بخش ۵۳ - حکایت زاغی که چند روز در قفای کبکی دوید و از رفتار خود بازمانده به وی نرسید
زاغی از آنجا که فراغی گزید
رخت خود از باغ به راغی کشید
زنگ زدود آینهٔ باغ را
خال سیه گشت رخ راغ را
دید یکی عرصه به دامان کوه
عرضهده مخزن پنهان کوه
سبزه و لاله چو لب مهوشان
داده ز فیروزه و لعلش نشان
نادره کبکی به جمال تمام
شاهد آن روضهٔ فیروزهفام
فاختهگون صدره به بر کرده تنگ
دوخته بر صدره سجاف دورنگ
تیهو و دراج بدو عشقباز
بر همه از گردن و سر سرفراز
پایچه ها برزده تا ساق پای
کرده ز چستی به سر تیغ جای
بر سر هر سنگ زده قهقهه
پی سپرش هم ره و هم بیرهه
تیزرو و تیزدو و تیزگام
خوشپرش و خوشروش و خوشخرام
هم حرکاتش متناسب به هم
هم خطواتش متقارب به هم
زاغ چو دید آن ره و رفتار را
وان روش و جنبش هموار را
با دلی از دور گرفتار او
رفت به شاگردی رفتار او
باز کشید از روش خویش پای
وز پی او کرد به تقلید جای
بر قدم او قدمی می کشید
وز قلم پا رقمی می کشید
در پی اش القصه در آن مرغزار
رفت بر این قاعده روزی سه چار
عاقبت از خامی خود سوخته
ره روی کبک نیاموخته
کرد فرامش ره و رفتار خویش
ماند غرامت زده از وار خویش
هر کس ازین دایره تیزرو
هست درین دیر به واری گرو
جامی و از وار همه سادگی
تاجور مسند آزادگی
بخش ۵۲ - مقاله شانزدهم در شرح حال نو رسیدگان غره به عهد جوانی که غره ماه عیش و کامرانی است: ای شده با موی سیاه از غروربخش ۵۴ - مقاله هفدهم در اشارت به حسن خوبان و جمال محبوبان که دلفریب ترین گل این بهارستانند و ناشکیب ترین نقش این نگارستان: نقش سراپرده شاهیست حسن
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زاغی از آنجا که فراغی گزید
رخت خود از باغ به راغی کشید
هوش مصنوعی: یک زاغ از جایی که احساس آسایش کرد، وسایل و belongings خود را از باغ به مزرعهای برد.
زنگ زدود آینهٔ باغ را
خال سیه گشت رخ راغ را
هوش مصنوعی: زنندهٔ زنگ، آینهٔ باغ را پاک کرد و نشانهٔ سیاه بر چهرهٔ زیبای باغ افتاد.
دید یکی عرصه به دامان کوه
عرضهده مخزن پنهان کوه
هوش مصنوعی: یک منظره زیبا در دامان کوه را مشاهده کردم که مخزنی پنهان در دل آن نهفته است.
سبزه و لاله چو لب مهوشان
داده ز فیروزه و لعلش نشان
هوش مصنوعی: سبزه و لاله، مانند لبهای زیبا و دلفریب، از جنس فیروزه و لعل، زیبایی و جلوه خاصی به معرض نمایش گذاشتهاند.
نادره کبکی به جمال تمام
شاهد آن روضهٔ فیروزهفام
هوش مصنوعی: شخصی زیبا و منحصر به فرد به قدری جذاب است که مانند گلهای زیبا در باغی رنگین و دلچسب به نظر میرسد.
فاختهگون صدره به بر کرده تنگ
دوخته بر صدره سجاف دورنگ
هوش مصنوعی: پرندهای مانند فاخته، با ظاهری زیبا و تنگنقش، گردن خود را بهخوبی تزئین کرده و بر روی سینهاش پارچهای با دو رنگ مختلف دوخته است.
