گنجور

بخش ۱۱۵ - عقد سی و ششم در نیکخواهی ارکان دولت که در میان پادشاه و رعایا رابطه اند و در وصول آثار عدل و ظلم واسطه

ای می قرب شهت برده ز دست
زین قرابه نشده کس چو تو مست
زود باشد که دهد خونابه
ساقی دورت ازین قرابه
حق این قرب به شکر آر بجای
قرب حق بر سر این قرب فزای
چیست شکر این کرم و لطف شگرف
در رضاجویی حق کردن صرف
شاه اگر خنجر خونریز شود
بهر آزار کسان تیز شود
سخت رویی چو سپر پیش آری
زخم بر بی گنهش نگذاری
وگر او برق فروزان گردد
وز غضب آتش سوزان گردد
ناید از تو که ازو تاب زنی
بلکه بر آتش او آب زنی
اهل حاجت چو در جود زنند
دم ز اندیشه مقصود زنند
اگر او راه خساست سپرد
بخل را عقل و کیاست شمرد
تو سوی جود کنی رهبریش
رو به احسان و عطا آوریش
وگر او پشت به انصاف کند
در عطا و کرم اسراف کند
تو در اصلاح تک و پوی کنی
به طریق وسطش روی کنی
وگر او راه طبیعت گیرد
ترک قانون شریعت گیرد
باز داری ز طبیعت رویش
هادی راه شریعت شویش
وگر او زاجر ظالم نشود
باعث رد مظالم نشود
تو بر آن زجر کنی انگیزش
سازی از بهر مظالم تیزش
این بود رسم و ره آگاهی
شاه را صورت دولتخواهی
نه که در نیک و بدش یار شوی
در شر و شور مددگار شوی
هر چه خواهد دل او آن خواهی
عالمی را ز ستم جان کاهی
ظلم را قاعده شوم نهی
بار بر گردن مظلوم نهی
دین فروشی و دیانت دانی
کفر ورزی و کفایت دانی
کافیی آری و این پنهان نیست
کز کفایت ده تو گشته دویست
تخم شیرین نکنی در شوره
رونق دین شکنی از توره
خوان صد مظلمه آری سویش
تا شکم پر کنی از پهلویش
همچو روبه که ز کوته نظری
از چراگاه به صد حیله گری
گاو را در نظر شیر برد
تا ز پس مانده او سیر خورد
دین خود جمله به دنیا دادی
طرفه کز دنیا هم ناشادی
می سزد گر نهدت طبع کرام
خسر الدنیا و الآخره نام
پیش ازین نیز سلاطین بودند
که همه صاحب تمکین بودند
بودشان کارگزاران در پیش
همه پاکیزه دل و نیک اندیش
دنیی خود تبع دین کرده
رسم دین پروری آیین کرده
برگرفته ز میان بهره خویش
کرده مرآت صفا چهره خویش
گشته از عاقبت کار آگاه
غم خور خلق و نصیحتگر شاه
چون یکی نکته به شاهی گفته
شاه ازان نکته چو گل بشکفتی
دل ز آلایش غفلت شستی
زان قبل نکته دیگر جستی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای می قرب شهت برده ز دست
زین قرابه نشده کس چو تو مست
هوش مصنوعی: ای می، که نوشیدن تو مرا به وجد آورده، هیچ‌کس مانند تو به سرحد مستی نرسیده است.
زود باشد که دهد خونابه
ساقی دورت ازین قرابه
هوش مصنوعی: به زودی ممکن است که مایعی سرخ رنگ از ظرف این نگار به زمین بریزد.
حق این قرب به شکر آر بجای
قرب حق بر سر این قرب فزای
هوش مصنوعی: یعنی برای اینکه به مقام نزدیک شدن به حق برسیم، شکر و سپاسگزاری لازم است. به جای اینکه فقط به مقام خود نزدیک شویم، باید قدر و ارزش این نزدیکی را بیشتر بشناسیم و بر آن بیفزاییم.
چیست شکر این کرم و لطف شگرف
در رضاجویی حق کردن صرف
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی نشان می‌دهد که هیچ تقدیر و قدردانی از لطف و مهربانی پروردگار در جستجوی رضایت او کافی نیست. به‌عبارتی، همه‌چیز در برابر رحمت و کرم خداوند کم ارزش است.
