بخش ۱۱ - نعت چهارم در اقتباس نور و التماس حضور آن حضرت صلی الله علیه و سلم
ای به سرا پرده یثرب به خواب
خیز که شد مشرق و مغرب خراب
رفته ز دستیم برون کن ز برد
دستی و بنمای یکی دستبرد
توبه ده از سرکشی ایام را
باز خر از ناخوشی اسلام را
مهد مسیح از فلک آور به زیر
رایت مهدی به فلک زن دلیر
کاله دجال بنه بر خرش
رو به بیابان عدم ده سرش
افسر ملک از سر دونان بکش
دامن دولت ز زبونان بکش
باز پسان را فکن از پیشگاه
داد ستم کش ز ستم کیش خواه
خامه مفتی که چو انگشت آز
شد ز پی لقمه ربایی دراز
دست سیاست بکش و بشکنش
همچو نی اندر بن ناخن زنش
واعظ پر گو که به پستیست بند
پایه خود کرده ز منبر بلند
چون نه بزرگ است ز شرعش سخن
منبر او بر سر او خرد کن
صومعه را قاعده تازه نه
رخت خرابات به دروازه نه
بدعتیان را ره سنت نمای
عزلتیان را در عزت گشای
خرقه تزویر به صد پاره کن
جان مزور ز تن آواره کن
شعله فکن خرمن ابلیس را
مهره شکن سبحه تلبیس را
گنج تو در خاک نهان دیر ماند
نور تو غایب ز جهان دیر ماند
پرتو روی تو که هست آفتاب
بود ازو کشور دین نور یاب
برق فراقت چو جهانسوز شد
مشعل یارانت شب افروز شد
مشعلشان چرخ چو بی نور کرد
صبح هدی را شب دیجور کرد
ظلمت بدعت همه عالم گرفت
بلکه جهان جامه ماتم گرفت
کاش فتد ز اوج عروجت رجوع
باز کند نور جمالت طلوع
دیده عالم به تو روشن شود
گلخن گیتی ز تو گلشن شود
دولتیان از تو علم برکشند
ظلمتیان رو به عدم در کشند
جامی از آنجا که هوادار توست
روی تو نادیده گرفتار توست
گر لب جانبخش تو فرمان دهد
بر قدمت سر نهد و جان دهد
بخش ۱۰ - نعت سیم منبی از بعض معجزات وی که از حد عد متجاوز است و نطاق نطق از احاطه به آن عاجز: ای ز تو شق خرقه ماه منیربخش ۱۲ - نعت پنجم در ادب ضراعت امیدواران و طلب شفاعت گناهکاران: ای عربی نسبت امی لقب
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای به سرا پرده یثرب به خواب
خیز که شد مشرق و مغرب خراب
هوش مصنوعی: ای کسی که در خانه یثرب خوابیدهای، بیدار شو که شرق و غرب به هم ریخته و نگرانکننده شده است.
رفته ز دستیم برون کن ز برد
دستی و بنمای یکی دستبرد
هوش مصنوعی: از دست ما کاری بر نمیآید، پس از چنگالِ بدبختی رهایم کن و یک بار فرصت و حرکت جدیدی به ما نشان بده.
توبه ده از سرکشی ایام را
باز خر از ناخوشی اسلام را
هوش مصنوعی: بازگشت به سوی خدا و توبه از نافرمانیها، میتواند انسان را از ناگواریها و مشکلات زندگی نجات دهد و او را به آرامش و احساس خوشبختی برساند.
مهد مسیح از فلک آور به زیر
رایت مهدی به فلک زن دلیر
هوش مصنوعی: مهدی به زمین آمده است تا با قدرت و شجاعت، صلح را برقرار کند و راهگشاهی برای انسانها باشد. مهد مسیح نیز به عنوان نمادی که از آسمان به زمین آمده، به این معنا اشاره دارد که پیامهای الهی و نیکی به دنیا آورده شده است.
کاله دجال بنه بر خرش
رو به بیابان عدم ده سرش
هوش مصنوعی: کالا و وسایل کاذب و فریبنده را بر روی الاغی بگذار و به سوی بیابان نامرئی و نبودن برو.
افسر ملک از سر دونان بکش
دامن دولت ز زبونان بکش
هوش مصنوعی: پادشاه از افراد بیارزش فاصله بگیرد و خود را از ناله و زاری کمهمتها دور نگه دارد.
باز پسان را فکن از پیشگاه
داد ستم کش ز ستم کیش خواه
هوش مصنوعی: عقبنشینی کن و از درگاه عدالت دور شو، زیرا ستمکش را با ستمپرست کاری نیست.
