شمارهٔ ۱ - در نعت رسول اکرم (ص)
ای از بر سدره شاهراهت
وی قبه ی عرش تکیه گاهت
ای طاق نهم رواق بالا
بشکسته ز گوشه ی کلاهت
هم عقل، دویده در رکابت
هم شرع ، خزیده در پناهت
ای چرخ کبود ژنده دلقی
در گردن پیر خانقاهت
مه ، طاسکِ گردن سمندت
شب، طره ی پرچم سیاهت
جبریل مقیم آستانت
افلاک، حریم بارگاهت
چرخ ارچه رفیع، خاک پایت
عقل ار چه بزرگ ، طفل راهت
خورده است خدا ز روی تعظیم
سوگند به روی همچو ماهت
ایزد که رقیب جان خرد کرد
نام تو ردیف نام خود کرد
ای نام تو دستگیر آدم
وی خُلق تو پایمرد عالم
از نام محمدیت میمی
حلقه شده این بلند طارم
تو در عدم و گرفته قدرت
اقطاع وجود زیر خاتم
در خدمتت انبیا مشرف
وز حرمتت آدمی مکرم
از امر مبارک تو رفته
هم بر سر حرفت خود آدم
نابوده بوقت خلوت تو
نه عرش و نه جبرئیل محرم
نا یافته عز التفاتی
پیش تو زمین و آسمان هم
کونین نواله ای ز جودت
افلاک طفیلیِ وجودت
روح الله با تو خرسواری
روح القدست رکاب داری
از مطبخ تو سپهر، دودی
وز موکب تو زمین، غباری
در شرح رموز غیب گویت
بر ساخته عقل کار و باری
عفوت ز گناه، عذر خواهی
جودت ز سؤال، شرمساری
این ، کیسه هر نیازمندی
وان ، عُدّتِ هر گناهکاری
بر بوی شفاعت تو مانده ست
ابلیس چنان امیدواری
آری چه شود اگر بشوید
لطف تو گلیم خاکساری
بی خردگیَست نا امیدی
در عهد چو تو بزرگواری
آنجا که ز تو نواله پیچند
هفت و شش و پنج و چار هیچند
ای مسند تو ورای افلاک
صدر تو و خاک توده ، حاشاک
هرچ آن سمَت حدوث دارد
در دیده ی همت تو خاشاک
طُغرای جلال تو لَعَمرُک
منشور ولایت تو لولاک
نُه حقه و هفت مهره پیشت
دست تو و دامن تو زان پاک
در راه تو زخم، محض مرهم
بر یاد تو زهر عین تریاک
در عهد نبوت تو آدم
پوشیده هنوز خرقه ی خاک
تو کرده اشارت از سر انگشت
مه قرطه ی پرنیان زده چاک
نقش صفحات رایت تو
لولاک لما خلقت الافلاک
خواب تو و لاینام قلبی
خوان تو ابیت عند ربی
ای آرزوی قدر لقایت
وی قبله آسمان سرایت
در عالم نطق، هیچ ناطق
نا گفته سزای تو ثنایت
هر جای که خواجه ای، غلامت
هر جای که خسروی، گدایت
هم تابش اختران ز رویت
هم جنبش آسمان برایت
جانداروی عاشقان حدیثت
قفل دل گمرهان دعایت
اندوخته ی سپهر و انجم
بر نامده ده یک عطایت
بر شهپر جبرئیل، نه زین
تا لاف زند ز کبریایت
بر دیده ی آسمان قدم نه
تا سرمه کشد ز خاکپایت
ای کرده به زیر پای، کونین
بگذشته ز حد قاب قوسین
ای از نفس تو صبح زاده
آهت در آسمان گشاده
علم تو فضول جهل برده
حلم تو غرور کفر داده
در حضرت قدس مسند تو
بر ذروه ی لامکان نهاده
آدم ز مشیمه ی عدم نام
در حِجر نبوت تو زاده
تو کرده چو جان فلک سواری
در گَرد تو انبیا پیاده
خورشید فلک چو سایه در آب
در پیش تو بر سر ایستاده
از لطف و ز عنفت آب و آتش
اندر عرق و تب اوفتاد