شاه اگر خنجر خونریز شود
بهر آزار کسان تیز شود
هوش مصنوعی: اگر پادشاهی خنجر بران و خطرناکی شود، به منظور آزار و ظلم به مردم، تند و تیز عمل خواهد کرد.
سخت رویی چو سپر پیش آری
زخم بر بی گنهش نگذاری
هوش مصنوعی: اگر بر روی کسی به سختی و سنگینی رفتار کنی، مانند سپری که از خود دفاع می‌کند، اجازه نمی‌دهی که او بر اثر رفتار ناعادلانه زخمی شود، حتی اگر او گناهی نداشته باشد.
وگر او برق فروزان گردد
وز غضب آتش سوزان گردد
هوش مصنوعی: اگر او مانند یک آتش روشن درخشان شود و از خشم تبدیل به آتش سوزانی گردد.
ناید از تو که ازو تاب زنی
بلکه بر آتش او آب زنی
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که از تو انتظار نمی‌رود که بر آتش عشق یا درد دیگری تاثیری بگذاری؛ بلکه باید تلاشت را کنی که به او کمک کنی یا حالش را بهتر کنی.
اهل حاجت چو در جود زنند
دم ز اندیشه مقصود زنند
هوش مصنوعی: وقتی کسانی که نیازمند هستند، در جود و بخشش صحبت می‌کنند، از تفکر بر روی هدف و خواسته‌های خود هم سخن می‌گویند.
اگر او راه خساست سپرد
بخل را عقل و کیاست شمرد
هوش مصنوعی: اگر او مسیر خساست را انتخاب کند، عقل و هوشمندی را به حساب بخل می‌گذارد.
تو سوی جود کنی رهبریش
رو به احسان و عطا آوریش
هوش مصنوعی: تو با generosity و بخشش راهنمایی می‌کنی و به سوی نیکی و بخشش هدایت می‌کنی.
وگر او پشت به انصاف کند
در عطا و کرم اسراف کند
هوش مصنوعی: اگر او در بخشش و مهربانی به انصاف پشت کند، در واقع اسراف و زیادی‌روی می‌کند.
تو در اصلاح تک و پوی کنی
به طریق وسطش روی کنی
هوش مصنوعی: تو در تلاش هستی که به بهبودی برسی، باید به راه میانه و معتدل توجه داشته باشی.
وگر او راه طبیعت گیرد
ترک قانون شریعت گیرد
هوش مصنوعی: اگر او به راه طبیعت برود، قوانین شریعت را ترک می‌کند.
باز داری ز طبیعت رویش
هادی راه شریعت شویش
هوش مصنوعی: اگر بتوانی از طبیعت خود دوری کنی و بر راه حق و شریعت پایبند باشی، به رشد و پیشرفت دست خواهی یافت.
وگر او زاجر ظالم نشود
باعث رد مظالم نشود
هوش مصنوعی: اگر او به خاطر ظلم و ستم خشمگین نشود، موجب نخواهد شد که injustices رد شوند.
تو بر آن زجر کنی انگیزش
سازی از بهر مظالم تیزش
هوش مصنوعی: تو بر آن ظلم و ستم می‌کنی، و این باعث برانگیختن خشم و عکس‌العمل می‌شود.
این بود رسم و ره آگاهی
شاه را صورت دولتخواهی
هوش مصنوعی: این روش و راهی که به شاه آگاهی می‌دهد، نشانه‌ای از خواسته‌ی او برای رسیدن به موفقیت و حکومت کردن است.
نه که در نیک و بدش یار شوی
در شر و شور مددگار شوی
هوش مصنوعی: نه اینکه فقط در هنگام خوبی‌ها دوست و یار باشی، بلکه در زمان سختی‌ها و مشکلات نیز باید کمک‌رسان باشی.
هر چه خواهد دل او آن خواهی
عالمی را ز ستم جان کاهی
هوش مصنوعی: هر چه دل او بخواهد، تو هم آن را بخواهی، حتی اگر این خواسته باعث رنج کشیدن جهانی از ظلم شود.
ظلم را قاعده شوم نهی
بار بر گردن مظلوم نهی
هوش مصنوعی: ظلم قاعده‌ای شوم است و نباید بار آن بر دوش مظلومان گذاشته شود.
