بخش ۲۸ - حکایت سلیمان علیه السلام و بلقیس که از مقام انصاف سخن گفته اند
بود بلقیس و سلیمان را سخن
روزی اندر کشف سر خویشتن
هر دو را دل بر سر انصاف بود
خاطر از رنگ رعونت صاف بود
گفت شاه دین سلیمان از نخست
گرچه بر من ختم ملک آمد درست
در نیاید روز و شب کس از درم
تا من از اول به دستش ننگرم
کو چه تحفه بهر من آرد به کف
کش فزاید پیش من عز و شرف
بعد ازان بلقیس از سر نهفت
زد دم و از حال خویش این نکته گفت
کز جهان بر من جوانی نگذرد
کاندر او چشمم به حسرت ننگرد
در دلم ناید که ای کاش این جوان
بودیم دمساز جان ناتوان
این بود حال زنان نیک خوی
از زن بدخو نشاید گفت و گو
خواجه فردوسی که دانی بخردش
بر زن نیک است نفرین بدش
کی زن بدگونه نیک آیین بود
پیش نیکان در خور نفرین بود
بخش ۲۷ - در مذمت زنان که محل شهوت موقوف علیه فرزندان است: چاره نبود اهل شهوت را ز زنبخش ۲۹ - تدبیر کردن حکیم در ولادت فرزند بی موافقت زنان و دایه گرفتن از برای تربیت وی: کرد چون دانا حکیم نیکخواه
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بود بلقیس و سلیمان را سخن
روزی اندر کشف سر خویشتن
هوش مصنوعی: بلقیس و سلیمان روزی درباره شناخت خود و اسرار درونیشان گفتگو کردند.
هر دو را دل بر سر انصاف بود
خاطر از رنگ رعونت صاف بود
هوش مصنوعی: هر دو طرف به عدالت و انصاف فکر میکردند و دلشان از پُر رویی و خودبزرگبینی پاک بود.
گفت شاه دین سلیمان از نخست
گرچه بر من ختم ملک آمد درست
هوش مصنوعی: شاه دین سلیمان گفت: هرچند که بر من فرمانروایی به پایان رسید، اما از آغاز این امر روشن بود.
در نیاید روز و شب کس از درم
تا من از اول به دستش ننگرم
هوش مصنوعی: هرگز کسی به سراغم نمیآید و در تاریکی روز و شب در را نمیزند، تا زمانی که من از ابتدا به دستان او ننگرم و توجهی به او نکنم.
کو چه تحفه بهر من آرد به کف
کش فزاید پیش من عز و شرف
هوش مصنوعی: چه هدیهای برای من میآورد که با آوردنش، عزت و شرف من بیشتر شود.
بعد ازان بلقیس از سر نهفت
زد دم و از حال خویش این نکته گفت
هوش مصنوعی: پس از آن، بلقیس از جایی که پنهان شده بود، صحبت کرد و در مورد وضعیت خود نکتهای را بیان کرد.
کز جهان بر من جوانی نگذرد
کاندر او چشمم به حسرت ننگرد
هوش مصنوعی: از جهان جوانی من نمیگذرد، زیرا در آن هیچگاه چشمم به حسرت نمینگرد.
در دلم ناید که ای کاش این جوان
بودیم دمساز جان ناتوان
هوش مصنوعی: در دلم نمیآید که ای کاش دوباره جوان بودیم و همدمی برای روح ناتوانم پیدا میکردیم.
این بود حال زنان نیک خوی
از زن بدخو نشاید گفت و گو
هوش مصنوعی: زنان نیکخصال در برابر زنانی که اخلاق خوبی ندارند، نباید سخن گفت، زیرا این مقایسه ناپسند است.
خواجه فردوسی که دانی بخردش
بر زن نیک است نفرین بدش
هوش مصنوعی: خواجه فردوسی که میدانی، بر زن خوب فرزند آوردن خوب است و نفرین بر کسی که بدی کند.
کی زن بدگونه نیک آیین بود
پیش نیکان در خور نفرین بود
هوش مصنوعی: آیا زنی که بدرفتار و ناپسند است، میتواند در کنار نیکان و خوبان جای داشته باشد؟ او در نظر آنها شایستهی نفرین و سرزنش است.