شمارهٔ ۵۲ - ترهات
دوستی در سمر کتابی داشت
پیش من صفحه ازان میخواند
که فلان شخص در فلان تاریخ
بیکی بیت بدره ها بفشاند
وان دگر پادشه بیک نکته
فاضلی را فراز تخت نشاند
گفتم ایخواجه ترهاتست این
این سخن بر زبان نباید راند
آخر آن قوم عادیان بودند
که خود از نسلشان یکی بنماند؟
شمارهٔ ۵۱ - مولانا ترازوست: مرا گویند مولانا ترازوییست کز عدلششمارهٔ ۵۳ - عشوه و تمویه: از منت شرم نیامد که پس از چندین مدح
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.