آن در بر ساوه غوطه خورده
وین در دل فارس جان بداده
خاک قدم تو اهل عالم
زیر علم تو نسل آدم
ای حجره دل بتو منور
وی عالم جان ز تو معطر
ای شخص تو عصمت مجسم
وی ذات تو رحمت مصور
بی یاد تو ذکرها مزور
بی نام تو وردها مبتر
خاک تو نهال شاخ طوبی
دست تو زهاب آب کوثر
ای از نفس نسیم خلقت
نه گوی فلک چو گوی عنبر
از یعصمک الله اینت جوشن
وز یغفرک الله آنت مغفر
تو ایمنی از حدوث گوباش
عالم همه خشک یا همه تر
تو فارغی از وجود گو شو
بطحا همه سنگ یا همه زر
طاوس ملائکه بریدت
سر خیل مقربان مریدت
ای دستکش تو این مقرنس
وی دستخوش تو این مقوس
ای خاشکدانت سقف ازرق
وی شادروانت چرخ اطلس
چون روح ز عیب ها منزه
چون عقل ز نقص ها مقدس
از بنگه تو کمینه شش طاق
این چرخ معلق مسدس
شد شهر روان بفر نامت
این فلس مکلس مطلس
در مدح تو هر جماد ناطق
در وصف تو هر فصیح اخرس
از عهد تو تا بدور آدم
در خیل تو هر چه ز انبیا کس
هم کوس نبوت تو در پیش
هم چتر رسالت تو از پس
فلج ندب بقیت وحدی
قفل در لا نبی بعدی
ای شرع تو چیره چون به شب روز
وی خیل تو بر ستاره پیروز
ای عقلِ گره گشای معنی
در حلقه درس تو نوآموز
ای تیغ تو کفر را کفن باف
نعلین تو عرش را کله دوز
ای مذهب ها ز بعثت تو
چون مکتب ها به عید نوروز
از موی تو رنگِ کسوت شب
وز روی تو نورِ چهره روز
حلم تو شگرف دوزخ آشام
خشم تو عظیم آسمان سوز
ماه سر خیمه ی جلالت
در عالم عِلو مجلس افروز
بنموده نشان روی فردا
آیینه ی معجز تو امروز
ای گفته صحیح و کرده تصریح
در دست تو سنگ ریزه تسبیح
ای سایه ز خاک بر گرفته
وز روی تو نور خور گرفته
ای بال گشاده باز چترت
عالم همه زیر پر گرفته
طوطی شکر نثار نطقت
جانها همه در شکر گرفته
افکنده وجود را پس پشت
پس فقر فکنده بر گرفته
از بهر قبول توبه خویش
آدم سخن تو در گرفته
آنجا که جنیبت تو رفرف
عیسی دم لاشه خر گرفته
آنجا که نشیمن تو طوبی
موسی ره طور بر گرفته
در مکتب جان ز شوق نامت
لوح ارنی ز سر گرفته
تا حصن تو نسج عنکبوتست
اوهن نه که احصن البیوتست
هر آدمیئی که او ثنا گفت
هرچ آن نه ثنای تو خطا گفت
خود خاطر شاعری چه سنجد
نعت تو سزای تو خدا گفت
گرچه نه سزای حضرت تست
بپذیر هر آنچه این گدا گفت
هر چند فضول گوی مردیست
آخر نه ثنای مصطفی گفت؟
در عمر هر آنچه گفت یا کرد
نادانی کرد و ناسزا گفت
زان گفته و کرده گر بپرسند
کز بهر چه کرد یا چرا گفت
این خواهد بود عُدّه ی او
کفاره ی هر چه کرد یا گفت
تو محو کن از جریده او
هر هرزره که از سر هوا گفت
چون نیست بضاعتی ز طاعت
از ما گنه و ز تو شفاعت
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای از بر سدره شاهراهت
وی قبه ی عرش تکیه گاهت
هوش مصنوعی: ای کسی که قدمگاهت بر درخت سدره است و عرش خداوند محل استراحت توست.