خامه مفتی که چو انگشت آز
شد ز پی لقمه ربایی دراز
هوش مصنوعی: کسی که در پی به دست آوردن هرچه بیشتر است، مانند انگشتانی که برای گرفتن لقمهای دراز میشوند، با شوق و حرص میباشد.
دست سیاست بکش و بشکنش
همچو نی اندر بن ناخن زنش
هوش مصنوعی: سیاست را کنار بگذار و آن را بشکن، مانند نی که در زیر ناخن زن قرار دارد.
واعظ پر گو که به پستیست بند
پایه خود کرده ز منبر بلند
هوش مصنوعی: واعظ پرحرفی که برای خود پایهاش را پایین آورده، از منبر بلندی پایین آمده است.
چون نه بزرگ است ز شرعش سخن
منبر او بر سر او خرد کن
هوش مصنوعی: اگر حرف من مطابق با اصول و قواعد دینی نیست، بیفایده است که دربارهاش سخن بگویم.
صومعه را قاعده تازه نه
رخت خرابات به دروازه نه
هوش مصنوعی: در اینجا اشارهای به تغییر و تحول در اصول و قواعد زندگی معنوی و مذهبی شده است. نویسنده میگوید که نظام جدیدی در حال شکلگیری است و دیگر نیازی به اجتناب از ناهنجاریها و زندگیهای بد نیست. به نوعی، اشاره به این دارد که فضای جدیدی به وجود آمده که دیگر ویژگیهای قبلی دیگر قابل قبول نیستند و باید با شرایط جدید سازگار شد.
بدعتیان را ره سنت نمای
عزلتیان را در عزت گشای
هوش مصنوعی: بدعتگذاران را به راه و روش سنت هدایت کن و کسانی که در تنهایی و انزوا به سر میبرند را در مسیر عزت و احترام قرار ده.
خرقه تزویر به صد پاره کن
جان مزور ز تن آواره کن
هوش مصنوعی: لباس تزویر و نفاق را به هزار قطعه پاره کن و جان انسان فریبکار را از بدنش جدا کن.
شعله فکن خرمن ابلیس را
مهره شکن سبحه تلبیس را
هوش مصنوعی: آتش افکن بر کلبهی ابلیس و بگسلی رشتههای تلبیس را.
گنج تو در خاک نهان دیر ماند
نور تو غایب ز جهان دیر ماند
هوش مصنوعی: گنج تو در زیر خاک پنهان شده و مدتهاست که نور و آگاهی تو از دنیا غایب است.
پرتو روی تو که هست آفتاب
بود ازو کشور دین نور یاب
هوش مصنوعی: نور چهرهی تو مانند آفتاب است و به واسطهی آن، سرزمین دین روشنایی مییابد.
برق فراقت چو جهانسوز شد
مشعل یارانت شب افروز شد
هوش مصنوعی: وقتی که روشنایی جدایی تو قلبها را سوزاند، چراغ یاران تو شب را روشن کرد.
مشعلشان چرخ چو بی نور کرد
صبح هدی را شب دیجور کرد
هوش مصنوعی: اگر مشعل آنها روشن نباشد، مانند چراغی که نور ندارد، صبح هدایت به شب تاریکی تبدیل میشود.
ظلمت بدعت همه عالم گرفت
بلکه جهان جامه ماتم گرفت
هوش مصنوعی: تاریکی و بدعت در سراسر دنیا گسترش یافت و به همین دلیل، جهان به حالت اندوه و ماتم درآمد.
کاش فتد ز اوج عروجت رجوع
باز کند نور جمالت طلوع
هوش مصنوعی: ای کاش که از اوج بلندیهای وجودت به پایین برگردی و نور زیباییات دوباره ظهور کند.
دیده عالم به تو روشن شود
گلخن گیتی ز تو گلشن شود
هوش مصنوعی: چشمهای دانشمندان به نور تو روشن میشود و دنیای خاکی به برکت وجود تو به باغی زیبا تبدیل میشود.
دولتیان از تو علم برکشند
ظلمتیان رو به عدم در کشند
هوش مصنوعی: افراد با نفوذ و ثروتمند از تو حمایت میکنند، در حالی که ستمگران به زودی نابود خواهند شد.
جامی از آنجا که هوادار توست
روی تو نادیده گرفتار توست
هوش مصنوعی: از آنجا که جام (جام عشق یا محبت) طرفدار تو است، بر روی تو که نادیدهای، گرفتار عشق تو شده است.
گر لب جانبخش تو فرمان دهد
بر قدمت سر نهد و جان دهد
هوش مصنوعی: اگر لبهای شیرین تو فرمانی بدهند، جان و سرم را برای تو فدای قدمهایت میکنم.