر پالودن
نیست امکان به بهشت آسودن
بخش ۱۱۵ - عقد سی و ششم در نیکخواهی ارکان دولت که در میان پادشاه و رعایا رابطه اند و در وصول آثار عدل و ظلم واسطه: ای می قرب شهت برده ز دستبخش ۱۱۷ - مناجات در انتقال از ارکان دولت به رعایا: ای به راه طلبت سعی کسی
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عمر ثانی آن همچو نخست
کرده در دین سبق عدل درست
هوش مصنوعی: عمر دوبارهای که مانند عمر اول، در دین به عدل و انصاف عمل کرده، گوی سبقت را از دیگران ربوده است.
داشت در ستر حرم فرزندان
چون پدر جمله سعادتمندان
هوش مصنوعی: فرزندان مانند پدر در زیرپوشش حرم به سر میبرند و همگی انسانهای سعادتمند و خوشبختی هستند.
عید شد پیش پدر جمع شدند
همه پروانه آن شمع شدند
هوش مصنوعی: عید فرارسید و همه برای دیدن پدر گرد هم آمدند، همانطور که پروانهها به دور شمع جمع میشوند.
اشک از دیده فشاندند چو شمع
کای پریشانی عالم به تو جمع
هوش مصنوعی: اشکها به مانند شمعی که آب میشود، از چشمها فرو میریزند، و ای کسی که باعث این پریشانی در جهان شدهای، تمام این درد و اندوه به خاطر توست.
با تن عور چو شمعیم همه
بهر جامه شده جمعیم همه
هوش مصنوعی: ما مانند شمعی هستیم که برهنهایم و همه به خاطر پوشش به دور هم جمع شدهایم.
نیست از اطلس اکسون سخنی
همچو فانوس کم از پیرهنی
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که هیچ چیزی در انزوای اطلس اکسون وجود ندارد که به تابش و روشنی فانوس شبیه باشد، و در اینجا موضوع به نوعی قیاس بین غنای اطلس و سادگی یک پیراهن اشاره دارد. به عبارت دیگر، در مقایسه با پیچیدگی و زیباییهای بیشتری که در اطلس وجود دارد، پیراهنی ساده و بیادعا به نظر میرسد.
تا به کی سرزنش دایه کشیم
سردی طعنه همسایه کشیم
هوش مصنوعی: تا چه زمانی باید از کمبود محبت دایه شکایت کنیم و از طعنههای همسایه کلافه شویم؟
چون عمر گریه فرزندان دید
بار غم بر دلشان نپسندید
هوش مصنوعی: وقتی که عمر و زمان، اندوه و گریه فرزندان را مشاهده کرد، هرگز نمیخواست که بار غم بر دل آنها باشد.
بنده ای داشت عجب فرخ فال
کار او خازنی بیت المال
هوش مصنوعی: یک بنده داشت که به طرز شگفتانگیزی خوششانس بود و کار او مدیریت اموال دولتی بود.
گفتش آور بدر از مخزن خویش
خرج یک ماهه من بی کم و بیش
هوش مصنوعی: او به من گفت که باید از خزانهاش، مقدار لازم برای مخارج یک ماه من را بدون کم و کاست به من بدهد.
کار این چند جگرگوشه بساز
خرجی من به دگر ماه انداز
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که مسئولیت و کار این چند بچه را بر عهده بگیر و هزینه زندگی من را به آینده موکول کن.
بنده گفتا که تویی ای خواجه
بر سر دفتر دین دیباچه
هوش مصنوعی: بنده گفت: ای سرور، تو بهترین الگو و مقدمهای برای دین و آموزههای آن هستی.
می ندانم که تو را ضامن کیست
که یکی هفته دگر خواهی زیست
هوش مصنوعی: نمیدانم چه کسی برای تو تضمینی دارد که یک هفته دیگر زنده خواهی بود.
چون خوری مال مسلمانان را
گر بمیری که دهد تاوان را
هوش مصنوعی: اگر مال مسلمانان را بخوری، حتی اگر بمیری، کسی نیست که جوابگوی عواقب آن باشد.
عمر آن نکته نیکو چو شنفت
آفرین کرد و به فرزندان گفت
هوش مصنوعی: عمر آن نکته خوب را وقتی شنید، از آن به ستایش پرداخت و به فرزندانش گفت.
روی در زاویه درد کنید
وین هوس بر دل خود سرد کنید
هوش مصنوعی: درد و رنج را با خود تحمل کنید و آرزوهای بیهوده را از دلتان دور کنید.
زانکه بی خون جگر پالودن
نیست امکان به بهشت آسودن
هوش مصنوعی: برای دستیابی به آرامش و دستیابی به بهشت، باید تلاش و زحمت کشید، زیرا بدون تحمل سختی و درد، رهایی و آسایش ممکن نیست.