ای طاق نهم رواق بالا
بشکسته ز گوشه ی کلاهت
هوش مصنوعی: ای طاق که به زیبایی، نمای بالای تو شکسته شده از کنار کلاهت، تو به تدریج به کمال رسیدهای.
هم عقل، دویده در رکابت
هم شرع ، خزیده در پناهت
هوش مصنوعی: هم عقل و اندیشه به دنبال توست و هم شرع و قوانین دین در پناهت قرار دارد.
ای چرخ کبود ژنده دلقی
در گردن پیر خانقاهت
هوش مصنوعی: ای چرخ آسمان، تو همچون لباس کهنهای در گردن پیرمردی در خانقاه هستی.
مه ، طاسکِ گردن سمندت
شب، طره ی پرچم سیاهت
هوش مصنوعی: ماه مانند طاسک (کاسه) گِردن اسب تو در شب است و موهای بلندت مانند پرچم سیاه در اهتزاز است.
جبریل مقیم آستانت
افلاک، حریم بارگاهت
هوش مصنوعی: فرشتۀ بزرگ، نزدیک درگاه تو در آسمانها حاضر است و به حرمت مکانت احترام میگذارد.
چرخ ارچه رفیع، خاک پایت
عقل ار چه بزرگ ، طفل راهت
هوش مصنوعی: هرچند که چرخ فلک در مرتبهای بلند قرار دارد، اما عقل هرچند بزرگ باشد، در برابر این مسیر، همچون کودکی است که در آن گام برمیدارد.
خورده است خدا ز روی تعظیم
سوگند به روی همچو ماهت
هوش مصنوعی: خدا به خاطر احترام به زیبایی و چهرهی چون ماهت، سوگند یاد کرده است.
ایزد که رقیب جان خرد کرد
نام تو ردیف نام خود کرد
هوش مصنوعی: خداوندی که جان را به همت خرد و اندیشههای بزرگ گرامی داشت، نام تو را در کنار نام خود قرار داد.
ای نام تو دستگیر آدم
وی خُلق تو پایمرد عالم
هوش مصنوعی: ای نام تو کمککننده آدمی و خلق و خوی تو، استقامت و پایداری جهان را به همراه دارد.
از نام محمدیت میمی
حلقه شده این بلند طارم
هوش مصنوعی: از نام محمد، این قلهی بلند به زیبایی درخشیده و با شکوه شده است.
تو در عدم و گرفته قدرت
اقطاع وجود زیر خاتم
هوش مصنوعی: تو در حالتی هستی که وجودت به صورت کامل در دست قدرت نیست و در عین حال، زیر سایهای از انعدام قرار داری.
در خدمتت انبیا مشرف
وز حرمتت آدمی مکرم
هوش مصنوعی: در خدمت تو پیامبران بزرگوار هستند و به خاطر حرمت تو، انسانها نیز با احترام و ارادت در کنار تو قرار دارند.
از امر مبارک تو رفته
هم بر سر حرفت خود آدم
هوش مصنوعی: به خاطر دستور و خواستهی تو، حتی آدمی که به خودی خود تأثیرگذار است، تحت تأثیر قرار گرفته و به حرفت توجه کرده است.
نابوده بوقت خلوت تو
نه عرش و نه جبرئیل محرم
هوش مصنوعی: در زمان خلوت و نزدیکی تو، نه عرش (عرش خدا) و نه جبرئیل (فرشته بزرگ) اجازه ورود ندارند و هیچ چیز دیگر وجود ندارد.
نا یافته عز التفاتی
پیش تو زمین و آسمان هم
هوش مصنوعی: هرچه که جستجو کنم و بیابم، به توجه تو نمیرسد؛ حتی زمین و آسمان هم در نزد تو کماهمیت هستند.
کونین نواله ای ز جودت
افلاک طفیلیِ وجودت
هوش مصنوعی: وجود تو مانند خوشهای از نعمتهای آسمانی است که به ما بخشیده شده است.