دین فروشی و دیانت دانی
کفر ورزی و کفایت دانی
هوش مصنوعی: آنگونه که با دین و مذهب رفتار می‌شود، نشان‌دهنده‌ واقعیات و ایمان نیست؛ بلکه آگاهی از اصول و قواعد دین به تنهایی کافی نیست و ممکن است به اشتباه، به دشواری‌هایی در زندگی منجر شود.
کافیی آری و این پنهان نیست
کز کفایت ده تو گشته دویست
هوش مصنوعی: به اندازه کافی داری و این موضوع پنهان نیست که از نعمت‌های فراوانی که داری، به دو برابر رسیده‌ای.
تخم شیرین نکنی در شوره
رونق دین شکنی از توره
هوش مصنوعی: پیام این عبارت به نوعی درباره‌ی کاشتن و پرورش خوب و شیرین در زمین‌های نامساعد و دشوار صحبت می‌کند. در واقع می‌گوید که اگر نتوانی در شرایط سخت و نامطلوب، محصولی شیرین و مفید به دست بیاوری، به نوعی به دین و اصول خود آسیب می‌زنی و به آنها لطمه می‌زنی. به عبارت دیگر، تلاش برای به دست آوردن بهترین‌ها در شرایط سخت، از اهمیت خاصی برخوردار است و در غیر این صورت، اصول و اعتقادات تحت تأثیر قرار می‌گیرند.
خوان صد مظلمه آری سویش
تا شکم پر کنی از پهلویش
هوش مصنوعی: از او درخواستی کن تا نیازهایت را برآورده کند و به طوری که بهره‌مندی تو از او سبب سیر شدن و تأمین نیازهای جسمی‌ات شود.
همچو روبه که ز کوته نظری
از چراگاه به صد حیله گری
هوش مصنوعی: مانند روباهی که به خاطر کوتاه‌نگری‌اش از چراگاه دور شده و به شیوه‌های مختلف تلاش می‌کند تا بازگردد.
گاو را در نظر شیر برد
تا ز پس مانده او سیر خورد
هوش مصنوعی: شیر در نظر مردم به شکل گاو درآمده است تا از باقی‌مانده او تغذیه کند.
دین خود جمله به دنیا دادی
طرفه کز دنیا هم ناشادی
هوش مصنوعی: تمام دین خود را برای دنیا فدای کردی، اما از این دنیا هم خوشحال نیستی.
می سزد گر نهدت طبع کرام
خسر الدنیا و الآخره نام
هوش مصنوعی: اگر طبیعت نیک تو را برانگیزد، شایسته است که بر تو نامی نیک به یادگار بماند و در نتیجه دنیا و آخرتت را زیان نیاوری.
پیش ازین نیز سلاطین بودند
که همه صاحب تمکین بودند
هوش مصنوعی: قبل از این نیز پادشاهانی وجود داشته‌اند که از قدرت و تسلط برخوردار بودند.
بودشان کارگزاران در پیش
همه پاکیزه دل و نیک اندیش
هوش مصنوعی: کارگزاران آنها در برابر همه، دل‌های پاک و اندیشه‌های نیک دارند.
دنیی خود تبع دین کرده
رسم دین پروری آیین کرده
هوش مصنوعی: دنیا برای خود، تحت تأثیر دین قرار گرفته و راه و رسم پرورش دین را دنبال کرده است.
برگرفته ز میان بهره خویش
کرده مرآت صفا چهره خویش
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به زیبایی و صفای چهره خود اشاره می‌کند که از دل و وجود خودش نشأت گرفته است. او می‌گوید که درونش را با زیبایی و صفا آراسته و این زیبایی در چهره‌اش نمایان است.
گشته از عاقبت کار آگاه
غم خور خلق و نصیحتگر شاه
هوش مصنوعی: کسی که از نتیجه کارش باخبر شده، به خاطر مردم ناراحت است و برای پادشاه هم نصیحت می‌کند.
چون یکی نکته به شاهی گفته
شاه ازان نکته چو گل بشکفتی
هوش مصنوعی: زمانی که کسی نکته‌ای را به پادشاه بیان کرد، پادشاه از آن نکته به قدری خوشحال شد که مانند گل شکفت و رونق گرفت.
دل ز آلایش غفلت شستی
زان قبل نکته دیگر جستی
هوش مصنوعی: دل خود را از آلودگی‌های غفلت پاک کن، و به دنبال نکته‌ای عمیق‌تر برو.