گنجور

بخش ۶۹ - در ذکر اصحاب تفرقه علی طبقاتهم

خدمت مولوی چه صبح و شام
دارد اندر کتابخانه مقام
متعلق دلش به هر ورقی
در خیالش ز هر ورق سبقی
نه شبش را فروغی از مصباح
نه دلش را گشادی از مفتاح
نه به جانش طوالع انوار
تافته از مطالع اسرار
کرده کشاف بر دلش مستور
نور کشف و شهود و ذوق و حضور
از مقاصد ندیده کسب نجات
بی خبر از مواقف عرصات
از هدایه فتاده در خذلان
وز بدایه نهایتش حرمان
بی فروغ وصول تیره و تار
از فروع و اصول کرده شعار
گرد خانه کتابهای سره
از خری همچو خشت کرده خره
سوی هر خشت از آن که رو کرده
در فیضی به رخ برآورده
قصر شرع نبی و حکم نبی
جز بر آن خشت ها نکرده بنی
زان به مجلس زبان چو بگشاید
سخنش جمله قالبی آید
صد مجلد کتاب بنهاده
در عذاب مخلد افتاده
از مجلد ندیده غیر از پوست
پی نبرده به مغزها که در اوست
پوست آمد نصیب اهل حجاب
مغزها بهره اولواالالباب
مرد دانا ز خوان چو میوه خورد
افکند پوست تا بهیمه چرد
وان که باشد بهیمه سیرت و خوی
پوست چیند همی ز برزن و کوی
پوست جز کثرت برونی نیست
مغز جز وحدت درونی نیست
هر که را رو به کثرت است و برون
پشت او سوی وحدت است و درون
او به کثرت گرفته است آرام
کی رسد بوی وحدتش به مشام
تا نتابد ز صوب کثرت روی
در نیابد ز جذب وحدت بوی
سر وحدت همیشه وحدانیست
هر چه کثرت همه پریشانیست
مرد را سالها ز کثرت فرد
روی باید به سر وحدت کرد
تا شود جمع هم و همت وی
آفتابش رهد ز ظلمت فی
یکدم از خود جدا تواند بود
بی خود و با خدا تواند بود
سر پر اندیشه های گوناگون
لب پر افسانه دل پر از افسون
آید از طعن عامه احیانا
سوی مسجد جناب مولانا
با چنین حال باطن معمور
نیز خواهد زهی خیال و غرور
می کند بر دل این تمنا خوش
شرم باشد ازان عمامه و فش
با تو گفتم حدیث اشرف ناس
حال اراذل را ازان بشناس
این بود سیرت خواص انام
چون بود حال عام کالانعام
عام را خود ز شام تا به سحر
نیست جز خورد و خواب ذکر دگر
صلح و جنگش برای این باشد
نام و ننگش فدای این باشد
سخن از دخل و خرج داند و بس
شهوت بطن و فرج داند و بس
همتش نگذرد ز فرج و گلو
داند از امر فانکحوا و کلوا
گر تجارت کند نبندد بار
جز به عزم فریب شهر و دیار
ظلم او بر سر اجیر و رفیق
کم نباشد ز قاطعان طریق
ور زراعت کند به دشت و دره
یا به ده یا به شهر و باغ و تره
تخم حرص و هوای او یکسر
ندهد جز نکال و خسران بر
ور بود اهل صنعت و پیشه
غیر آتش نباشد اندیشه
که چه صنعت کند که سیم و زری
برباید ز دست بی هنری
ور بود اهل کیل و وزن و ذراع
نبودش ز آفتاب صدق شعاع
ز دلش غیر ازین نجوشد غم
که خرد بیش یا فروشد کم
این که گفتم حلال خوارانند
راستکاران و رستگارانند
گوش کن سیرت عوانان را
به تغلب درم ستانان را
نه چه گویم دگر مجالم نیست
بیش ازین قوت مقالم نیست
حرف ایشان خرد هجی نکند
زانکه اندیشه همگری نکند
کم دونان و سست دینان گیر
هم از آنان قیاس اینان گیر

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خدمت مولوی چه صبح و شام
دارد اندر کتابخانه مقام
هوش مصنوعی: خدمت به مولوی همیشه و در هر زمانی در کتابخانه جایگاه ویژه‌ای دارد.
