گنجور

بخش ۲۳ - حکایت شکایت آن پادشاه از استیلای صفت غضب بر وی پیش آن حکیم و معالجه فرمودن حکیم آن را

بود شاهی به فضل و دانش و رای
راحت جان بندگان خدای
همه اخلاق او پسندیده
از ره عقل و دین نلغزیده
لیک خشمش ز حد برون بودی
زیر فرمان آن زبون بودی
از دلش چون غضب زبانه زدی
شعله در خرمن زمانه زدی
زین سبب روز و شب پریشان بود
هر چه می کرد ازان پشیمان بود
خشم با نیکخواه یا بدخواه
از همه کس بد است خاصه ز شاه
خشم کاید ز شه کسان را پیش
آنچنان خشم ناید از درویش
خشم درویش خان و مان سوزد
خشم شه جمله جهان سوزد
خشم آن ناسزاست یا دشنام
خشم این رنج خاص و کشتن عام
خشم آن بر سر زبان باشد
خشم این در گزند جان باشد
شد شبی این حدیث را خوانا
بر حکیمی به کارها دانا
گفت با او حکیم دانش کیش
کای به دانش ز شهریاران بیش
چون زند شعله آتش غضبت
سازد از تاب خویش خشک لبت
با خود اندیشه کن که این عاجز
نیست بیرون ز ملک من هرگز
گردن او همیشه پست من است
زدن و کشتنش به دست من است
در سیاست شتاب کردن چیست
بی فراست عذاب کردن چیست
کشتن زندگان بس آسان است
زنده چون کشته شد چه درمان است
به سفه در شدن به کار که چه
دادن از دست اختیار که چه
اختیاری که داده است خدای
دست ازان چون کشم ز سستی رای
شکر آن را که پادشاه منم
از بد و نیک کینه خواه منم
نیست او را به پادشاهی خویش
دست بر من به کینه خواهی خویش
به که بر حال وی ببخشایم
گردن او ز بند بگشایم
گر ببخشم سزایش از تقصیر
چند روزی در آن کنم تأخیر
بو که روشن شود حقیقت کار
دل نیازاردم ازان آزار
هر سحر چون ز خواب برخیزی
پیشتر زانکه با کس آمیزی
این سبق را به خود مکرر کن
رفتن خود بر آن مقرر کن
تا شود طبع این تکلف تو
به تدبر رود تصرف تو
چند روزی نهاد شاه کریم
بند بر خشم خود به پند حکیم
خشم او شد بدل به خوشنودی
کارش آورد رو به بهبودی
ای خوشا وقت شاه دانش کوش
باز کرده به اهل دانش گوش
کرده آنگه به حکم دانش کار
برگرفته ز خلق عالم بار

