بخش ۶۵ - در بیان چهار خصلت که از شرایط سلطنت است
هست شرط پادشاهی چار چیز
حکمت و عفت شجاعت جود نیز
نیست حکمت کز پی نفس لئیم
سخره حکم زنی گردد کریم
نیست از عفت که مرد هوشمند
دامن آلاید به یاری ناپسند
از شجاعت نیست کش سازد زبون
قحبه ای از ربقه مردی برون
نیست از جود آنکه نتواند گذشت
زانچه گرد آن جز از خست نگشت
هر که با این چار خصلت یار نیست
از عروس ملک برخوردار نیست
آنچه در هر چار ازو افتد خلل
در دل خود کی دهد شاهش محل
حرف حکمت را بر این کردم تمام
وانچه می بایست گفتم والسلام
بخش ۶۴ - رسیدن سلامان پیش شاه و اظهار شفقت نمودن شاه با وی: چون پدر روی سلامان را بدیدبخش ۶۶ - تنگدل شدن سلامان از ملامت پدر و روی در صحرا نهادن و آتش افروختن و با ابسال به هم به آتش درآمدن و سوخته شدن ابسال و سالم ماندن سلامان: کیست درعالم ز عاشق زارتر
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.