روح الله با تو خرسواری
روح القدست رکاب داری
هوش مصنوعی: روح الله به تو کمک میکند و تو را همراهی میکند، و روح القدس نیز به تو یاری میرساند.
از مطبخ تو سپهر، دودی
وز موکب تو زمین، غباری
هوش مصنوعی: از آشپزخانهی تو آسمان، دودی بلند میشود و از دهنهی تو زمین، گرد و غباری نشسته است.
در شرح رموز غیب گویت
بر ساخته عقل کار و باری
هوش مصنوعی: در توضیح رازهای ناپیدا، عقل انسان تا جایی میتواند کمک کند، اما در نهایت، قدرت و دانش او محدود است.
عفوت ز گناه، عذر خواهی
جودت ز سؤال، شرمساری
هوش مصنوعی: بخشش از گناه، عذرخواهی به خاطر پرسش، و احساس شرمندگی.
این ، کیسه هر نیازمندی
وان ، عُدّتِ هر گناهکاری
هوش مصنوعی: این موضوع، منبعی است براى هر کسی که به چیزی نیاز دارد و همچنین، ابزاری است برای هر کسی که مرتکب گناه شده است.
بر بوی شفاعت تو مانده ست
ابلیس چنان امیدواری
هوش مصنوعی: ابلیس به امید اینکه تو شفیع و کمککارش باشی، در انتظار و تمنا مانده است.
آری چه شود اگر بشوید
لطف تو گلیم خاکساری
هوش مصنوعی: بله، چه اتفاقی میافتد اگر مهربانی تو به من حقیر برسد و من به آن لطف مبتلا شوم؟
بی خردگیَست نا امیدی
در عهد چو تو بزرگواری
هوش مصنوعی: ناامیدی در دورانِ وجود شما که بزرگوارید، نشانهای از نادانی است.
آنجا که ز تو نواله پیچند
هفت و شش و پنج و چار هیچند
هوش مصنوعی: در جایی که شادمانی و خوشی از وجود تو جاری میشود، عددها و شمارها هیچ اهمیتی ندارند.
ای مسند تو ورای افلاک
صدر تو و خاک توده ، حاشاک
هوش مصنوعی: ای کسی که جایگاهت بالاتر از آسمانهاست و صدر تو بر خاک قرار دارد، تو را از این امور دور میدانم.
هرچ آن سمَت حدوث دارد
در دیده ی همت تو خاشاک
هوش مصنوعی: هر چیزی که در دیدگاه تو تازگی و شروعی داشته باشد، در حقیقت برای تو مانند خاشاک و بیارزش است.
طُغرای جلال تو لَعَمرُک
منشور ولایت تو لولاک
هوش مصنوعی: زینت و زیبایی تو برای من بسیار ارزشمند است و همواره بر مقام والای تو تأکید دارد. بدون تو، این مقام و عظمت به خوبی قابل درک نیست.
نُه حقه و هفت مهره پیشت
دست تو و دامن تو زان پاک
هوش مصنوعی: نه حقه و هفت مهره در دستان تو است و دامن تو از آن چیزهای پاک و باارزش پر است.
در راه تو زخم، محض مرهم
بر یاد تو زهر عین تریاک
هوش مصنوعی: در مسیر عشق تو جراحتم، که فقط به یاد تو تسکین مییابد و زهر شیرین و غلیظی مانند تریاک برایم است.
در عهد نبوت تو آدم
پوشیده هنوز خرقه ی خاک
هوش مصنوعی: در زمان نبوت، آدم هنوز در پوشش خاکی خود قرار داشت.
تو کرده اشارت از سر انگشت
مه قرطه ی پرنیان زده چاک
هوش مصنوعی: تو با اشارهای از سر انگشت خود، زیبایی و لطافت را به نمایش میگذاری، مانند چاکی در پارچهٔ نرم و گرانبها.
