گنجور

بخش ۶۲ - ختم خطاب و خاتمه کتاب

خامه چو بر موجب جف القلم
خشک بیستاد از این خوش رقم
بهر دعا از لب ام الکتاب
حرف سقاک اللهش آمد خطاب
روح امین دست به آمین گشاد
چرخ برین سبحه پروین گشاد
گوهر آن سبحه به پایش فشاند
در قدم غالیه سایش فشاند
گفت جزاک الله ازین فیض پاک
از تو به سجاده نشینان خاک
نقش شفانامه عیسی ست این
یا رقم خامه مانی ست این
غنچه ای از گلبن ناز آمده
یا گلی از گلشن راز آمده
حرف کش دفتر فرزانگیست
تازه کن مایه دیوانگیست
قفل گشای در کاخ صفاست
عطر فزای گل شاخ وفاست
صبح طرب مطلع انوار اوست
جیب ادب مخزن اسرار اوست
نظم کلامش نه بغایت بلند
تا نشود هر کس ازان بهره مند
سر معانیش نه زانسان دقیق
کش نتوان یافت به فکر عمیق
لفظ خوش و معنی ظاهر در او
آب زلال است و جواهر در او
از خس و خاشاک چو صافیست آب
می نشود بر در و گوهر حجاب
شاهد اسرار وی از صوت و حرف
کرده لباسی به بر خود شگرف
بسته حروفش تتق مشکفام
«حور مقصورات فی الخیام »
ماشطه خامه چو آراستش
از قبل من لقبی خواستش
تحفت الاحرار لقب دادمش
تحفه به احرار فرستادمش
هر که به دل از خردش روزنی ست
در نظرش هر ورقی گلشنی ست
راست چمن هاست در آنجا سطور
پر گل شادی و نهال سرور
جوی زر جدولشان آبخورد
سبزه تر گرد وی از لاژورد
گرد مجلد سوی جلدش چو میل
داد ادیم از سر مهرش سهیل
زهره شد از چنگ پرآوازه اش
تار بریشم ده شیرازه اش
هیکل آیات گرامیست این
حرز حمایتگر جامیست این
باش خدایا به کمال کرم
حافظ او ز آفت هر کج قلم
ظلمت کلک وی ازین حرف نور
دار چو انگشت بداندیش دور
چون بتراشد ز سر خامه نیش
سازد ازان نیش دل نامه ریش
خط وی از خطه دانش برون
گشته به سر حد خطا رهنمون
چون خط تقطیع نه بر اصطلاح
وز حک و اصلاح نگیرد صلاح
تیغ کند خامه سر تیز را
رشته برد نظم دلاویز را
کلک وی از چوب عوان بدتر است
وزن کش قافیه ویرانگر است
دیده حرفی که بود دیده باز
گردد ازو وقت کتابت فراز
حرف نگارد چو به کلک هوس
نقطه نه بر جای نهد چون مگس
گاه زند بر رخ عم خال غم
گاه شود سیم ز دستش ستم
بس که مرید از قلمش مرتد است
ضد وی آنجا که نویسد صد است
چند به لب باج حکایت دهیم
شکر به تاراج شکایت دهیم
شکر که این رشته به پایان رسید
بخیه این خرقه به دامان رسید
مهر نه خاتمه این خطاب
شد رقم خاتم تم الکتاب

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خامه چو بر موجب جف القلم
خشک بیستاد از این خوش رقم
هوش مصنوعی: زمانی که قلم بر روی کاغذ می‌نشیند و به نوشتن می‌پردازد، احساس می‌کند که خشک و بی‌روح است، اما وقتی به خط زیبا و خوشایند می‌نویسد، جان تازه‌ای می‌یابد.
بهر دعا از لب ام الکتاب
حرف سقاک اللهش آمد خطاب
هوش مصنوعی: به خاطر دعا کردن از زبان قرآن، نامه‌ای برای او فرستاده شده که به او می‌گوید: «خدا تو را سیراب کند».
روح امین دست به آمین گشاد
چرخ برین سبحه پروین گشاد
هوش مصنوعی: روح مطمئن و درستکار، دست خود را به سمت خواسته‌ها دراز کرد و آسمان مانند دانه‌های تسبیحی در دست پروین، باز و گسترده شد.
گوهر آن سبحه به پایش فشاند
در قدم غالیه سایش فشاند
هوش مصنوعی: در این بیت، اشاره به ارزشمند بودن و زیبایی چیزی است که مانند گوهری به پاهای کسی افشانده شده است و این نشان‌دهنده توجه و ارادت او به آن شخص یا چیز خاص است. همچنین، اشاره به لطافت و جاذبه‌ای دارد که در حرکت و حضور آن شخص وجود دارد و به نوعی به زیبایی و شکوه او اشاره می‌کند.
گفت جزاک الله ازین فیض پاک
از تو به سجاده نشینان خاک
هوش مصنوعی: او گفت: خداوند جزای خیرت دهد که از این نعمت پاک، به نشسته‌های بر سجاده خاکی بخشیده‌ای.