متعلق دلش به هر ورقی
در خیالش ز هر ورق سبقی
هوش مصنوعی: دل او به هر صفحه‌ای در خیال او وابسته است و از هر صفحه‌ای یاد و نشانی دارد.
نه شبش را فروغی از مصباح
نه دلش را گشادی از مفتاح
هوش مصنوعی: نه شب‌هایش روشنایی‌ای از چراغی دارد و نه دلش احساس آرامش و گشایش از کلیدی.
نه به جانش طوالع انوار
تافته از مطالع اسرار
هوش مصنوعی: نه جان او به خاطر وجود ستارگان درخشان است که از مطالعه اسرار به دست آمده‌اند.
کرده کشاف بر دلش مستور
نور کشف و شهود و ذوق و حضور
هوش مصنوعی: دل او مانند یک پرده‌ای است که نور معرفت و تجربه‌های باطنی را در خود پنهان کرده است.
از مقاصد ندیده کسب نجات
بی خبر از مواقف عرصات
هوش مصنوعی: بدون آگاهی از مراحل و موقعیت‌های دشوار، نمی‌توان به اهداف نرسید و نجاتی پیدا کرد.
از هدایه فتاده در خذلان
وز بدایه نهایتش حرمان
هوش مصنوعی: چیزهایی که از دست رفته‌اند، به نابودی رفته‌اند و از آغاز تا انتها، سرنوشت بدی را برایشان رقم زده است.
بی فروغ وصول تیره و تار
از فروع و اصول کرده شعار
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که در نبود روشنایی و آگاهی، همه چیز به سایه و تاریکی می‌رود و اصول و ریشه‌ها محو می‌شوند. در نتیجه، این وضعیت به نوعی نماد و نشانه‌ای از سردرگمی و نابسامانی است.
گرد خانه کتابهای سره
از خری همچو خشت کرده خره
هوش مصنوعی: کتاب‌های پر از علم و دانش، مانند خشت‌هایی هستند که دور خانه جمع شده‌اند و به آدمی کمک می‌کنند تا از خرافات دور باشد.
سوی هر خشت از آن که رو کرده
در فیضی به رخ برآورده
هوش مصنوعی: به هر دیواری که نگاهی بیاندازیم، نشانه‌ای از زیبایی و لطافت وجود دارد.
قصر شرع نبی و حکم نبی
جز بر آن خشت ها نکرده بنی
هوش مصنوعی: بنای قوانین و احکام پیامبر تنها بر اساس اصول و مبانی مشخصی ساخته شده است و هیچ چیز دیگری را در آن وارد نکرده‌اند.
زان به مجلس زبان چو بگشاید
سخنش جمله قالبی آید
هوش مصنوعی: وقتی که او در مجلس شروع به صحبت می‌کند، همه به او توجه می‌کنند و صحبت‌هایش برایشان جذاب و قابل قبول می‌شود.
صد مجلد کتاب بنهاده
در عذاب مخلد افتاده
هوش مصنوعی: صدها جلد کتاب در دنیای عذاب و رنج جاودانه‌ای پراکنده شده است.
از مجلد ندیده غیر از پوست
پی نبرده به مغزها که در اوست
هوش مصنوعی: همه‌ی کسانی که از روی جلد کتاب قضاوت می‌کنند، از محتوای واقعی آن بی‌خبرند؛ زیرا آنچه درون کتاب وجود دارد، با آنچه در جلد آن دیده می‌شود، متفاوت است.
پوست آمد نصیب اهل حجاب
مغزها بهره اولواالالباب
هوش مصنوعی: آدم‌های با حجاب فقط به ظواهر توجه می‌کنند و افراد با فهم و درک عمیق به عمق مسائل می‌پردازند و از آن بهره‌مند می‌شوند.
مرد دانا ز خوان چو میوه خورد
افکند پوست تا بهیمه چرد
هوش مصنوعی: مرد خردمند هنگامی که از سفره چیزی می‌خورد، پوست آن را دور می‌اندازد تا حیوانات بیابان آن را بخورند.
وان که باشد بهیمه سیرت و خوی
پوست چیند همی ز برزن و کوی
هوش مصنوعی: کسی که دارای رفتار و چهره‌ای حیوانی است، مانند درویش‌هایی که در خیابان‌ها و کوچه‌ها به دنبال نان و مایحتاج خود می‌گردند.
