گنجور

بخش ۱۷۵ - در بیان آنکه شرط صحبت آنست که همه اصحاب در معرض آن باشند که چون در یکدیگر عیبی بینند به قول یا فعل دفع آن بکنند

مرد باید که یار جوی بود
یار چون یافت یار شوی بود
شوید از آب لطف و ابر کرم
از ضمیرش غبار غصه و غم
گر نشیند به دامنش گردی
باشد آن گرد بر دلش دردی
تا ز دامانش آن بیفشاند
پا به دامن کشید نتواند
یار چشم است اگر ز شهوت و خشم
مویی افتاده بینی اندر چشم
زود آن موی را ز چشم بچین
موی در وی ز جهل سهل مبین
زانکه در دیده موی ناهنجار
مایه مویه گردد آخر کار
خاربست مژه به گرد بصر
بر خس و خار بسته راه گذر
کز برون رنج آفتی ناگاه
به سواد بصر نیابد راه
یار چون چشم شد تو مژگان باش
گرد او شو به پا چو مژگان فاش
دفع کن هر اذا که از هر سوی
سوی آن چشم روشن آرد روی
لحظه لحظه ز خست و دونی
مخراشش چو موی افزونی
موی افزونی آفت دیده ست
دیده زو هر دم آفتی دیده ست
گر گذاریش دیده کور کند
ور کنی درد و رنج زور کند
بلکه صد پی به کندنش چاره
گر کنی بر دمد دگر باره
نه به کندن توانی از وی رست
نه بر آزار او صبور نشست
خودپسندان ناپسندیده
موی افزونی اند در دیده
دیده از دیدشان نگه می دار
ور نبینی ز دیدشان آزار
ز آتش کیدشان بکش دامن
پیش ازان دم که سوزدت خرمن
آتش کید بر فروخته اند
خرمن بس کسان که سوخته اند
اول اظهار اعتقاد کنند
دم تسلیم و انقیاد زنند
هر کجا پا نهی به راه و گذر
به ارادت نهند آنجا سر
ور به آزارشان بر آری دست
گردن خود کنند پیش تو پست
گر زنی سنگ گوهرش خوانند
بر سر خود چو تاج بنشانند
کانچه آید ازان کف و پنجه
حاش لله که کس شود رنجه
محنت تو کلید راحت ماست
ذلت تو مزید دولت ماست
لله و فی الله است یاری ما
به غرض نیست دوستداری ما
رنج محنت ز دوستان خدای
هست راحت فزای و رنج زدای
داغشان باغ و رنجشان گنج است
گنجشان از کرم گهر سنج است
ما ز آزارشان نیازاریم
قهر ایشان به لطف برداریم
قهرشان بهر امتحان باشد
امتحان فضل و امتنان باشد
در زر خالص آن که دارد شک
زند از بهر امتحانش محک
بر محک چون بود تمام عیار
خرد آن را به قیمت بسیار
بی محک ها درین سرای مجاز
سره از قلب کی شود ممتاز
از مریدان کنند افسانه
که فلان مرد بود و مردانه
صبر بر امتحان شیخ نمود
در دولت به روی خود بگشود
زین مقوله هزار کذب و گزاف
با تو گویند و تو ز خاطر صاف
همه را راستگوی پنداری
کذبهاشان به صدق برداری
بنشینی و ریش پهن کنی
بگشایی زبان به خوش سخنی
همه را رازدار خود سازی
راز دل با همه بپردازی
با همه خواه خواجه خواه فقیر
کنی آمیزشی چو شکر و شیر
چون برآید بر این نسق یک چند
شود از هر طرف قوی پیوند
لیک از آزمون گوناگون
آید از پرده حیله ها بیرون
آن غرض ها که بودشان در سر
گردد از قول و فعلشان ظاهر
شود احوال ظاهر ایشان
یوم تبلی السرائر ایشان
خبث سیرت ز صورت و سیما
بر تو گردد یگان یگان پیدا
چون غرض ها شود تو را روشن
