گنجور

بخش ۱ - آغاز دفتر ثانی مثنوی ملقب به سلسلة الذهب المتوسل بها الی اعز مقصد و اجل مطلب

بسم الله الرحمن الرحیم
هست صلای سر خوان کریم
بشنو ای گوش بر فسانه عشق
از صریر قلم ترانه عشق
قلم اینک چو نی به لحن صریر
قصه عشق می کند تقریر
عشق مفتاح مخزن جود است
هر چه بینی به عشق موجود است
هیچ جنسی ز سافل و عالی
نیست از عشق و حکم آن خالی
حق چو بر خویشتن تجلی کرد
یافت خود را در آن تجلی فرد
دید ذاتی به وصف های کمال
متصف در حریم عز و جلال
وصف های همیشه لازم ذات
کسب کرده ز وی بقا و ثبات
هر چه دارد ز نام غیر نشان
نیست دخلش در اتصاف به آن
چون وجوب وجود و قدس قدم
بی نیازی ز عالم و آدم
آن که دارد ز علم و دانش کام
نهد آن را کمال ذاتی نام
لیک در ضمن آن کمال دگر
دید موقوف بر ظهور اثر
پیش اهل شعور و دانایی
لقب آن کمال اسمایی
وان ظهور حق است در اطوار
مختلف در خصایص و آثار
بس شهود تطورات ظهور
کش به آنها بود شعور و حضور
وین ظهور و شهود را دانا
می شمارد جلا و استجلا
آمدن در صور کمال جلاست
دیدن آن کمال استجلاست
حق چو حسن کمال اسما دید
آنچنانش نهفته نپسندید
خواست اظهار آن کمال کند
عرض آن حسن و آن جمال کند
خواست تا در مجالی اعیان
سر مستور او رسد به عیان
چون ز حق یافت انبعاث این خواست
فتنه عشق و عاشقی برخاست
هست با نیست عشق در پیوست
نیست زان عشق نقش هستی بست
نیست چون فیض نور هستی یافت
روی همت به منبع آن تافت
سایه و آفتاب را با هم
نسبت جذب عشق شد محکم