تیهو و دراج بدو عشقباز
بر همه از گردن و سر سرفراز
هوش مصنوعی: تیهو و دراج با شور و عشق در پروازند و بر همه موجودات از نظر سر و قامت برتر و سرفراز هستند.
پایچه ها برزده تا ساق پای
کرده ز چستی به سر تیغ جای
هوش مصنوعی: پایچۀ های پا را به زحمت بالا میبرد و به خاطر سرعت و تیزی، در نوک تیغه جا میگیرند.
بر سر هر سنگ زده قهقهه
پی سپرش هم ره و هم بیرهه
هوش مصنوعی: در هر نقطهای که به سنگی برخورد میکند، خنده و شادی وجود دارد؛ چون او هم در راه است و هم بیراه.
تیزرو و تیزدو و تیزگام
خوشپرش و خوشروش و خوشخرام
هوش مصنوعی: شما دارای سرعت و شتاب بالایی هستید و در حرکت و جهشهای خود بسیار زیبا و دلنشین عمل میکنید.
هم حرکاتش متناسب به هم
هم خطواتش متقارب به هم
هوش مصنوعی: حرکات او به خوبی با یکدیگر هماهنگ است و گامهایش نیز به هم نزدیک و متناسب هستند.
زاغ چو دید آن ره و رفتار را
وان روش و جنبش هموار را
هوش مصنوعی: وقتی زاغ آن راه و شیوهی رفتن و حرکت آسان را دید، تصمیم گرفت که چگونه عمل کند.
با دلی از دور گرفتار او
رفت به شاگردی رفتار او
هوش مصنوعی: با دلی پر از اشتیاق و دور، به شاگردی و یادگیری از او پرداخته است.
باز کشید از روش خویش پای
وز پی او کرد به تقلید جای
هوش مصنوعی: او از راه و روش خود فاصله گرفت و به دنبال او رفت و تلاش کرد تا از او تقلید کند.
بر قدم او قدمی می کشید
وز قلم پا رقمی می کشید
هوش مصنوعی: او در حالی که پا به پای او حرکت میکرد، از سایهی پاهایش اثری به جا میگذاشت.
در پی اش القصه در آن مرغزار
رفت بر این قاعده روزی سه چار
هوش مصنوعی: در نتیجه، روزی در آن دشت، به همین ترتیب، سه یا چهار بار رفت.
عاقبت از خامی خود سوخته
ره روی کبک نیاموخته
هوش مصنوعی: سرانجام از نادانیام آسیب دیدم، زیرا راه و رسم پرواز را از کبک نیاموختم.
کرد فرامش ره و رفتار خویش
ماند غرامت زده از وار خویش
هوش مصنوعی: رفتار و راه خود را فراموش کرد، اما هنوز زخمخورده از سرنوشت خود باقی مانده است.
هر کس ازین دایره تیزرو
هست درین دیر به واری گرو
هوش مصنوعی: هر کسی که از این دایره بیتاب و پرشتاب خارج شود، در این مکان مقدس به گناه و انحراف دچار میشود.
جامی و از وار همه سادگی
تاجور مسند آزادگی
هوش مصنوعی: مردی که در آرامش و سادگی زندگی میکند، بر تاریکیها و مشکلات غلبه پیدا میکند و به جایگاه بلندی از آزادگی میرسد.
حاشیه ها
1398/12/09 06:03
حسین رضائی
این همان مثل است که امروزه گویند در افواه:
آمدیم راه رفتن کبک را بیاموزیم، راه رفتن خودمان هم یادمان رفت.
1402/07/21 21:10
نوید .
خلق را تقلیدشان بر باد داد
1403/07/21 22:10
sharam forooghi
این شعر در کتاب فارسی پایه یازدهم ما آورده شده.
ولی متاسفانه 10 بیتش حذف شده!
1404/01/17 00:04
منطقی ایرانی
حکایت غرب زدگی ملت ماست