نقش صفحات رایت تو
لولاک لما خلقت الافلاک
هوش مصنوعی: ای نقشهای زیبای تو، علت خلقت آسمانها و ستارهها هستی.
خواب تو و لاینام قلبی
خوان تو ابیت عند ربی
هوش مصنوعی: خواب تو و خواب من، دل من را به یاد تو میآورد؛ من در نزد پروردگارم در آرامش هستم.
ای آرزوی قدر لقایت
وی قبله آسمان سرایت
هوش مصنوعی: ای آرزویی که تو ارزش و مقام بالایی داری و به مانند قبلهای هستی که همه به سوی تو روی میآورند.
در عالم نطق، هیچ ناطق
نا گفته سزای تو ثنایت
هوش مصنوعی: در دنیای سخن، هیچ گویندهای نمیتواند به درستی ارزش و مقام تو را توصیف کند.
هر جای که خواجه ای، غلامت
هر جای که خسروی، گدایت
هوش مصنوعی: هر جایی که یک شخص بزرگ و محترم باشد، من خدمتگزار تو هستم و هر کجا که شاه و فرمانروایی باشد، من گدای تو و در خدمت تو هستم.
هم تابش اختران ز رویت
هم جنبش آسمان برایت
هوش مصنوعی: زیبایی ستارهها از چهرهات میتابد و حرکت آسمان به خاطر توست.
جانداروی عاشقان حدیثت
قفل دل گمرهان دعایت
هوش مصنوعی: عشاق در دلهای گمراهان، در دل قفل شدهشان، از داستان تو میگویند و درخواست دعا دارند.
اندوخته ی سپهر و انجم
بر نامده ده یک عطایت
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که هدایای آسمان و ستارهها در برابر نام تو چیزی نیستند.
بر شهپر جبرئیل، نه زین
تا لاف زند ز کبریایت
هوش مصنوعی: بر بال جبرئیل، نه بر زین سوار میشود تا از عظمت تو بگوید.
بر دیده ی آسمان قدم نه
تا سرمه کشد ز خاکپایت
هوش مصنوعی: بر آسمان نظر کن و قدمی بردار تا گرد و غبار پای تو بر آن بنشیند.
ای کرده به زیر پای، کونین
بگذشته ز حد قاب قوسین
هوش مصنوعی: ای کسی که به زیر پای تو، دو جهان (دنیا و آخرت) فراتر از حد و مرزهای معمول قرار دارد.
ای از نفس تو صبح زاده
آهت در آسمان گشاده
هوش مصنوعی: ای کسی که صبح با صدای آه تو در آسمان روشن شده است.
علم تو فضول جهل برده
حلم تو غرور کفر داده
هوش مصنوعی: دانش تو بیهوده است و جهل، قدرت صبر تو را از بین برده و خودبرتربینی تو به کفر و نادانی میانجامد.
در حضرت قدس مسند تو
بر ذروه ی لامکان نهاده
هوش مصنوعی: در مکانهای مقدس، جایگاه تو در اوج بینهایتی قرار دارد.
آدم ز مشیمه ی عدم نام
در حِجر نبوت تو زاده
هوش مصنوعی: آدم از دل نیستی به دنیا آمده و در آغوش پیامبری تو پرورش یافته است.
تو کرده چو جان فلک سواری
در گَرد تو انبیا پیاده
هوش مصنوعی: تو همچون روح آسمان، در گردش خود، پیامبران را پیاده کردهای.
خورشید فلک چو سایه در آب
در پیش تو بر سر ایستاده
هوش مصنوعی: خورشید آسمان مانند یک سایه در آب، در مقابل تو ایستاده است.
از لطف و ز عنفت آب و آتش
اندر عرق و تب اوفتاد
هوش مصنوعی: به خاطر محبت و مهربانی تو، او در حالتی سرشار از احساسات و عرق و تب قرار گرفت.
آن در بر ساوه غوطه خورده
وین در دل فارس جان بداده
هوش مصنوعی: یک در در ساوه است که در آن غوطهور شده و در دیگری در دل فارس است که جان خود را فدای آن کرده است.