دوستان را شوی به جان دشمن
غرض آنجا که بار بگشاید
دوستی را مجال تنگ آید
رخت بندد ز دل وفا و وفاق
خانه گیرد به سینه بغض و نفاق
لیک بهر حقوق پیشینه
داری آن را نهفته در سینه
شرمت آید که از پس یاری
لب گشایی به بغض و کین داری
دل تو از نفاق گیرد هم
کز نفاقت رسد هزار الم
دمبدم حیله ای برانگیزی
که از ایشان به حیله بگریزی
صد دغا و دغل به پیش آرند
حیله های تو باد انگارند
هر طرف صد وسیله انگیزند
تا دگر باره با تو آمیزند
بگذری تو ازان جفا کیشان
وین عجب کز تو نگذرند ایشان
هیچ از ایشان رهید نتوانی
چون شناور به خرس درمانی

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرد باید که یار جوی بود
یار چون یافت یار شوی بود
هوش مصنوعی: مرد باید در پی دوست باشد و وقتی که دوست را پیدا کرد، باید خود نیز به دوستی و همراهی با او بپردازد.
شوید از آب لطف و ابر کرم
از ضمیرش غبار غصه و غم
هوش مصنوعی: از دل او غبار اندوه و ناراحتی زدوده می‌شود، مثل وقتی که با آب رحمت و ابری پر از لطف پاک شوند.
گر نشیند به دامنش گردی
باشد آن گرد بر دلش دردی
هوش مصنوعی: اگر گرد و غباری به دامن او بنشیند، این گرد و غبار بر دل او درد خواهد آورد.
تا ز دامانش آن بیفشاند
پا به دامن کشید نتواند
هوش مصنوعی: اگر او از دامان خود چیزی بریزد، دیگر نتوانی پا به دامن او بگذاری.
یار چشم است اگر ز شهوت و خشم
مویی افتاده بینی اندر چشم
هوش مصنوعی: اگر یار تو نگاهی به تو بیندازد و در آن نگاه نشانه‌ای از دلخواهی یا خشم ببیند، آن‌گاه تو می‌توانی متوجه شوی که چه احساسی در دل او وجود دارد.
زود آن موی را ز چشم بچین
موی در وی ز جهل سهل مبین
هوش مصنوعی: نگذار که موی او در دیدگان تو بماند و زود آن را بگذار کنار، زیرا زیبایی او را نباید به سادگی از جهل فراموش کرد.
زانکه در دیده موی ناهنجار
مایه مویه گردد آخر کار
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه موی ناهنجار در چشم، در نهایت باعث زاری و افسوس می‌شود.
خاربست مژه به گرد بصر
بر خس و خار بسته راه گذر
هوش مصنوعی: مژه‌های پر از خار به دور چشم، مانند یک حصار عمل کرده و راه دید را بسته‌اند، همانند علف‌های هرز و خاروخسکی که مسیر را مسدود کرده‌اند.
کز برون رنج آفتی ناگاه
به سواد بصر نیابد راه
هوش مصنوعی: از بیرون درد و سختی به آدمی هجوم می‌آورد و ناگهان نمی‌تواند به روشنی ببیند و راه خود را پیدا کند.
یار چون چشم شد تو مژگان باش
گرد او شو به پا چو مژگان فاش
هوش مصنوعی: اگر محبوب تو چشمانش را بر تو بیفکند، تو نیز باید به مانند مژگان او دور او در بگردی و به آرامی و زیبایی در کنار او حضور داشته باشی.
دفع کن هر اذا که از هر سوی
سوی آن چشم روشن آرد روی
هوش مصنوعی: هر گونه بدی و ناپسندی را دور کن که چشم روشن و دلشاد تو را به سمت خود جذب می‌کند.
