گنجور

بخش ۴۴ - قصه آن طبیب که آفت رسیده ای را بی وجود اسباب معالجه کرد

به یکی از ملوک سامانی
داشت دوران طبیبی ارزانی
در همه کارها بدو همدم
در همه رازها بدو محرم
دادیش در حضور خود پیوست
نبض جمع مخدرات به دست
روزی از گفت و گوی خلق خلاص
بود با او درون خلوت خاص
پای نامحرمان از آنجا پی
نامه محرمان از آنجا طی
ناگه آمد کنیزکی چون ماه
خوان به کف پیش شاه گشت دو تاه
تا نهد خوان خوردنی به زمین
ریخت خلطی به پشت او رنگین
الف قامتش چون دال بماند
خم چو پیران دیر سال بماند
کرد چندان که زور راست نشد
پشت او آنچنان که خواست نشد
گفت با آن حکیم شاه کریم
کای شفابخش هر مزاج سقیم
هم درین دم گشای دست علاج
وارهانش ازین فساد مزاج
ماند حیران حکیم چون اسباب
بود بهر علاج او نایاب
دست زد معجرش ز فرق کشید
جامه اش را ز پیش و پس بدرید
از زهارش گشاد بند ازار
کرد بیرونش از سرین شلوار
غرقه شد زان خجالت اندر خوی
خلط بگداخت در مفاصل وی
قامت خود چو سرو بستان راست
کرد و آزاد از زمین برخاست
در طبیبی چو نیک ماهر بود
پیش او سر کار ظاهر بود
چون بماند از علاج جسمانی
دست زد در علاج نفسانی

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به یکی از ملوک سامانی
داشت دوران طبیبی ارزانی
هوش مصنوعی: در دوره‌ای از یکی از شاهان سامانی، طبیبی به جامعه ارائه شد که خدمات پزشکی‌اش ارزشمند و پربها بود.
در همه کارها بدو همدم
در همه رازها بدو محرم
هوش مصنوعی: در تمام کارها، او همیار و همراه توست و در همه اسرار، او به تو نزدیک و آشناست.
دادیش در حضور خود پیوست
نبض جمع مخدرات به دست
هوش مصنوعی: او در حضور خود، تأثیر و حرارت جمع مواد مخدر را احساس کرد.
روزی از گفت و گوی خلق خلاص
بود با او درون خلوت خاص
هوش مصنوعی: روزی او از گفتگوهای مردم رهایی یافت و به کنار یکی از دوستان خاص خود رفت تا در آرامش و خلوت با او صحبت کند.
پای نامحرمان از آنجا پی
نامه محرمان از آنجا طی
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که افراد نا آشنا و بیگانه باید از ورود به مکان‌های خصوصی و محرمانه دوری کنند و در عوض، کسانی که اهل اعتماد و آشنایی هستند، می‌توانند به راحتی در چنین مکان‌هایی رفت و آمد کنند.
ناگه آمد کنیزکی چون ماه
خوان به کف پیش شاه گشت دو تاه
هوش مصنوعی: ناگهان دختری زیبا و مانند ماه، با ظرفی در دست، به حضور پادشاه آمد و در دو قدمی او قرار گرفت.
تا نهد خوان خوردنی به زمین
ریخت خلطی به پشت او رنگین
هوش مصنوعی: تا زمانی که سفره‌ی غذا بر زمین گذاشته شود، لکه‌ای رنگین بر پشت او می‌افتد.
الف قامتش چون دال بماند
خم چو پیران دیر سال بماند
هوش مصنوعی: شکل بدن او مانند حرف «دال» است و خمیدگی اش مانند پیرمردهای سالخورده به نظر می‌رسد.
کرد چندان که زور راست نشد
پشت او آنچنان که خواست نشد
هوش مصنوعی: او تلاش بسیار کرد، اما نتوانست به هدفش برسد و آنچه خواست برآورده نشد.
گفت با آن حکیم شاه کریم
کای شفابخش هر مزاج سقیم
هوش مصنوعی: گفت با آن دانشمند نیکوکار، ای درمانگر هر بیماری و مشکلی.
هم درین دم گشای دست علاج
وارهانش ازین فساد مزاج
هوش مصنوعی: در این لحظه، دست خود را به سوی درمان بگشا و او را از این بیماری و اختلال نجات بده.
ماند حیران حکیم چون اسباب
بود بهر علاج او نایاب
هوش مصنوعی: حکیم در حالی گیج و سرگردان مانده است که ابزار و وسایل لازم برای درمان در دسترسش نیستند.
دست زد معجرش ز فرق کشید
جامه اش را ز پیش و پس بدرید
هوش مصنوعی: او دست به دامن حجابش زد و از سر برداشت، سپس لباسش را از جلو و پشت پاره کرد.
از زهارش گشاد بند ازار
کرد بیرونش از سرین شلوار
هوش مصنوعی: از بند جراحتی که بر اثر زهر او ایجاد شده بود رها شد و از زیر شلوار خود بیرون آورد.
غرقه شد زان خجالت اندر خوی
خلط بگداخت در مفاصل وی
هوش مصنوعی: به خاطر شدت خجالتش، آنچنان در خود فرورفت که احساسش مانند ذوب شدن در استخوان‌ها و جوارحش نمایان شد.
قامت خود چو سرو بستان راست
کرد و آزاد از زمین برخاست
هوش مصنوعی: شخص با قامت بلند و زیبا به مانند سرو درختی در باغ ایستاده است و به طور آزاد و سربلند از زمین جدا شده است.
در طبیبی چو نیک ماهر بود
پیش او سر کار ظاهر بود
هوش مصنوعی: اگر طبیب به خوبی مهارت داشته باشد، مشکل بیمار به وضوح و آشکارا برای او نمایان می‌شود.
چون بماند از علاج جسمانی
دست زد در علاج نفسانی
هوش مصنوعی: زمانی که درمان بدنی نتیجه‌ای نداد، به درمان روحی و روانی روی آورد.