خاک قدم تو اهل عالم
زیر علم تو نسل آدم
هوش مصنوعی: خاک پای تو، تمام مردم دنیا، زیر پرچم تو و تحت سرپرستی تو هستند، نسل آدم هم از این قاعده مستثنی نیست.
ای حجره دل بتو منور
وی عالم جان ز تو معطر
هوش مصنوعی: ای دل من که با نور تو روشن شدهای و جانم به وسیله تو خوشبو و معطر است.
ای شخص تو عصمت مجسم
وی ذات تو رحمت مصور
هوش مصنوعی: ای شخص، تو تجسم پاکی و عفتی، و وجود تو تصویرگر رحمت و مهربانی است.
بی یاد تو ذکرها مزور
بی نام تو وردها مبتر
هوش مصنوعی: بدون یاد تو، ذکرها بیفایده و بیمعنیاند و بدون نام تو، دعاها هیچ ارزش و تأثیری ندارند.
خاک تو نهال شاخ طوبی
دست تو زهاب آب کوثر
هوش مصنوعی: خاک تو زمینهای برای رشد درختی خوشبو و پرثمر است و دستان تو منبع آبی پاک و زلال هستند که از کوثر میجوشد.
ای از نفس نسیم خلقت
نه گوی فلک چو گوی عنبر
هوش مصنوعی: ای کسی که به وزش نسیم آفرینش معروفی، نه همچون گوی که به چرخش فلک میچرخد، چون گوی عطر عنبر.
از یعصمک الله اینت جوشن
وز یغفرک الله آنت مغفر
هوش مصنوعی: خداوند تو را از خطاها محافظت میکند و تو را مورد بخشش قرار میدهد.
تو ایمنی از حدوث گوباش
عالم همه خشک یا همه تر
هوش مصنوعی: تو از ایمنی و امنیت برخورداری، در حالی که جهان یا کاملاً خشک است یا به طور کامل تر.
تو فارغی از وجود گو شو
بطحا همه سنگ یا همه زر
هوش مصنوعی: تو از قید و بندها آزاد شو و به مانند سرزمین بطحاء، که میتواند هم سنگ باشد و هم طلا، سایهسار همه چیز در زندگیات باش.
طاوس ملائکه بریدت
سر خیل مقربان مریدت
هوش مصنوعی: طاووس فرشتگان خود را از گروه نزدیکان و علاقهمندان به تو جدا کردهای.
ای دستکش تو این مقرنس
وی دستخوش تو این مقوس
هوش مصنوعی: ای دستکش، تو شبیه این زینتهای معماری هستی و ای دستخوش، تو نیز شبیه این شکلهای منحنی.
ای خاشکدانت سقف ازرق
وی شادروانت چرخ اطلس
هوش مصنوعی: ای خندهات مانند آسمان آبی و خوشحالیات همچون چادر نرم و زیباست.
چون روح ز عیب ها منزه
چون عقل ز نقص ها مقدس
هوش مصنوعی: روح از هر عیبی پاک و خالص است، همانطور که عقل از هر نقصی دور و محترم میباشد.
از بنگه تو کمینه شش طاق
این چرخ معلق مسدس
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که از نقطه نظر من، این مرحلهای است که نمیتوان آن را به راحتی درک کرد. اما میتوان گفت که از این منظر، شش بخش این آسمان بزرگ و گردان، به نظر میرسد که به طور خاصی متصل شدهاند و حالتی متوازن دارند.
شد شهر روان بفر نامت
این فلس مکلس مطلس
هوش مصنوعی: شهر روان به نام تو رونق یافته است، این فلسفهای گیجکننده و پیچیده است.
در مدح تو هر جماد ناطق
در وصف تو هر فصیح اخرس
هوش مصنوعی: همه موجودات بیجان در وصف تو سخن میگویند و هر فردی که قادر به بیان است، در مدح و ستایش تو به زبان میآید، حتی اگر به طور طبیعی نتواند صحبت کند.