لحظه لحظه ز خست و دونی
مخراشش چو موی افزونی
هوش مصنوعی: هر لحظه به خاطر خستگی و ذلت خود، موهایم را نکن، چرا که تنها باعث افزایش ضعف و رنج من می‌شود.
موی افزونی آفت دیده ست
دیده زو هر دم آفتی دیده ست
هوش مصنوعی: موهای زیاد مشکل‌ساز شده و هر لحظه چشمم به یک آفت مبتلاست.
گر گذاریش دیده کور کند
ور کنی درد و رنج زور کند
هوش مصنوعی: اگر با او برخورد کنی، بینایت را از دست می‌دهی، و اگر او را ترک کنی، احساس درد و رنج خواهی کرد.
بلکه صد پی به کندنش چاره
گر کنی بر دمد دگر باره
هوش مصنوعی: به جای اینکه فقط به فکر راه حلی برای تغییر اوضاع باشی، باید تلاش کنی تا به طور اساسی و مؤثر تغییرات لازم را انجام دهی و دوباره شروع کنی.
نه به کندن توانی از وی رست
نه بر آزار او صبور نشست
هوش مصنوعی: نه می‌توانی از او جدا شوی و نه می‌توانی به آزار او صبر کنی.
خودپسندان ناپسندیده
موی افزونی اند در دیده
هوش مصنوعی: افرادی که به خودشان بسیار می‌بالند، در واقع به چشم دیگران خوشایند نیستند.
دیده از دیدشان نگه می دار
ور نبینی ز دیدشان آزار
هوش مصنوعی: اگر نمی‌خواهی ناراحت شوی و آزار ببینی، نگاهی به آنها نکن و از دیدنشان خودداری کن.
ز آتش کیدشان بکش دامن
پیش ازان دم که سوزدت خرمن
هوش مصنوعی: از آتش حسادت و کینه‌ی آن‌ها دوری کن و دامن خودت را حفظ کن، پیش از این که در لحظه‌ای سوزانت کند و زندگی‌ات را به خطر بیندازد.
آتش کید بر فروخته اند
خرمن بس کسان که سوخته اند
هوش مصنوعی: آتش را به خوراکی دادند و به همین خاطر، کسانی که در این آتش سوخته‌اند، به درد و رنج کشیده‌اند.
اول اظهار اعتقاد کنند
دم تسلیم و انقیاد زنند
هوش مصنوعی: در ابتدا، اعتقاد خود را بیان کرده و خود را تسلیم و مطیع می‌کنند.
هر کجا پا نهی به راه و گذر
به ارادت نهند آنجا سر
هوش مصنوعی: هر جا که قدم بگذاری و مسیر را با خواست و اراده‌ات انتخاب کنی، همان‌جا به تو احترام خواهند گذاشت و رأس می‌هری.
ور به آزارشان بر آری دست
گردن خود کنند پیش تو پست
هوش مصنوعی: اگر به آنها آزاری برسانی، آنها به تو در برابر تو خود را پایین می‌آورند و خوار می‌کنند.
گر زنی سنگ گوهرش خوانند
بر سر خود چو تاج بنشانند
هوش مصنوعی: اگر سنگی را جواهر بخوانند و بر سرت به عنوان تاج قرار دهند، به ارزش و مقام تو افزوده می‌شود.
کانچه آید ازان کف و پنجه
حاش لله که کس شود رنجه
هوش مصنوعی: هر چیزی که از دست و کوشش او را ببینید، باید به خاطر خدا از آن قدردانی کنید که هیچ کس دیگری را به زحمت نمی‌اندازد.
محنت تو کلید راحت ماست
ذلت تو مزید دولت ماست
هوش مصنوعی: رنج تو باعث راحتی ماست و سرافکندگی تو به ما کمک می‌کند تا به موفقیت برسیم.
لله و فی الله است یاری ما
به غرض نیست دوستداری ما
هوش مصنوعی: کمک و یاری ما خالصانه برای خداوند است و هیچ هدف و انگیزه‌ای جز محبت و دوستی نداریم.