پوست جز کثرت برونی نیست
مغز جز وحدت درونی نیست
هوش مصنوعی: ظاهر تنها به تنوع و فراوانی خارجی مربوط می‌شود، در حالی که عمق وجود به یگانگی و هماهنگی درونی تعلق دارد.
هر که را رو به کثرت است و برون
پشت او سوی وحدت است و درون
هوش مصنوعی: هر کسی که به دنیا و ظواهر زندگی مشغول است و به چیزهای متنوع و مختلف توجه می‌کند، در واقع در درون خود به سمت یگانگی و حقیقت اصلی حرکت می‌کند.
او به کثرت گرفته است آرام
کی رسد بوی وحدتش به مشام
هوش مصنوعی: او در میان شلوغی و فراوانی، در جستجوی آرامش است. کی خواهد توانست بوی یگانگی و اتحادش را استشمام کند؟
تا نتابد ز صوب کثرت روی
در نیابد ز جذب وحدت بوی
هوش مصنوعی: تا زمانی که از سمت کثرت و تنوع فرار داشته باشد، از حس اتحاد و همگرایی خبری نیست.
سر وحدت همیشه وحدانیست
هر چه کثرت همه پریشانیست
هوش مصنوعی: نهایت و اصل اتحاد همیشه یگانه و یکسان است، اما هر چیزی که در کثرت و تعدد باشد، دچار نابسامانی و بی نظمی می‌شود.
مرد را سالها ز کثرت فرد
روی باید به سر وحدت کرد
هوش مصنوعی: انسان باید سال‌ها تلاش کند و از تنوع و گوناگونی خود بگذرد تا به حالت یکتایی و وحدت برسد.
تا شود جمع هم و همت وی
آفتابش رهد ز ظلمت فی
هوش مصنوعی: برای اینکه تلاش و همت او باعث اتحاد و جمع شدن افراد شود، نور وجودش از تاریکی‌ها آزاد خواهد گشت.
یکدم از خود جدا تواند بود
بی خود و با خدا تواند بود
هوش مصنوعی: مدت کوتاهی می‌توان از خود دور بود، اما در عین حال می‌توان به خدا نزدیک بود و به آرامش رسید.
سر پر اندیشه های گوناگون
لب پر افسانه دل پر از افسون
هوش مصنوعی: ذهن پر از فکرهای مختلف، لب پر از داستان‌ها و دل سرشار از خیالات و جادوهاست.
آید از طعن عامه احیانا
سوی مسجد جناب مولانا
هوش مصنوعی: گاه با طعنه‌های مردم، به سمت مسجد مولانا می‌روم.
با چنین حال باطن معمور
نیز خواهد زهی خیال و غرور
هوش مصنوعی: با چنین وضعیتی، درون هم آسوده و شاداب خواهد بود. چه خیال و فریبی شگفت‌انگیز است!
می کند بر دل این تمنا خوش
شرم باشد ازان عمامه و فش
هوش مصنوعی: این تمنا بر دل اثر می‌گذارد و از آن عمامه و فش (دوستی و محبت) شرمنده است.
با تو گفتم حدیث اشرف ناس
حال اراذل را ازان بشناس
هوش مصنوعی: با تو درباره بهترین نوع انسان‌ها و ویژگی‌های آن‌ها صحبت کردم، حالا می‌توانی حالت افراد ناپاک را از آنچه گفتم بشناسی.
این بود سیرت خواص انام
چون بود حال عام کالانعام
هوش مصنوعی: این ابیات به این معناست که رفتار و ویژگی‌های خاص انسان‌ها در جوامع متفاوت است. در حالی که افراد خاص و برجسته با ویژگی‌های خاص خود شناخته می‌شوند، دیگران ممکن است مانند افراد معمولی و عادی به نظر بیایند. به عبارت دیگر، برخی افراد در جامعه به روشنی متمایز هستند، در حالی که بقیه ممکن است مانند جمعیت به نظر برسند.
عام را خود ز شام تا به سحر
نیست جز خورد و خواب ذکر دگر
هوش مصنوعی: عموم مردم از غروب تا صبح تنها مشغول خوردن و خوابیدن هستند و به هیچ کار دیگری فکر نمی‌کنند.
صلح و جنگش برای این باشد
نام و ننگش فدای این باشد
هوش مصنوعی: صلح و جنگ او به خاطر رسیدن به اعتبار و افتخار است و در این مسیر او آماده است که نام و آبروی خود را فدای آن کند.