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بسم الله الرحمن الرحیم
هست صلای سر خوان کریم
هوش مصنوعی: با نام خداوند بخشنده و مهربان، این صدا ندا می‌دهد که به سر سفره کریم بیایید.
بشنو ای گوش بر فسانه عشق
از صریر قلم ترانه عشق
هوش مصنوعی: ای گوش، به روایت عشق گوش بسپار و از لحن و صدای قلم، نغمه عشق را بشنو.
قلم اینک چو نی به لحن صریر
قصه عشق می کند تقریر
هوش مصنوعی: قلم حالا مثل نی، با صدای خوش و زیبا داستان عشق را روایت می‌کند.
عشق مفتاح مخزن جود است
هر چه بینی به عشق موجود است
هوش مصنوعی: عشق کلید دسترسی به انبار generosity و بخشش است، هر چه را که می‌بینی، در دل عشق نهفته است.
هیچ جنسی ز سافل و عالی
نیست از عشق و حکم آن خالی
هوش مصنوعی: هیچ چیزی در دنیا بی‌عشق نیست و همه چیز تحت تأثیر عشق و قدرت آن قرار دارد، چه چیزهای پایین و چه چیزهای بلند.
حق چو بر خویشتن تجلی کرد
یافت خود را در آن تجلی فرد
هوش مصنوعی: زمانی که حقیقت در وجود خود ظاهر شد، انسان خود را در آن ظهور واحد یافت.
دید ذاتی به وصف های کمال
متصف در حریم عز و جلال
هوش مصنوعی: نگاهی عمیق و بنیادین به ویژگی‌های کمالی که در فضای عظمت و بزرگی حضور دارند.
وصف های همیشه لازم ذات
کسب کرده ز وی بقا و ثبات
هوش مصنوعی: ویژگی‌های همیشگی و دائمی که از او به ارث رسیده، باعث حفظ و ماندگاری او شده است.
هر چه دارد ز نام غیر نشان
نیست دخلش در اتصاف به آن
هوش مصنوعی: هر چیزی که شخص به نام دیگران دارد، در واقع نشان‌دهنده‌ی مالکیت او نیست و او در واقع به آن‌ها صفت نمی‌گیرد.
چون وجوب وجود و قدس قدم
بی نیازی ز عالم و آدم
هوش مصنوعی: وجود مطلق و قدمت پاک به گونه‌ای است که هیچ نیازی به عالم و آدم ندارد.
آن که دارد ز علم و دانش کام
نهد آن را کمال ذاتی نام
هوش مصنوعی: کسی که از علم و دانش بهره‌مند است، به حقیقت به کمال و بهترین حالت خود رسیده است.
لیک در ضمن آن کمال دگر
دید موقوف بر ظهور اثر
هوش مصنوعی: اما در کنار آن کمال، دیگری وجود دارد که ظهور آن به نشانه‌ای نیاز دارد.
پیش اهل شعور و دانایی
لقب آن کمال اسمایی
هوش مصنوعی: در برابر افرادی که فهم و دانش دارند، می‌توان عنوانی از تکامل و نام‌های والا به آنها نسبت داد.
وان ظهور حق است در اطوار
مختلف در خصایص و آثار
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که نمایان شدن حقیقت در اشکال مختلف و ویژگی‌ها و تأثیرات گوناگون آن است. به عبارت دیگر، حقیقت خود را به صورت‌های مختلفی نشان می‌دهد و در جنبه‌های متنوعی قابل مشاهده است.
بس شهود تطورات ظهور
کش به آنها بود شعور و حضور
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که بسیاری از تغییرات و جلوه‌های ظهور به واسطه شعور و آگاهی درک می‌شوند. به عبارتی، برای فهمیدن و مشاهده‌ی تحولات و نشانه‌های ظهور، نیاز به فهم و حضور ذهن داریم.
وین ظهور و شهود را دانا
می شمارد جلا و استجلا
هوش مصنوعی: او این تجلی و مشاهده را به عنوان داشتن دانش و آگاهی می‌داند و به نوعی روشن بودن و جست‌وجو کردن را در نظر می‌گیرد.
آمدن در صور کمال جلاست
دیدن آن کمال استجلاست
هوش مصنوعی: ظهور و تجلی در شکل کامل، نمایانگر جمال و زیبایی است و درک و مشاهده آن زیبایی، خود نوعی تجلی و ظهور است.
حق چو حسن کمال اسما دید
آنچنانش نهفته نپسندید
هوش مصنوعی: وقتی که حقیقت جمال کمال اسماء را مشاهده کرد، آن را به گونه‌ای نهان یافت که از آن خوشش نیامد.
خواست اظهار آن کمال کند
عرض آن حسن و آن جمال کند
هوش مصنوعی: او می‌خواهد ویژگی‌های عالی و زیبایی‌های خود را به نمایش بگذارد و به دیگران نشان دهد.
خواست تا در مجالی اعیان
سر مستور او رسد به عیان
هوش مصنوعی: او آرزو داشت که در زمان مناسب، زیبایی و زیبایی‌های پنهان او به‌صورت آشکار نمایان شود.
چون ز حق یافت انبعاث این خواست
فتنه عشق و عاشقی برخاست
هوش مصنوعی: زمانی که از حق (خدا) شور و اشتیاقی پیدا شد، مسأله عشق و عاشقی به وجود آمد.
هست با نیست عشق در پیوست
نیست زان عشق نقش هستی بست
هوش مصنوعی: عشق وابسته به وجود و عدم است، و به همین خاطر، وجود و عدم در عشق به هم پیوسته‌اند. از آن عشق، تصویر هستی به وجود آمده است.
نیست چون فیض نور هستی یافت
روی همت به منبع آن تافت
هوش مصنوعی: در عالم وجود هیچ چیزی مانند "فیض" نیست، زیرا نور هستی از منبعی به ما می‌تابد و همت ما را به سوی خود جلب می‌کند.
سایه و آفتاب را با هم
نسبت جذب عشق شد محکم
هوش مصنوعی: عشق میان دو طرف به گونه‌ای است که سایه و آفتاب به هم پیوند خورده‌اند و این پیوند به شدت قوی است.