نقش شفانامه عیسی ست این
یا رقم خامه مانی ست این
هوش مصنوعی: این دو تصویر به دو شخصیت بزرگ اشاره دارد. یکی به عیسی مسیح و شفای او اشاره می‌کند که توانایی معجزه کردن و بهبود بخشیدن به دیگران را دارد. دیگری به مانی، نقاش و پیامبر ایرانی اشاره دارد که آثارش به نوعی جنبه‌ای از روحانیت و زیبایی را در بر دارد. در واقع، این عبارت به مقایسه دو نوع قدرت و تأثیرگذاری در زندگی و هنر اشاره دارد.
غنچه ای از گلبن ناز آمده
یا گلی از گلشن راز آمده
هوش مصنوعی: یک غنچه زیبا از باغی دل‌انگیز آمده یا گلی شگفت‌انگیز از باغی پنهان و اسرارآمیز آمده است.
حرف کش دفتر فرزانگیست
تازه کن مایه دیوانگیست
هوش مصنوعی: تازه کردن افکار و ایده‌های عمیق و حکیمانه، چیزیست که به افزایش شور و هیجان در زندگی منجر می‌شود.
قفل گشای در کاخ صفاست
عطر فزای گل شاخ وفاست
هوش مصنوعی: عطر دل‌انگیز گل‌های عاشقانه، دروازه‌بان زیبایی و شکوه کاخ صفا را می‌گشاید.
صبح طرب مطلع انوار اوست
جیب ادب مخزن اسرار اوست
هوش مصنوعی: صبحی که شادابی و نشاط به همراه دارد، آغاز روشنایی و نور اوست و همچنین رفتار و آداب او جایگاه نگهداری رازهای بزرگ است.
نظم کلامش نه بغایت بلند
تا نشود هر کس ازان بهره مند
هوش مصنوعی: کلام او به گونه‌ای نیست که خیلی پیچیده یا دشوار باشد، تا همه بتوانند از آن استفاده کنند و بهره‌مند شوند.
سر معانیش نه زانسان دقیق
کش نتوان یافت به فکر عمیق
هوش مصنوعی: معانی عمیق و دقیق این موضوع را نمی‌توان فقط با فکر کردن به آن به دست آورد، چون براستی درک عمیق‌تری از آن نیاز است.
لفظ خوش و معنی ظاهر در او
آب زلال است و جواهر در او
هوش مصنوعی: این جمله به زیبایی و روشنی اشاره دارد. یعنی کلمات زیبا و معانی واضح در او مانند آب زلال و جواهر درخشان هستند. به عبارتی دیگر، او دارای ویژگی‌هایی است که هم از نظر گفتار و هم از نظر معنی، شفاف و ارزشمند است.
از خس و خاشاک چو صافیست آب
می نشود بر در و گوهر حجاب
هوش مصنوعی: آب وقتی صاف و زلال باشد، دیگر چیزهای بی‌ارزش و زائد نمی‌توانند بر روی آن بمانند و زیبایی و درخشندگی آن را پنهان کنند.
شاهد اسرار وی از صوت و حرف
کرده لباسی به بر خود شگرف
هوش مصنوعی: شاهد رازهای او، از سخن و صدا، لباسی شگفت‌انگیز به تن کرده است.
بسته حروفش تتق مشکفام
«حور مقصورات فی الخیام »
هوش مصنوعی: حروفش مانند مشک‌های خوشبو و معطر است که به نوعی به زیبایی و لطافت حورهای بهشتی در خیمه‌ها اشاره دارد.
ماشطه خامه چو آراستش
از قبل من لقبی خواستش
هوش مصنوعی: وقتی که آرایشگر با دقت و مهارت، کارش را شروع کرد، از من خواست که یک نام مناسب برایش انتخاب کنم.
تحفت الاحرار لقب دادمش
تحفه به احرار فرستادمش
هوش مصنوعی: به آزادی‌خواهان هدیه‌ای را تقدیم کردم و نام آن را "تحفۀ آزادگان" گذاشتم.
هر که به دل از خردش روزنی ست
در نظرش هر ورقی گلشنی ست
هوش مصنوعی: هر کسی که در دلش از عقل و خردش نوری وجود داشته باشد، برای او هر چیزی در دنیا مانند باغی از گل‌هاست.
راست چمن هاست در آنجا سطور
پر گل شادی و نهال سرور
هوش مصنوعی: در آنجا چمن‌ها سرسبز و زیباست و خط‌هایی از گل‌ها، نشانه‌ای از شادی و درختانی که نماد خوشحالی‌اند، به چشم می‌خورد.
جوی زر جدولشان آبخورد
سبزه تر گرد وی از لاژورد
هوش مصنوعی: در این بیت، اشاره به تصویری زیبا از طبیعت و چمن‌زارهایی است که در کنار جوی آب طلا مانند وجود دارند. آب این جوی باعث سرسبزی و طراوت گیاهان شده و رنگ لاژوردی (آبی عمیق) همچون آسمان یا دریا را به فضا اضافه کرده است. به عبارتی، زیبایی و طراوت طبیعت را توصیف می‌کند.