رنج محنت ز دوستان خدای
هست راحت فزای و رنج زدای
هوش مصنوعی: دوستان خدا به ما درد و رنج می‌دهند که در حقیقت، این رنج‌ها باعث راحتی و آرامش ما می‌شوند و از دیگر رنج‌ها دور می‌سازند.
داغشان باغ و رنجشان گنج است
گنجشان از کرم گهر سنج است
هوش مصنوعی: درد و رنج آن‌ها باعث می‌شود که زندگی‌شان شاداب و سرسبز باشد و از تجربیات سختشان، گنجی ارزشمند به دست می‌آورند که ارزش آن مانند جواهرات است.
ما ز آزارشان نیازاریم
قهر ایشان به لطف برداریم
هوش مصنوعی: ما از آزار و اذیت دیگران رنجیده‌خاطر نیستیم و به جای قهر کردن با آنها، محبت و خوبی را انتخاب می‌کنیم.
قهرشان بهر امتحان باشد
امتحان فضل و امتنان باشد
هوش مصنوعی: خشم و غضب آنها تنها برای آزمایش است و این آزمایش نشانه‌ای از بزرگواری و لطف آنان به شمار می‌رود.
در زر خالص آن که دارد شک
زند از بهر امتحانش محک
هوش مصنوعی: در طلا و زر خالص، کسی که آن را دارد، به خاطر آزمایش و سنجش کیفیتش شک می‌کند.
بر محک چون بود تمام عیار
خرد آن را به قیمت بسیار
هوش مصنوعی: اگر عقل و خرد کامل و با ارزش باشد، باید آن را با قیمت بالایی سنجید و ارزشگذاری کرد.
بی محک ها درین سرای مجاز
سره از قلب کی شود ممتاز
هوش مصنوعی: در این مکان دنیای فانی، چگونه می‌توان از دل به اصل و حقیقت دست یافت و چیزهای ارزشمند را از بی‌ارزش‌ها تمیز داد؟
از مریدان کنند افسانه
که فلان مرد بود و مردانه
هوش مصنوعی: مریدان داستانهایی را درباره افرادی تعریف می‌کنند که به خاطر شجاعت و مردانگی‌شان شناخته شده‌اند.
صبر بر امتحان شیخ نمود
در دولت به روی خود بگشود
هوش مصنوعی: صبری که شیخ در برابر آزمایش‌ها از خود نشان داد، در نهایت به او شکوفایی و موفقیت بخشید.
زین مقوله هزار کذب و گزاف
با تو گویند و تو ز خاطر صاف
هوش مصنوعی: در این موضوع، هزاران دروغ و بی‌اساس به تو می‌گویند، اما تو باید به یاد داشته باشی که باید ذهن خود را پاک و روشن نگه‌داری.
همه را راستگوی پنداری
کذبهاشان به صدق برداری
هوش مصنوعی: به نظرت کسی که همیشه راست می‌گوید، در واقع ممکن است دروغ بگوید و تو باید به سخنانش با دقت بیشتری نگاه کنی.
بنشینی و ریش پهن کنی
بگشایی زبان به خوش سخنی
هوش مصنوعی: نشستن و با آرامش صحبت کردن و صحبت‌های شیرین و دلنشین را آغاز کردن.
همه را رازدار خود سازی
راز دل با همه بپردازی
هوش مصنوعی: هر کس را به خود نزدیک کنی و اسرار دلت را با همه در میان بگذاری.
با همه خواه خواجه خواه فقیر
کنی آمیزشی چو شکر و شیر
هوش مصنوعی: با همگان، چه ثروتمند و چه بی‌چیز، به شیوه‌ای نرم و دلپذیر رفتار کن، مانند آمیزش شکر و شیر.