از عهد تو تا بدور آدم
در خیل تو هر چه ز انبیا کس
هوش مصنوعی: از زمانی که تو به دنیا آمدی تا دوران آدم، در میان پیروان تو، هیچکس به اندازه انبیا وجود ندارد.
هم کوس نبوت تو در پیش
هم چتر رسالت تو از پس
هوش مصنوعی: جلوتر از تو صدای پیامبریات به گوش میرسد و در پسزمینه، سایه رسالتت را میتوان دید.
فلج ندب بقیت وحدی
قفل در لا نبی بعدی
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به غم و اندوه شخصی اشاره دارد، که پس از یک تجربه دردناک یا فقدان، احساس تنهایی و از دست رفتن را در خود میبیند. او به این نکته تأکید دارد که دیگر امیدی به بازگشت یا اصلاح وضعیت ندارد و به نوعی درب زندگیاش بسته شده است. این احساس، به ویژه در مورد ارتباطات انسانی و Spirituality، بسیار عمیق و شخصی است.
ای شرع تو چیره چون به شب روز
وی خیل تو بر ستاره پیروز
هوش مصنوعی: ای قانون تو در شب و روز غالب است و سپاه تو بر ستارهها پیروزی دارد.
ای عقلِ گره گشای معنی
در حلقه درس تو نوآموز
هوش مصنوعی: ای خرد نیکوکار و روشنگر، که در محیط یادگیریات به عنوان یک تازهکار حضور دارم.
ای تیغ تو کفر را کفن باف
نعلین تو عرش را کله دوز
هوش مصنوعی: ای تیغ تو به قدری قوی است که کفر را مانند پارچهای برای کفن در میآورد و نعلین تو به قدری والا است که عرش را به صورت گلدوزی در میآورد.
ای مذهب ها ز بعثت تو
چون مکتب ها به عید نوروز
هوش مصنوعی: ای مذهبها، ظهور تو مانند مکتبهاست که در جشن نوروز شکوفا میشوند.
از موی تو رنگِ کسوت شب
وز روی تو نورِ چهره روز
هوش مصنوعی: از موهای تو تاریکی شب و از چهرهات روشنی روز به دست میآید.
حلم تو شگرف دوزخ آشام
خشم تو عظیم آسمان سوز
هوش مصنوعی: صبوری و بردباری تو بسیار بزرگ است، در حالی که خشم تو به اندازهایست که آتش آسمان را به سوزش درمیآورد.
ماه سر خیمه ی جلالت
در عالم عِلو مجلس افروز
هوش مصنوعی: ماه، نماد زیبایی و شکوه، در آسمان به عنوان نشانهای از قدرت و عظمت در میدان نظر میدرخشد و توجهها را به خود جلب میکند.
بنموده نشان روی فردا
آیینه ی معجز تو امروز
هوش مصنوعی: چهره آینده، بازتابی از معجزهای است که امروز در سمت تو قرار دارد.
ای گفته صحیح و کرده تصریح
در دست تو سنگ ریزه تسبیح
هوش مصنوعی: تو حقیقت را با کلام درست بیان کردهای و در اعمالت هم صراحت داری، اما در دستانت مانند سنگ ریزهای از تسبیح هستی.
ای سایه ز خاک بر گرفته
وز روی تو نور خور گرفته
هوش مصنوعی: ای سایه، تو از خاک برخاستهای و نور خورشید را از چهرهات جذب کردهای.
ای بال گشاده باز چترت
عالم همه زیر پر گرفته
هوش مصنوعی: ای پرندهای که بالهایت را باز کردهای، چتر حمایتیات همهی جهان را در زیر خود گرفته است.
طوطی شکر نثار نطقت
جانها همه در شکر گرفته
هوش مصنوعی: طوطی با کلام شیرینش، جانها را به شکر و sweetness ملول میکند.
افکنده وجود را پس پشت
پس فقر فکنده بر گرفته
هوش مصنوعی: وجود خود را پس زده و با فقر آغشته شده، از او دوری جسته است.
