بخش ۳۵ - حکایت علی بن موفق قدس سره و مناجات وی با حضرت حق جل و علا
پور موفق که به توفیق حق
برد ز هر پیر موفق سبق
بادیه کعبه بسی می برید
محنت آن راه بسی می کشید
روزی از آنجا که دلی داشت تنگ
زد به در کعبه سر خود به سنگ
گفت خدایا پس هر محنتی
سوی من افکن نظر رحمتی
راه حج و عمره بسی رفته ام
بهر تو نی بهر کسی رفته ام
دل به وفای تو گرو بوده ام
بی سر و پا در تک و دو بوده ام
زین سفرم نیست به کف حاصلی
نی سره وقتی نه به سامان دلی
هیچ ندانم که مرا حال چیست
بخت مرا مایه اقبال چیست
شب چو درین درد فرو شد به خواب
آمدش از حضرت بی چون خطاب
کای به رهم پای ز سر ساخته
بر همه زین پای سرافراخته
گر نه تو را خواستمی کی چنین
دادمیت ره سوی این سرزمین
هر که نه مایل به سوی وی شوی
سوی خودش راهنما کی شوی
حاصلت این بس که تو را خواستم
باطنت از شوق خود آراستم
ره به سوی خانه خود دادمت
بر در هر کس نفرستادمت
یارب از آنجا که کرم آن توست
چشم همه بر در احسان توست
جامی اگر چند نه صاحبدلیست
از تو به امید چنین حاصلیست
بخش ۳۴ - مقاله هفتم در اشارت به زیارت بیت الله الحرام که به وادی تگ و پویش در پس هر سنگی سرهنگی سر نهاده و در بوادی جست و جویش در هر بن خاری گرفتاری از پای درافتاده: ای ز گلت نا زده سر حب دلبخش ۳۶ - مقاله هشتم در اشارت به عزلت مشتمل بر عزت که بی «عین » علم زلت است و بی «زای » زهد علت: ای چو گلت جیب به چنگ خسان
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پور موفق که به توفیق حق
برد ز هر پیر موفق سبق
هوش مصنوعی: فرزند موفق که به برکت حق، از هر پیر موفق پیشی گرفته است.
بادیه کعبه بسی می برید
محنت آن راه بسی می کشید
هوش مصنوعی: اینجا اشاره به سفرهایی است که افراد برای رسیدن به کعبه انجام میدهند. در این مسیر، مشکلات و سختیهای زیادی وجود دارد که مسافران با آنها روبرو میشوند. اما با وجود این دشواریها، عزم و اراده آنها از بین نمیرود و با پشتکار و تلاش به مقصد خود میرسند.
روزی از آنجا که دلی داشت تنگ
زد به در کعبه سر خود به سنگ
هوش مصنوعی: روزی شخصی به شدت نگران و غمگین به در کعبه رفت و در حالی که دلش پر از درد و ناامیدی بود، سرش را به سنگ زد.
گفت خدایا پس هر محنتی
سوی من افکن نظر رحمتی
هوش مصنوعی: خدایا، هر مشکلی که باشد، آن را به من بده و به من با رحمتت نگاه کن.
راه حج و عمره بسی رفته ام
بهر تو نی بهر کسی رفته ام
هوش مصنوعی: من سفرهای زیادی به حج و عمره انجام دادهام، اما این سفرها تنها برای تو بوده و نه برای کسی دیگر.
دل به وفای تو گرو بوده ام
بی سر و پا در تک و دو بوده ام
هوش مصنوعی: من به وفاداری تو دل سپردهام و برای تو همیشه در تلاش و جنب و جوش بودهام.
زین سفرم نیست به کف حاصلی
نی سره وقتی نه به سامان دلی
هوش مصنوعی: از این سفر چیزی به دست نیاوردهام، نه برای خودم چیزی که ارزنده باشد و نه دل آرامی که خواستارم.
هیچ ندانم که مرا حال چیست
بخت مرا مایه اقبال چیست
هوش مصنوعی: نمیدانم حال درونیام چگونه است و نمیدانم چه چیزی باعث خوشبختی و شانس من شده است.
شب چو درین درد فرو شد به خواب
آمدش از حضرت بی چون خطاب
هوش مصنوعی: در شب که درد و غم بر او چیره شد، ناگهان خوابش برد و از سوی خداوند بینظیر، ندایی به او رسید.
کای به رهم پای ز سر ساخته
بر همه زین پای سرافراخته
هوش مصنوعی: ای کسی که بر من قدم گذاشتهای و به خاطر همهی زحماتی که کشیدهام، سرم را سرافراز کردهای.
گر نه تو را خواستمی کی چنین
دادمیت ره سوی این سرزمین
هوش مصنوعی: اگر تو را نمیخواستم، آیا چنین راهی به سوی این سرزمین به تو میدادم؟
هر که نه مایل به سوی وی شوی
سوی خودش راهنما کی شوی
هوش مصنوعی: هرکس که تمایل ندارد به سمت او بروی، چگونه میتوانی او را به راه خود هدایت کنی؟
حاصلت این بس که تو را خواستم
باطنت از شوق خود آراستم
هوش مصنوعی: نتیجهای که از خواستن تو به دست آمد این است که باطن تو به خاطر عشق و اشتیاقی که نسبت به تو دارم، زیبا و آراسته شده است.
ره به سوی خانه خود دادمت
بر در هر کس نفرستادمت
هوش مصنوعی: من راه را به سوی خانهات نشان دادم، اما تو را به دست هر کسی نسپردم.
یارب از آنجا که کرم آن توست
چشم همه بر در احسان توست
هوش مصنوعی: خداوندا، به خاطر رحمت و لطفی که داری، همه منتظر بخشش و نیکیهای تو هستند.
جامی اگر چند نه صاحبدلیست
از تو به امید چنین حاصلیست
هوش مصنوعی: اگرچه جامی شاعرانی چون تو را دارد، اما امید دارد که به چنین ثمری برسد.