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بود شاهی به فضل و دانش و رای
راحت جان بندگان خدای
هوش مصنوعی: شاهی بود که به خاطر فضل و دانش و تدبیرش، برای بندگان خدا آرامش و آسایش به ارمغان آورد.
همه اخلاق او پسندیده
از ره عقل و دین نلغزیده
هوش مصنوعی: همه ویژگی‌های او مورد تأیید و پسند عقل و دین قرار دارد و هیچ‌گونه انحرافی از آن‌ها نیافته است.
لیک خشمش ز حد برون بودی
زیر فرمان آن زبون بودی
هوش مصنوعی: اما اگر خشم او از حد تجاوز کند، نشان از تسلیم شدن آن شخص زیر دست او خواهد بود.
از دلش چون غضب زبانه زدی
شعله در خرمن زمانه زدی
هوش مصنوعی: وقتی از دل او خشم و ناراحتی فوران کرد، مثل شعله‌ای که در انبار گندم بیفتد، به همه‌جا آسیب رساند.
زین سبب روز و شب پریشان بود
هر چه می کرد ازان پشیمان بود
هوش مصنوعی: به همین خاطر، او در طول روز و شب حالت آشفته‌ای داشت و هر کاری که انجام می‌داد، از آن پشیمان بود.
خشم با نیکخواه یا بدخواه
از همه کس بد است خاصه ز شاه
هوش مصنوعی: این جمله می‌گوید که خشم، چه بر روی کسانی که نیکوخواه هستند و چه بر روی کسانی که بدخواه، برای همه زیان‌آور است، به ویژه وقتی بر شخصی مانند شاه نشان داده شود.
خشم کاید ز شه کسان را پیش
آنچنان خشم ناید از درویش
هوش مصنوعی: خشم پادشاه به افراد عادی و کسانی که در مقام پایین‌تری هستند، گاهی به آسانی بروز می‌کند، اما هیچ‌گاه از یک درویش و فقیر خشمگین نمی‌شود.
خشم درویش خان و مان سوزد
خشم شه جمله جهان سوزد
هوش مصنوعی: خشم یک درویش مانند آتش است که می‌تواند خانه و خانواده را بسوزاند، اما خشم یک پادشاه تمام جهان را ویران می‌کند.
خشم آن ناسزاست یا دشنام
خشم این رنج خاص و کشتن عام
هوش مصنوعی: خشم باعث ایجاد کینه و دشنام می‌شود، و این که اگر کسی را به خاطر خشمش آزرده‌خاطر کنیم، نه تنها به او آسیب می‌زنیم، بلکه این رنج به شکل عمومی نیز اثرات منفی زیادی دارد.
خشم آن بر سر زبان باشد
خشم این در گزند جان باشد
هوش مصنوعی: خشم او فقط در کلمات و گفتار نمایان است، اما خشم این شخص به عمق وجود و آسیب به جان می‌انجامد.
شد شبی این حدیث را خوانا
بر حکیمی به کارها دانا
هوش مصنوعی: شبی، حکیمی داستانی را خواند که به کارها و امور آشنا بود.
گفت با او حکیم دانش کیش
کای به دانش ز شهریاران بیش
هوش مصنوعی: او گفت: ای حکیم دانشمند، تو که از دیگران بیشتر به علم و دانش مسلطی، با او صحبت کن.
چون زند شعله آتش غضبت
سازد از تاب خویش خشک لبت
هوش مصنوعی: وقتی آتش خشم تو شعله‌ور می‌شود، از شدت آن چهره‌ات خشک و بی‌تحرک می‌گردد.
با خود اندیشه کن که این عاجز
نیست بیرون ز ملک من هرگز
هوش مصنوعی: به خودت فکر کن که هیچ چیز نمی‌تواند به جز ملک من از این دنیا خارج شود.
گردن او همیشه پست من است
زدن و کشتنش به دست من است
هوش مصنوعی: گردن او همیشه زیر دست من است، و من می‌توانم او را بزنم یا از بین ببرم.
در سیاست شتاب کردن چیست
بی فراست عذاب کردن چیست
هوش مصنوعی: در سیاست، سرعت عمل بدون درک و آگاهی چه سودی دارد؟ و باعث دردسر و عذاب شدن برای دیگران چه معنایی دارد؟
کشتن زندگان بس آسان است
زنده چون کشته شد چه درمان است
هوش مصنوعی: کشتن افرادی که هنوز زندگی می‌کنند کار ساده‌ای است، اما وقتی کسی به مرگ می‌رسد، دیگر هیچ راهی برای نجات او وجود ندارد.
به سفه در شدن به کار که چه
دادن از دست اختیار که چه
هوش مصنوعی: به خاطر بی‌فکری و نادانی در کاری که انجام می‌دهید، چه چیزی را از دست می‌دهید و چه اختیاری دارید!
اختیاری که داده است خدای
دست ازان چون کشم ز سستی رای
هوش مصنوعی: خداوند به من اختیار داده است و اگر بخواهم از این اختیار استفاده نکنم، به خاطر ضعف اراده‌ام خواهد بود.
شکر آن را که پادشاه منم
از بد و نیک کینه خواه منم
هوش مصنوعی: شکرگزاری می‌کنم که من پادشاه خودم هستم و به خاطر خوبی‌ها و بدی‌ها حس کینه‌ای ندارم.
نیست او را به پادشاهی خویش
دست بر من به کینه خواهی خویش
هوش مصنوعی: او به خاطر سلطنت خود، دست از کینه‌توزی به من بر نمی‌دارد.
به که بر حال وی ببخشایم
گردن او ز بند بگشایم
هوش مصنوعی: بهتر است که درباره حال او ببخشیم و او را از گرفتار‌ی‌ها آزاد کنیم.
گر ببخشم سزایش از تقصیر
چند روزی در آن کنم تأخیر
هوش مصنوعی: اگر من او را ببخشم، به خاطر خطایش چند روزی در این کار تأخیر می‌کنم.
بو که روشن شود حقیقت کار
دل نیازاردم ازان آزار
هوش مصنوعی: وقتی حقیقت و اعتماد به نفس در دل روشن می‌شود، درد و رنجی که من از آن تحمل کرده‌ام، دیگر آزاردهنده نیست.
هر سحر چون ز خواب برخیزی
پیشتر زانکه با کس آمیزی
هوش مصنوعی: هر صبح که از خواب بیدار می‌شوی، بهتر است قبل از اینکه با کسی صحبت کنی، به خودت فکر کنی و دقایقی برای آرامش خودت اختصاص دهی.
این سبق را به خود مکرر کن
رفتن خود بر آن مقرر کن
هوش مصنوعی: این درس را بارها برای خود تکرار کن و رفتن به آن را برای خود تعیین کن.
تا شود طبع این تکلف تو
به تدبر رود تصرف تو
هوش مصنوعی: برای اینکه ذوق و سلیقه‌ی تو به راحتی و دقت عمل کند، باید تأمل و بررسی بیشتری در کارها و رفتارهای خود داشته باشی.
چند روزی نهاد شاه کریم
بند بر خشم خود به پند حکیم
هوش مصنوعی: مدتی شاه کریم تلاش کرد خشم خود را کنترل کند و به نصیحت حکیمی گوش دهد.
خشم او شد بدل به خوشنودی
کارش آورد رو به بهبودی
هوش مصنوعی: خشم او به خوشنودی تبدیل شد و کارش به سوی بهبود رفت.
ای خوشا وقت شاه دانش کوش
باز کرده به اهل دانش گوش
هوش مصنوعی: ای خوشا زمانی که پادشاه علم و دانش، خود را برای آگاه کردن اهل علم آماده کرده و به سخن آن‌ها گوش داده است.
کرده آنگه به حکم دانش کار
برگرفته ز خلق عالم بار
هوش مصنوعی: سپس بر اساس حکم علم، کاری انجام داده و از مردم جهان بهره‌برداری کرده است.