بخش ۴۱ - حکایت بر سبیل تمثیل
داشت پور سبکتگین دو غلام
گلرخ و لاله روی و سرو خرام
هر دو در پله بها همسنگ
هر دو در حله صفا یکرنگ
با یکی بود شاه را نظری
که نبود آن نظر بدان دگری
زانکه می دید لایحش ز جبین
سر دولت به چشم آخر بین
کس بر آن سر چو اطلاع نداشت
آن تفاوت گزاف می پنداشت
بود صد گفت و گو میان سپاه
که سبب چیست در تفاوت شاه
پیش فهم سلیم و عقل صحیح
کی سزد بی مرجحی ترجیح
دو گهر هر دو حاصل از یک کان
هر دو در قیمت و صفا یکسان
چون یکی شد نشانده در افسر
وان دگر مر قلاده را زیور
هر کسی موجب دگر می گفت
گوهر نکته دگر می سفت
آن یکی گفت شاه بی بدل است
ذات و فعلش منزه از علل است
آن که مقبول شد به قرب و وصول
کان من غیر موجب لقبول
وان که مردود شد به بعد و غضب
کان من غیر علت و سبب
وان دگر داد علم و دانش داد
گفت باشد طریق عشق و وداد
مبتنی بر مناسبت در ذات
یا در اسماء ذات و فعل و صفات
هر کجا این مناسبات افزون
نشئه عشق بیش و جذب درون
وان دگر گفت چند بحث و جدل
ملهمانند صاحبان دول
شاه باشد به رازها ملهم
که بود مر سپاه را مبهم
پیش او هست سر کار عیان
گر ندانند دیگران چه زیان
صد ازین قصه بلکه افزون هم
می گذشت اندر آن سپاه و حشم
وان همه بود از فراست شاه
نقد در کیسه کیاست شاه
هر چه شان در ضمیر می گردید
همه در لوح چهرشان می دید
آنچه نادان به گفت و گو داند
خرده بین از جبین فرو خواند
روز و شب داشت اهتمام تمام
که کند امتحان آن دو غلام
تا شود فاش پیش دشمن و دوست
که در آن قصه حق به جانب اوست
لیک همواره منتظر می بود
تا شود وقت امتحان موجود
پی نبرده به وقت کار نخست
ناید از مرد کار کار درست
زیر ایوان چرخ بوقلمون
کل امر بوقته مرهون
بخش ۴۰ - در بیان جواب از سؤالی که چون بنده مختار در اختیار خود مجبور باشد اختیار وی به جبر راجع شود پس حکمت تکلیف وی به اوامر و نواهی چه باشد: گر تو گویی چو بنده ماموربخش ۴۲ - امتحان کردن شاه آن دو غلام را: شاه روزی به اتفاق شکار
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
داشت پور سبکتگین دو غلام
گلرخ و لاله روی و سرو خرام
هوش مصنوعی: پور سبکتگین دو خدمتکار زیبا به نامهای گلرخ و لاله داشت که چون سروهای خوشتراش بودند.
هر دو در پله بها همسنگ
هر دو در حله صفا یکرنگ
هوش مصنوعی: هر دو در مقام و مرتبه از نظر ارزش و قیمت برابر هستند و هر دو در حالت آرامش و صفا یکدل و یکرنگ هستند.
با یکی بود شاه را نظری
که نبود آن نظر بدان دگری
هوش مصنوعی: شاه یک نظری به کسی داشت که آن نظر شامل هیچ کس دیگری نمیشد.
زانکه می دید لایحش ز جبین
سر دولت به چشم آخر بین
هوش مصنوعی: چون دید که چهرهاش نورانی است و از پیشانیاش گشایش و موفقیت میتابد، در آخر به حقیقت امر پی برد.
کس بر آن سر چو اطلاع نداشت
آن تفاوت گزاف می پنداشت
هوش مصنوعی: هیچکس از آن موضوع آگاه نبود، بنابراین آن تفاوت را بیمورد و بیاهمیت میدانست.
بود صد گفت و گو میان سپاه
که سبب چیست در تفاوت شاه
هوش مصنوعی: در میان مردم سپاه صحبتهای زیادی در مورد علت اختلاف نظرها و تفاوتها بین پادشاهان وجود دارد.
پیش فهم سلیم و عقل صحیح
کی سزد بی مرجحی ترجیح
هوش مصنوعی: بدون تردید و بدون هیچگونه دلیل و مدارکی، هوش و اندیشهی سالم درک این موضوع را دشوار میسازد.
دو گهر هر دو حاصل از یک کان
هر دو در قیمت و صفا یکسان
هوش مصنوعی: دو گوهر که هر دو از یک معدن به دست آمدهاند، از نظر ارزش و خلوص با هم برابرند.