سخن از دخل و خرج داند و بس
شهوت بطن و فرج داند و بس
هوش مصنوعی: این بیت به افرادی اشاره دارد که تنها به نیازهای جسمانی و مادی خود اهمیت می‌دهند و فراتر از این موضوعات نمی‌اندیشند. آنها تنها در پی تأمین مایحتاج و لذت‌های دنیوی هستند و از مسائل اخلاقی و معنوی غافل‌اند.
همتش نگذرد ز فرج و گلو
داند از امر فانکحوا و کلوا
هوش مصنوعی: همت و اراده‌اش فراتر از محدودیت‌ها و سختی‌هاست و از دستورات الهی آگاه است؛ پس به ازدواج بپردازید و از نعمت‌های زندگی بهره‌مند شوید.
گر تجارت کند نبندد بار
جز به عزم فریب شهر و دیار
هوش مصنوعی: اگر کسی به تجارت بپردازد، هیچگاه بارش را بدون نیت فریب و فریب دادن مردم و شهرها نخواهد بست.
ظلم او بر سر اجیر و رفیق
کم نباشد ز قاطعان طریق
هوش مصنوعی: ظلم و ستم او بر کارگران و دوستانش کم از ستمگرانی که راه را قاطعانه طی می‌کنند نیست.
ور زراعت کند به دشت و دره
یا به ده یا به شهر و باغ و تره
هوش مصنوعی: اگر زراعت کنی در دشت و دره، یا در روستا و شهر و باغ و زمین‌های سبز.
تخم حرص و هوای او یکسر
ندهد جز نکال و خسران بر
هوش مصنوعی: تمایلات و هوس‌های او فقط به رنج و زیان می‌انجامد و هیچ ثمره خوبی نمی‌دهد.
ور بود اهل صنعت و پیشه
غیر آتش نباشد اندیشه
هوش مصنوعی: اگر کسی در زمینه هنر و حرفه‌ای متخصص باشد، هرگز نمی‌تواند به فکر آتش باشد.
که چه صنعت کند که سیم و زری
برباید ز دست بی هنری
هوش مصنوعی: چه هنری می‌تواند به کار رود تا کسی که هیچ هنری ندارد، از دستش طلا و نقره بیرون نرود؟
ور بود اهل کیل و وزن و ذراع
نبودش ز آفتاب صدق شعاع
هوش مصنوعی: اگر کسی به اندازه‌گیری و حساب و کتاب اهمیت دهد اما از صداقت و راستی بی‌بهره باشد، به مانند سایه‌ای است که از نور خورشید صداقت دور است.
ز دلش غیر ازین نجوشد غم
که خرد بیش یا فروشد کم
هوش مصنوعی: از دل او تنها غم‌هایی برمی‌خیزد که ناشی از عقل و خرد است، یا اینکه از روی بی‌خودی کمتر می‌فروشد.
این که گفتم حلال خوارانند
راستکاران و رستگارانند
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که افرادی که با حلال و درست زندگی می‌کنند، در واقع درستکار و رستگار هستند. در مقابل، کسانی که به دنبال چیزی خارج از اصول قانونی و اخلاقی هستند، نمی‌توانند به عنوان افراد راستگو و مصلح معرفی شوند.
گوش کن سیرت عوانان را
به تغلب درم ستانان را
هوش مصنوعی: به دقت به رفتار کسانی که از راه زور و قدرت به مال و منال دیگران دست پیدا می‌کنند، گوش کن.
نه چه گویم دگر مجالم نیست
بیش ازین قوت مقالم نیست
هوش مصنوعی: من دیگر نمی‌توانم چیزی بگویم، زیرا توانایی‌ام تمام شده است و زبانه‌ام یاری نمی‌کند.
حرف ایشان خرد هجی نکند
زانکه اندیشه همگری نکند
هوش مصنوعی: حرف آنها به خوبی بیان نمی‌شود، زیرا فکر و اندیشه‌ای در میان نیست که به اتحاد و هماهنگی برسد.
کم دونان و سست دینان گیر
هم از آنان قیاس اینان گیر
هوش مصنوعی: با افراد پست و ناتوان در ایمان همراه نشو، بلکه از آن‌ها درس عبرت بگیر و عبرت‌های لازم را فراموش نکن.