از بهر قبول توبه خویش
آدم سخن تو در گرفته
هوش مصنوعی: آدم برای اینکه توبهاش پذیرفته شود، به سخن تو متوسل شده است.
آنجا که جنیبت تو رفرف
عیسی دم لاشه خر گرفته
هوش مصنوعی: در جایی که محبت و زیبایی تو مانند طراوت و روح زندگی میباشد، حالتی از سرخوشی و شادابی در وجود افراد ایجاد میکند، حتی در شرایطی سخت و دشوار.
آنجا که نشیمن تو طوبی
موسی ره طور بر گرفته
هوش مصنوعی: جایی که محل زندگی تو است، درخت طوبی و جایگاه موسی در کوه طور را در بر گرفته است.
در مکتب جان ز شوق نامت
لوح ارنی ز سر گرفته
هوش مصنوعی: در مدرسه دل، از شوق نام تو، نوشتهای از عشق بر لوح جانم نقش بسته است.
تا حصن تو نسج عنکبوتست
اوهن نه که احصن البیوتست
هوش مصنوعی: تا قلعهی تو مانند تار عنکبوت است، نه این که محکمترین خانهها باشد.
هر آدمیئی که او ثنا گفت
هرچ آن نه ثنای تو خطا گفت
هوش مصنوعی: هر کسی که از تو تعریف و تمجید کند، اگر آنچه میگوید درست نباشد، در حقیقت به تو احترام نگذاشته است.
خود خاطر شاعری چه سنجد
نعت تو سزای تو خدا گفت
هوش مصنوعی: شاعر در اینجا به این مسئله اشاره میکند که توانایی و وصف او برای ستایش و تعریف کردن از خداوند نه تنها کافی نیست، بلکه فراتر از آن، هیچ چیز نمیتواند به درستی شایستگی و مقام الهی را به تصویر بکشد. چنین توصیفی از خداوند به قدری عظیم و بینظیر است که هیچ انسانی نمیتواند به درستی به آن بپردازد.
گرچه نه سزای حضرت تست
بپذیر هر آنچه این گدا گفت
هوش مصنوعی: هرچند تو لایق چنین توجهی نیستی، اما هرچه این گدا گفت را بپذیر.
هر چند فضول گوی مردیست
آخر نه ثنای مصطفی گفت؟
هوش مصنوعی: هرچند که افراد بیمورد حرف میزنند، اما آیا کسی از آنها درباره ستایش پیامبر (مصطفی) صحبت کرده است؟
در عمر هر آنچه گفت یا کرد
نادانی کرد و ناسزا گفت
هوش مصنوعی: در طول زندگی، هرچه نادانی انجام داد یا سخن ناپسند گفت.
زان گفته و کرده گر بپرسند
کز بهر چه کرد یا چرا گفت
هوش مصنوعی: اگر از او بپرسند که به چه دلیل چنین گفت یا چه کاری انجام داد، او دلیلش را خواهد گفت.
این خواهد بود عُدّه ی او
کفاره ی هر چه کرد یا گفت
هوش مصنوعی: این موضوع به این معناست که آنچه که او انجام داده یا گفته، با این اقدام یا عمل جبران خواهد شد.
تو محو کن از جریده او
هر هرزره که از سر هوا گفت
هوش مصنوعی: هر چیزی را که به وسیله انگیزههای بیمورد و نادرست بیان شده، از خاطر او پاک کن.
چون نیست بضاعتی ز طاعت
از ما گنه و ز تو شفاعت
هوش مصنوعی: از آنجا که ما توانایی انجام کارهای نیک را نداریم و پیوسته مرتکب گناه میشویم، به تو ای دوست، باید امیدوارهیم که شفاعت کنی.
حاشیه ها
1401/02/28 08:04
غبار ره
بیت ششم از بند هفتم
اشاره به دو آیه دارد
والله یعصمک من الناس
و
لیغفر لک الله ما تقدم من ذنبک و ما تأخر
چه بسا مصراع دوم این بیت اینگونه مناسبتر باشد:
وز یغفر ذنبک آنت مغفر