گرد مجلد سوی جلدش چو میل
داد ادیم از سر مهرش سهیل
هوش مصنوعی: اینگونه به نظر می‌رسد که در دل یک کتاب، کتابی دیگر وجود دارد که با عشق و محبت به آن توجه شده است. در اینجا به ستاره سهیل اشاره شده که نمادی از زیبایی و درخشش است. این تصویر نشان‌دهنده‌ی علاقه و ارتباط عمیق با محتوای کتاب و زیبایی‌های آن است.
زهره شد از چنگ پرآوازه اش
تار بریشم ده شیرازه اش
هوش مصنوعی: زهره به خاطر آواز زیبا و دلنشینی که دارد، از بی‌نظمی و آشفتگی در تار و پودش رنج می‌برد و به نوعی درگیر تاثیر آن می‌شود.
هیکل آیات گرامیست این
حرز حمایتگر جامیست این
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که ساختمان آیات (کتاب وحی) دارای ارزش و احترام ویژه‌ای است و به نوعی می‌تواند به عنوان یک حفاظ و محافظت‌کننده از انسان‌ها عمل کند.
باش خدایا به کمال کرم
حافظ او ز آفت هر کج قلم
هوش مصنوعی: خداوندا، به واسطه‌ی کمال بخشش و مهربانی‌ات، از هر گونه آسیبی او را حفظ کن.
ظلمت کلک وی ازین حرف نور
دار چو انگشت بداندیش دور
هوش مصنوعی: اگر به شاعری اشاره کنیم که با کلامش در دل تاریکی، نور و روشنی می‌افروزد، درمی‌یابیم که باید از دیدگاه‌های منفی و بداندیشی دوری کنیم. این شاعر به زیبایی توانسته است با کلامش، فضای تیره را روشن کند و ما را به دور از افکار منفی رهنمون سازد.
چون بتراشد ز سر خامه نیش
سازد ازان نیش دل نامه ریش
هوش مصنوعی: وقتی قلم از سر خود حرکت کند، نیشی می‌زند که دل را زخم می‌کند.
خط وی از خطه دانش برون
گشته به سر حد خطا رهنمون
هوش مصنوعی: خط زیبای او از دنیای دانش فراتر رفته و به مرز اشتباه نزدیک شده است.
چون خط تقطیع نه بر اصطلاح
وز حک و اصلاح نگیرد صلاح
هوش مصنوعی: زمانی که خط را قطع می‌کنیم و به اصطلاح شکسته می‌شود، هیچ اصلاحی بر آن انجام نخواهد شد و به نتیجه مطلوبی نخواهیم رسید.
تیغ کند خامه سر تیز را
رشته برد نظم دلاویز را
هوش مصنوعی: تیغ کند، یعنی قلمی که برنده نیست و توانایی ندارد، سر تیز را یعنی نوک تیز را، در اینجا به معنای ایجاد اثر می‌باشد، و رشته برد به معنای جدا کردن یا مرتب کردن است. بنابراین می‌توان گفت که قلم بی‌مقداری نمی‌تواند نظم زیبا و موزونی را ایجاد کند یا حفظ کند.
کلک وی از چوب عوان بدتر است
وزن کش قافیه ویرانگر است
هوش مصنوعی: قلم او از چوب بی‌کیفیت هم بدتر است، چون بارش برای قافیه‌ها ویران‌کننده است.
دیده حرفی که بود دیده باز
گردد ازو وقت کتابت فراز
هوش مصنوعی: چشمی که به چیزهایی نگاه کرده، باید زمان نوشتن از آن‌ها دور شود.
حرف نگارد چو به کلک هوس
نقطه نه بر جای نهد چون مگس
هوش مصنوعی: وقتی مفاهیم و خواسته‌ها به تصویر کشیده می‌شوند، مانند این است که خطی کشیده شده باشد، اما در این میان، توجه به جزئیات مهم نیست و ممکن است خطی که کشیده شده، تنها به اندازه نشانی باشد که مگس بر روی آن می‌گذارد.
گاه زند بر رخ عم خال غم
گاه شود سیم ز دستش ستم
هوش مصنوعی: گاهی غم بر چهره‌ی عم نمایان می‌شود و گاهی نیز نقره‌فام می‌گردد از ظلمتی که بر دستانش می‌افتد.
بس که مرید از قلمش مرتد است
ضد وی آنجا که نویسد صد است
هوش مصنوعی: هر چقدر که پیروان او از دست نوشته‌هایش به انحراف می‌روند، در واقع او در آنجایی که می‌نویسد به شدت مخالف است.
چند به لب باج حکایت دهیم
شکر به تاراج شکایت دهیم
هوش مصنوعی: چند بار باید از شیرینی زندگی بگوییم و در عوض از تلخی‌هایش گلایه کنیم؟
شکر که این رشته به پایان رسید
بخیه این خرقه به دامان رسید
هوش مصنوعی: خوشحالی از این که این مسیر تمام شده و درز این لباس به دامن دوخته شده است.
مهر نه خاتمه این خطاب
شد رقم خاتم تم الکتاب
هوش مصنوعی: محبت و عشق انتهای این پیام نیست، بلکه در واقع نشان‌دهنده‌ی پایان کتابی بزرگ و کامل است.