چون برآید بر این نسق یک چند
شود از هر طرف قوی پیوند
هوش مصنوعی: وقتی که چیزی به صورتی خاص و مشخص شکل می‌گیرد، بعد از مدتی از هر سو ارتباط‌ها و پیوندهای قوی‌تری پدید می‌آید.
لیک از آزمون گوناگون
آید از پرده حیله ها بیرون
هوش مصنوعی: اما از امتحان‌های متفاوت، ترفندها و نیرنگ‌ها نمایان می‌شود.
آن غرض ها که بودشان در سر
گردد از قول و فعلشان ظاهر
هوش مصنوعی: هر خواسته و هدفی که در ذهن افراد وجود دارد، از سخنان و رفتارهایشان نمایان می‌شود.
شود احوال ظاهر ایشان
یوم تبلی السرائر ایشان
هوش مصنوعی: در روزی که اسرار درونشان برملا می‌شود، حالت ظاهری آن‌ها تغییر خواهد کرد.
خبث سیرت ز صورت و سیما
بر تو گردد یگان یگان پیدا
هوش مصنوعی: اگر انسان از درون خویش ناپاک باشد، خباثت او از ظاهر و چهره‌اش به وضوح نمایان می‌شود.
چون غرض ها شود تو را روشن
دوستان را شوی به جان دشمن
هوش مصنوعی: وقتی اهداف و مقصودهای تو مشخص و واضح شود، دوستانت را با تمام وجودت حفظ می‌کنی و برای دشمنت آماده می‌شوی.
غرض آنجا که بار بگشاید
دوستی را مجال تنگ آید
هوش مصنوعی: در جایی که دوستی و محبت به اوج می‌رسد، معمولاً فضا برای ادامه‌ی آن تنگ و دشوار می‌شود.
رخت بندد ز دل وفا و وفاق
خانه گیرد به سینه بغض و نفاق
هوش مصنوعی: وفا و همدلی از دل رخت برمی‌بندند و جای خود را به بغض و نفاق می‌دهند. این نشان‌دهنده‌ی از بین رفتن احساسات خوب و جایگزینی حس منفی در دل انسان است.
لیک بهر حقوق پیشینه
داری آن را نهفته در سینه
هوش مصنوعی: اما برای حقوقی که پیشینه دارند، آن‌ها را در دل پنهان نگه‌داشته‌ای.
شرمت آید که از پس یاری
لب گشایی به بغض و کین داری
هوش مصنوعی: خجالت بکش که بعد از کمک کردن به دوستت، همچنان با غصه و کینه صحبت می‌کنی.
دل تو از نفاق گیرد هم
کز نفاقت رسد هزار الم
هوش مصنوعی: دل تو به خاطر نفاقی که در خود داری، رنج می‌کشد؛ زیرا نفاق تو می‌تواند به هزار درد و مشکل برایت منجر شود.
دمبدم حیله ای برانگیزی
که از ایشان به حیله بگریزی
هوش مصنوعی: هر بار که دسیسه‌ای ایجاد می‌کنی، به طوری که بتوانی از آن‌ها فرار کنی.
صد دغا و دغل به پیش آرند
حیله های تو باد انگارند
هوش مصنوعی: صدها حقه و فریب بر سر راه تو قرار می‌دهند، گویی که تو باد هستی و به راحتی تغییر می‌کنی.
هر طرف صد وسیله انگیزند
تا دگر باره با تو آمیزند
هوش مصنوعی: در هر سو تلاش‌هایی انجام می‌شود تا دوباره با تو نزدیک شوند و ارتباط برقرار کنند.
بگذری تو ازان جفا کیشان
وین عجب کز تو نگذرند ایشان
هوش مصنوعی: اگر تو از ظلم و ستم آنها بگذری، عجب است که آنها از تو نخواهند گذشت.
هیچ از ایشان رهید نتوانی
چون شناور به خرس درمانی
هوش مصنوعی: هیچ راه فراری از دست آنها نداری، مثل کسی که به دریا رفته و نتواند به ساحل برگردد.