چون یکی شد نشانده در افسر
وان دگر مر قلاده را زیور
هوش مصنوعی: وقتی که یکی را بر تاج نشاندند، آن دیگری نیز زینت را بر گردن آویخت.
هر کسی موجب دگر می گفت
گوهر نکته دگر می سفت
هوش مصنوعی: هر فردی که سخن میگوید، دلیلی برای صحبت کردن دارد و هر کلامی که به زبان میآورد، معنای خاصی را در خود نهفته دارد.
آن یکی گفت شاه بی بدل است
ذات و فعلش منزه از علل است
هوش مصنوعی: یکی گفت که خداوند، بیهمتاست و ذات و اعمال او از هر گونه علت و دلیلی پاک و خالی است.
آن که مقبول شد به قرب و وصول
کان من غیر موجب لقبول
هوش مصنوعی: کسی که به مقام قرب و نزدیکی رسید، بدون هیچ دلیلی مورد قبول واقع شده است.
وان که مردود شد به بعد و غضب
کان من غیر علت و سبب
هوش مصنوعی: کسی که مورد خشم و رد قرار گرفت، این امر بدون دلیل و علت خاصی بود.
وان دگر داد علم و دانش داد
گفت باشد طریق عشق و وداد
هوش مصنوعی: او همچنین علم و دانش را به ما عطا کرد و گفت که راه عشق و محبت اینگونه است.
مبتنی بر مناسبت در ذات
یا در اسماء ذات و فعل و صفات
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که بررسی و تحلیل چیزی باید بر اساس رابطهها و تطابقها در ذات، نامها، اعمال و ویژگیها انجام شود. به عبارت دیگر، هر مفهوم باید با توجه به اصول و ویژگیهای خودش مورد مطالعه قرار گیرد.
هر کجا این مناسبات افزون
نشئه عشق بیش و جذب درون
هوش مصنوعی: هر جا که این روابط و ارتباطات بیشتر شود، عشق نیز بیشتر میشود و به درون انسان جذب میشود.
وان دگر گفت چند بحث و جدل
ملهمانند صاحبان دول
هوش مصنوعی: یکی دیگر گفت که چقدر بحث و جدل ها مانند الهامهایی هستند که از سوی صاحبان قدرت و ثروت به وجود میآیند.
شاه باشد به رازها ملهم
که بود مر سپاه را مبهم
هوش مصنوعی: سلطانی باید باشد که به رازها و نکات پنهان آگاه باشد، زیرا در غیر این صورت، سربازان و سپاه او در سردرگمی و عدم وضوح خواهند بود.
پیش او هست سر کار عیان
گر ندانند دیگران چه زیان
هوش مصنوعی: در حضور او، کارها به روشنی مشخص است؛ اگر دیگران ندانند، ضرر خاصی ندارد.
صد ازین قصه بلکه افزون هم
می گذشت اندر آن سپاه و حشم
هوش مصنوعی: صدها یا حتی بیشتر از آن، داستانها در آن لشکر و گروه میگذشت.
وان همه بود از فراست شاه
نقد در کیسه کیاست شاه
هوش مصنوعی: همه این موارد به خاطر هوش و تدبیر شاه است که در رفتار و صحبتهایش مشهود است.
هر چه شان در ضمیر می گردید
همه در لوح چهرشان می دید
هوش مصنوعی: هر چیزی که در دل و وجودشان میگذشت، همه آن را در چهرهشان میتوانستید مشاهده کنید.
آنچه نادان به گفت و گو داند
خرده بین از جبین فرو خواند
هوش مصنوعی: هر آنچه که نادان در صحبتها میگوید، از دیدگاه کسی که بینش عمیقی دارد، صرفاً بر مبنای ظاهر و سطحی است و فراموش شده به حساب میآید.
روز و شب داشت اهتمام تمام
که کند امتحان آن دو غلام
هوش مصنوعی: روز و شب تمام تلاشش را میکرد تا آن دو غلام را مورد آزمایش قرار دهد.
تا شود فاش پیش دشمن و دوست
که در آن قصه حق به جانب اوست
هوش مصنوعی: باید بهوضوح برای دشمن و دوست مشخص شود که در این ماجرا حق با اوست.
لیک همواره منتظر می بود
تا شود وقت امتحان موجود
هوش مصنوعی: اما او همیشه در انتظار بود تا زمانی برسد که آزمون موجود فرابرسد.
پی نبرده به وقت کار نخست
ناید از مرد کار کار درست
هوش مصنوعی: اگر کسی در زمان مناسب اقدامات لازم را انجام ندهد، به موفقیت دست نخواهد یافت و کار به درستی پیش نخواهد رفت.
زیر ایوان چرخ بوقلمون
کل امر بوقته مرهون
هوش مصنوعی: زیر ایوان، بوقلمون در حال چرخیدن است و تمام کارها به خاطر بوقلمون انجام میشود.