گنجور

بخش ۱۰۱ - حکایت راهبی که فریفته نشد به دعوی شیطان که گفت من عیسی ام از آسمان نزول کرده

راهبی را در دل زد غم دین
شد درین دیر دو در گوشه نشین
در صحبت به رخ خلق ببست
فارغ از خلق به خلوت بنشست
دیو هر چند چپ و راست شتافت
هیچ بر رهزنی اش دست نیافت
روزی از خاک درش سر بر زد
سر انگشت ادب بر در زد
راهب از صومعه زد بانگ که کیست
بر در و در زدن او پی چیست
گفت من عیسی ام از چرخ برین
آمده تا شومت رهبر دین
گفت من دین وی آموخته ام
دیده از نور وی افروخته ام
گر همان دین نخست آورده ست
خالی از فایده کاری کرده ست
ور پی دین دگر کرده نزول
هرگز آن دین ز ویم نیست قبول
دیو چون دید که آن زرق و فسون
هیچ نگرفت در آن پاک درون
بانگ برداشت که من ابلیسم
لیک تو ایمنی از تلبیسم
از خطا هر چه بپرسی و صواب
گویمت بر نهج صدق جواب
گفت از مکر تو آگاهم من
گفتگوی تو نمی خواهم من
دیو چون گشت خجالت زده باز
داد راهب زپی او آواز
کای شده کجرویت عادت و خوی
پرسمت یک دو سخن راست بگوی
که درین دایره دیر شکست
کی بر این طایفه ات باشد دست
گفت آن روز که از ظلمت خشم
پرده شان بسته شود بر دل و چشم
دانش و بینششان کم گردد
پشت دینداریشان خم گردد
همچو گویی به کف نوزادان
یک به یک از زد و بردش شادان
پیش چوگان من افتند زبون
حالشان هر نفسی دیگرگون

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

راهبی را در دل زد غم دین
شد درین دیر دو در گوشه نشین
هوش مصنوعی: یک راهب در دل خود احساس ناراحتی و غم نسبت به دینش کرد و در این معبد، در گوشه‌ای تنها نشسته است.
در صحبت به رخ خلق ببست
فارغ از خلق به خلوت بنشست
هوش مصنوعی: در جمع با دیگران ظاهرش را حفظ می‌کند و به هیچ کس وابسته نیست، اما در تنهایی خود را آزاد و آرام می‌یابد.
دیو هر چند چپ و راست شتافت
هیچ بر رهزنی اش دست نیافت
هوش مصنوعی: دیو اگرچه به سمت چپ و راست حرکت می‌کند، هیچ‌کس نمی‌تواند به او آسیبی برساند یا او را متوقف کند.
روزی از خاک درش سر بر زد
سر انگشت ادب بر در زد
هوش مصنوعی: روزی خاک از خود جوانه‌ای سر بیرون آورد و با ناز و ادب بر در کوبید.
راهب از صومعه زد بانگ که کیست
بر در و در زدن او پی چیست
هوش مصنوعی: راهب از صومعه ندا کرد و پرسید که کیست که در را می‌زند و از او می‌خواهد بداند که هدفش از زدن در چیست.
گفت من عیسی ام از چرخ برین
آمده تا شومت رهبر دین
هوش مصنوعی: او گفت که من عیسی هستم که از آسمان به زمین آمده‌ام تا تو را راهنمایی کنم و هدایت دینی را به عهده بگیرم.
گفت من دین وی آموخته ام
دیده از نور وی افروخته ام
هوش مصنوعی: گفت که من آموزه‌های او را یاد گرفته‌ام و چشمانم از نور وجود او روشن و پرنور شده است.
گر همان دین نخست آورده ست
خالی از فایده کاری کرده ست
هوش مصنوعی: اگر همان دین اولی را آورده، بدون فایده بوده و کار عبثی انجام داده است.
ور پی دین دگر کرده نزول
هرگز آن دین ز ویم نیست قبول
هوش مصنوعی: اگر کسی برای دینی دیگر به زمین بیفتد، هرگز آن دین از من پذیرش ندارد.
دیو چون دید که آن زرق و فسون
هیچ نگرفت در آن پاک درون
هوش مصنوعی: وقتی دیو دید که جادو و فریبش در آن روح پاک و بی‌آلایش تاثیری نداشت، ناامید شد.
بانگ برداشت که من ابلیسم
لیک تو ایمنی از تلبیسم
هوش مصنوعی: صدایی به گوش رسید که می‌گفت من ابلیس هستم، اما تو از فریب و وسوسه‌ای که به وجود می‌آورم در امان هستی.
از خطا هر چه بپرسی و صواب
گویمت بر نهج صدق جواب
هوش مصنوعی: هر گونه سوالی دربارهٔ اشتباهات داشته باشی، من به درستی و با صداقت پاسخ می‌دهم.
گفت از مکر تو آگاهم من
گفتگوی تو نمی خواهم من
هوش مصنوعی: می‌گوید که از نیرنگ‌ها و فریب‌های تو آگاه هستم و نمی‌خواهم با تو صحبت کنم.
دیو چون گشت خجالت زده باز
داد راهب زپی او آواز
هوش مصنوعی: وقتی دیو احساس شرمندگی کرد، راهب از پشت او فریاد زد و او را به راهی هدایت کرد.
کای شده کجرویت عادت و خوی
پرسمت یک دو سخن راست بگوی
هوش مصنوعی: ای کسی که راه کج را پیش گرفته‌ای، عادت و خوی تو مرا نگران کرده است. لطفاً یک یا دو کلمه راست بگو.
که درین دایره دیر شکست
کی بر این طایفه ات باشد دست
هوش مصنوعی: در این دایرهٔ زمان، شکست خوردن دردی است که نمی‌توان از آن رهایی یافت، و در این میان، دیگران هم نمی‌توانند به یاری این گروه بشتابند.
گفت آن روز که از ظلمت خشم
پرده شان بسته شود بر دل و چشم
هوش مصنوعی: در آن روزی که پرده از خشم و ظلمت کنار برود و روشنایی به دل و چشمان انسان بتابد.
دانش و بینششان کم گردد
پشت دینداریشان خم گردد
هوش مصنوعی: اگر علم و آگاهی آن‌ها کاهش یابد، ایمان و دینداری آن‌ها هم تضعیف خواهد شد.
همچو گویی به کف نوزادان
یک به یک از زد و بردش شادان
هوش مصنوعی: مثل اینکه در دستان نوزادان، یکی یکی می‌خواهند چیزهای خوب را بگیرند و از گرفتن آنها خوشحال هستند.
پیش چوگان من افتند زبون
حالشان هر نفسی دیگرگون
هوش مصنوعی: هر بار که در بازی خودم حرکت می‌کنم، حال و روز رقیبانم به شدت تغییر می‌کند و به حالت درمانده و ناتوان در می‌آیند.