گنجور

شمارهٔ ۲ - آفتاب راد نیست

من عجب دارم همی از شاعران
تا چرا گویند راد است آفتاب
گرد صحرا سال و مه گردد همی
تا کجا در یابد او یک قطره آب
برخورد آن آب و آنگه میدهد
تشنگان را ریشخندی از سراب
باز بر خوانش بقرضه از نجوم
میستاند زر و سیم بی حساب
آب او زانگونه باشد خشک نم
نان او زین گونه باشد تنگیاب
با چنین وصفی که من کردم ازو
راد میخوانند او را از چه باب؟

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من عجب دارم همی از شاعران
تا چرا گویند راد است آفتاب
هوش مصنوعی: من همیشه تعجب می‌کنم از شاعران که چرا می‌گویند آفتاب راد است.
گرد صحرا سال و مه گردد همی
تا کجا در یابد او یک قطره آب
هوش مصنوعی: در دل بیابان، سال‌ها و ماه‌ها می‌گذرد، اما تا کی این بیابان انتظار می‌کشد تا یک قطره آب را بیابد؟
برخورد آن آب و آنگه میدهد
تشنگان را ریشخندی از سراب
هوش مصنوعی: آب با یکدیگر برخورد می‌کند و سپس برای تشنه‌ها به تمسخر سراب را نشان می‌دهد.
باز بر خوانش بقرضه از نجوم
میستاند زر و سیم بی حساب
هوش مصنوعی: دوباره با استفاده از علم نجوم به تقدیر و سرنوشت می‌نگرند، در حالی که طلا و نقره به وفور در اختیار است.
آب او زانگونه باشد خشک نم
نان او زین گونه باشد تنگیاب
هوش مصنوعی: آب او به این شکل است که دیگر خشک نمی‌شود و نان او نیز از این نوع است که همیشه کمبود ندارد.
با چنین وصفی که من کردم ازو
راد میخوانند او را از چه باب؟
هوش مصنوعی: با توجه به توصیفاتی که من از او ارائه دادم، چرا او را رادم می‌خوانند؟